یه مامان که نمیخواد فقط مامان باشه

وبلاگ نویسی بر اساس روزانه هام و فکرهام و زندگی ام

در باب رک گویی عروس با مادرشوهر

جمعه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۹، ۰۵:۵۴ ب.ظ

کلا تو جامعه ی ما خیلی ارزش ها عوض شده :( خیلی چیزهایی که ارزش بوده اند و بنظر من هنوز هم ارزشند جاشون را داده اند به چیزهای دیگه که دربرگیرنده ی مفاهیم راحت طلبی و زرنگی به معنی منفی و ... هستند. این روزها تو اطرافیان و اقوام که تلفنی از هم احوالپرسی میکنند زیاد میشنوم که مثلا فلانی الان پنجاه روز از خونه بیرون نیومدند و مواد غذایی را هم سوپری براشون میآره. اتفاقا اینها آدمهای همسن خودم هستم میخوام بگم افراد پیر و یا ریسک بالا نیستند. من قبول دارم که خیلی فرهنگ اجتماعی خوبی هست که تو خونه مونده اند و قرنطینه را رعایت میکنند اما این تفاخر به راحت طلبی حالم را بد میکنه! پریروز که مادر شوهرم داشت با برادرش حرف میزد و برادرشون گفتن که پسرشون الان چهل و پنج روز از خونه بیرون نرفته اند و مادرشوهر هم گفتن آره دخترش هم همینطور و مایحتاج را زنگ میزنند سوپری براشون میبرند(این حرف را تو چند مکالمه ی دیگرشون هم شنیده بودم)  یه جورایی حالم بد شد از  این فخر فروشی که ما پول و پس انداز داریم و سوپری یا کارگری که پس انداز کمتری دارد جور ما را میکشد و ... خلاصه مادرشوهر تلفنش تموم شد و شروع کرد به تعریف کردن مکالمه ی تلفنی اش. من هم که قبلا این مکالمات را شنیده بودم و حس بدی داشتم در جوابشون گفتم اینکه آدم پنجاه روز تو خونه بخوره و بخوابه که هنر نیست اگر پنجاه روز بدون تعطیلی هر روز کار کردند هنر کرده اند:)) مادر شوهر هم دیگه چیزی نگفتند حالا ببینم باز هم از این حرفها جلوی من میزنه والله ...

خب حقیقتش اگر میاومدند میگفتن تو این دو ماه که همه اش خونه بوده ایم فلان برنامه را پی ریزی کرده ایم یا این پیشرفت ها را داشته ایم خیلی لذت میبردم و اون قسمتی که طرف پول و پس انداز داشته و تونسته براحتی قرنطینه را ادامه بده و ... اصلا اینقدر تو ذوقم نمیزد. اما تمرکز اینها بر همون بعد راحت طلبی و مثلا آقا منشی به معنای منفی اش بود:(

+ خیلی عروس پر رویی هستم رک نظرات مادرشوهر را نقد هم میکنم خخخ

+ الان هم زیرانداز را آورده ام تو باغ پهن کرده ام و راحت نشستم دارم مطلب میذارم و بعدش هم میخوام برم کمی زبان بخونم. نزدیک غروبه و احتمالا نیم ساعتی بیشتر نتونم اینجا بشینم. جاتون خالی عالیه.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۹/۰۱/۱۵
زری ..

نظرات  (۳)

والا بقرعان :))

 

البته می دونی انجام ندادن هر کاری که ازش منع میشی در نوع خودش سخت هستا :) ولی خب افتخار چندانی نداره. الان همه دنیا همینن :|

پاسخ:
الان صبا جون اینقدر ترس از جان و مریضی پررنگ هست که منع از بیرون رفتن بنظرم قسمت راحت ماجرا شده:( 
دقیقا آفرین این افتخار کردنشون تو این شرایط آدم را تحریک میکنه که آدم یه چیزی بگه :) آیکون بدجنس خانم خخ

من جز وقتی که دوتا بچه هام کوچیک بودن هیچوقت نگفتم سو‍پر برام چیز بیاره ولی دیده بودم که خیلی قبل تر از شرایط قرنطینه یه دختر تنهای ۲۰ و چند ساله نشسته خونه و زنگ میزنه شیر و ماست رو هم براش بیارن

در کل آدمها متفاوت هستن

پاسخ:
میدونی مارال جان، به قول تو آدم‌ها متفاوتند و خب این امکانات هم هست که هر کس خواست استفاده کنه اما وقتی طرف افتخار میکنه به همچین چیزهای چیپی آدم دلش میخواد حالش را بگیره :)))

این جواب دادن های تو هم دیگه داره جالب میشه ها. یادمه میگفتی از اول اینطور نبود و از یه زمانی به بعد عامدانه تصمیم گرفتی که اینطوری جواب بدی. دوست دارم بدونم حسش چطوریه؟ مخصوصا که حالا مدتی ازش گذشته و یه جورایی داری استاد میشی تو این کار 

پاسخ:
خخخ آررره دارم مراتب علمی را یکی یکی درمینوردم؛)) 
خب میدونی اگر حس کل کل باشه که خیلی بد هست:( حقیقتش من سعی میکنم اصلا وارد اون فاز نشویم اما صادقانه بگم سعی ام را میکنم خیلی با خودشون حس نکنند که وووی ما چه آدم‌های باحالی هستیم ؛)))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی