یه مامان که نمیخواد فقط مامان باشه

وبلاگ نویسی بر اساس روزانه هام و فکرهام و زندگی ام

یعنی من آدم زندگی لوکس و لاکچری نیستم:))

سه شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۹، ۰۹:۲۳ ق.ظ

من از قبل عید که مامان اینا را دیده بودم دیگه این مدت نرفته بودیم پیششون البته شوهر میرفت تهران اما من نرفته بودم، بخاطر اینکه رفتن با بچه ها و حفظ مسایل بهداشتی خیلی سخت بود. اول هفته بار و بندیل را جمع کردیم و اومدیم تهران که برویم عیدمبارکی مامانم اینا:)) واقعا دلم براشون تنگ شده بود. دو روز و نصفی تهران بودیم که سه مرتبه رفتیم خونه شون:) کلی هم با بابام گپ زدم. من و بابام همیشه با هم خیلی حرف داریم برای زدن:)) خداروشکر خیلی خوب بود و واقعا از صمیم قلب خدا را شاکرم. یه چیزی همینجا بگم؛ من هر موقع برای نعمتی خدا را شکر میکنم یه جوری ته دلم خجالت میکشم انگار خوشحالم که جای اونهایی که از اون نعمت محرومند نیستم:(  نمیدونم تونستم منظورم را برسونم؟ 

این روزها هم همینطور میگذرند و نمیتونم خیلی بر زبان خوندن متمرکز بشم، هرچند هروقت هوا آفتابی باشه بچه ها توی باغ هستند اما خب نمیشه که رهاشون کنم مدام باید حواسم بهشون باشه، راهبراه تغذیه دادن و دستشویی بردن و تعویض لباس و اینطور کارها را به پخت و پز و کارهای روتین اضافه کنیم عملا زمان مفید و منسجمی باقی نمی مونه که بتونم روی برنامه هام متمرکز بشم:( آخه نمیشه هم مثلا بچه ها تو باغ با مادرشوهرم باشند و هم اون بنده خدا بیاد ناهار بذاره! خخخ خلاصه اینکه به زور خودم را میکشونم در حد روزی نیم ساعت بشه:( 

اما حقیقتا هوای آزاد و آفتاب اینجا خیلی روحیه ام را خوب کرده.

کناب خوندن هام هم خیلی رکود داشته:( الان چند تا کتاب نصفه نیمه دارم:( دختری از ایران تا پیروزی انقلاب خونده شده و همونطور مونده، کتاب گوشواره ها از شیدا اعتماد صاحب وبلاگ روزنگار خانم شین، با اینکه فوق العاده خوش خوان هست همینطور مونده! کتاب مردی به نام اوه تا تلاش چند باره اش برای خودکشی را خوندم و مونده بقیه اش، کتاب شدن میشل اوباما تا نوجوانی میشل و اولین قرارهای دوست دختری دوست پسری اش را خوندم و بقیه اش مونده:( هی هی هی چقدر من به زمانی برای خودم نیاز دارم!

مهم‌ترین نکته ای که این روزها فهمیدم؛ اینکه من آدم زندگی در باغ و هوای آزاد هستم، منظورم اینه اصلا هیچ وقت آپارتمان های شیک من را وسوسه نکرده ‌و نمیکنه اما زندگی در فضای باز با امکانات معمولی و بعضا غیرشیک خیلی با روحیه ام سازگار هست:)

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۹/۰۱/۲۶
زری ..

نظرات  (۸)

شما نمونه بارز آدمی هستین که صد تا چاقو میسازه ولی یکیش دسته نداره

 

پاسخ:
و همیشه تو فکرمه برگردم براشون دسته بسازم:)
۲۷ فروردين ۹۹ ، ۰۱:۲۴ سایه های بیداری

با احترام

واقعا متعجب شدم

آدمی که آپارتمانهای شیک وسوسه اش نمیکند ، و امکانات معمول و بعضاً غیر شیک ، بیشتر با روحیه اش سازگار است

چه دلیلی دارد که به جای کلمۀ : متداول - روزمره - عادت جاری - کار عادی - روال معمول - مکرر - امور روزانه - و ..... از کلمۀ « روتین » استفاده میکند ؟

برایم سوال بود خب !!!

پاسخ:
حالا نه که با امکانات مدرن حال نکنم ها! در مقایسه گفتم که فضای باز و هوای تازه و امکانات کمتر را به آپارتمان شیک ترجیح میدهم:)
استفاده از کلمه ی روتین خیلی فارسی طور شده برام، وگرنه کلمه هایی که خیلی رایج نشده است را حواسم هست بکار نبرم.

کاری که نور خورشید می کنه بی نظیر هست واقعا :)

 

آخی چقدر خوب دلت طاقت آورده بود که دیدن پدر و مادرت با وجود عید بودن نرفته بودی. 

همیشه یه جور خوبی از حرف زدن با پدرت می نویسی. گوارای وجودت. 

حس میکنم شاید ارتباط خوبت با دختری هم یه جورایی بخاطر همون حس خوب ارتباط با پدرت بوده باشه. 

 

من اینقدر اوضاع کتاب خوندنم بد هست که به شکل یه اختلال بهش نگاه میکنم :( 

پاسخ:
آره صبا جون واقعا دلم دیگه تنگ شده بود، حالا باز خوبه این ارتباطات تصویری هست:)
دقیقا همینطوره، ارتباط من و دخترم در امتداد رابطه ی کلامی ای است که با بابام دارم. انگار بدونی یه چیزی چقدر خوبه و بخواهی به بچه ات هم بدهی؛)
عزیزم این روزهای پر استرس میگذره برات و کلی فرصت پیدا میکنی برای همه ی کارهای مورد علاقه و کتاب خوندن:) 

من برعکس ، یه درونگرای  کامل

من حتی شده بعد از یک سال رفتم خونه پدری بیشتر از پنج روز نمی تونم از خونه دور بمونم و در واقع حالم بد می شه و باید برگردم، برگردم به روزمرگی و تنهایی خودم ، هی شما رو می خوندم و می گفتم چطوری تحمل می کنه ؟ نمی تونستم تصور کنم خوش می گذره ،

 

 

پاسخ:
اتفاقا رویا جون من هم اکثرا ترجیح میدهم برگردم سر خونه زندگی خودم، اما الان شرایط فرق میکنه ‌منطق ذهنم اومده رو کار و قششششنگ مجابم میکنه که الان با این شرایط قرنطینه بودن با بچه ها تو خونه ی خودمون خیلی فرسایشی میشه، البته خودم هم روحیه ام تو فضای باز باغ خیلی بهتره. 
۲۷ فروردين ۹۹ ، ۱۴:۲۱ سایه های بیداری

و عرض ادب مجدد

بنده تعصب خاص در مورد کلمات بیگانه ندارم .

چون در همین چند خط نوشتۀ خودم ، حداقل بیست کلمۀ عربی به کار رفته که میتوانستم جایگزین و معادل فارسی آن را پیدا کنم . اما حتی تلاش هم نکردم .

..............................

اینکه شما حواستان هست که از کلمات غیر رایج استفاده نکنید ، خیلی خوب است .

اما واقعیت این است که دلیل رایج شدن کلمات بیگانه در زبان فارسی ، استفاده مکرر ما در محاوره و نوشتار است . مثلا همین کلمۀ « روتین » . اگر این کلمه از نظر شما رایج شده ، دلیلش این است که شما و دیگران ، با استفاده مکرر از این کلمه ، به ترویج آن کمک کرده اید .

 

زندگی در باغ خوبه. ولی من کلاً خیلی تنبل هستم و خونه رو ترجیح میدم. البته خوبیش اینه که اینجا ما هنوز اجازه داریم که بریم بیرون برای پیاده روی. 

پاسخ:
آره ترنج جون اگر باغ هم نشد، خونه ای مثل خونه ی شما که حیاط و ... هم خیلی خوبه. اما خب آپارتمان و برج اصلا برام جذابیتی نداره

من اصلا نمیتونم چند تا کتاب رو با هم شروع کنم . باید یکی رو تموم کنم بگذارم کنار و بعد بعدی رو شروع کنم 

پاسخ:
آخه یه کتاب تو لپ تاپ هست ، یکی تو گوشی و یکی کاغذی :)) خب هر موقعی هم تو به مودی هستم:)

به نظرم ربطی به لاکچری بودن نداره ها... سیستم مدرن خونه چیزیه که همه مون بهش نیاز داریم. فکر کنم اگر یه باغ بزرگ با یه الونک کاهگلی بدون سیستم های حرارتی مناسب و اینا  بهت بدن انوقت باز تصمیم بگیری بری تو همون اپارتمان زندگی کنی. حداقل امکانات مورد نیاز ما نسبت به نسل گذشته حیلی تغییر کرده و این اسمش لاکچریزم نیست. البته که بگم خودم منم امشب که داشتیم در مورد دکوراسیون خونه حرف میزدیم تاکید کردم دکوراسیون لاکچری خیلی برام دافعه داره.

اما قبول دارم که نور افتاب و هوای باز تاثیری داره که هیچ خونه لاکچری نداره

پاسخ:
بله مهربانو جان همینطوره، حداقل امکانات زندگی را به نوعی اینقدر عادت کرده ایم که نمیتونیم بدون اونها زندگی کنم. منظور من دقیقا مقایسه ی یه باغچه ی معمولی با یه آپارتمان لوکس بود که کفه ی باغچه ی معمولی سنگین تر بود. فکر کن من حتی بعضی روزها که حسابی آفتابیه هفت هشت تا تیکه لباس را تو باغ کنار استخر زیر نور خورشید میشورم:)) 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی