یه مامان که نمیخواد فقط مامان باشه

وبلاگ نویسی بر اساس روزانه هام و فکرهام و زندگی ام

قسمت دوم - سفرنامه ژنو

دوشنبه, ۱۹ تیر ۱۴۰۲، ۱۰:۵۸ ق.ظ

سلام، خب تا جایی نوشتم که رسیدم فرودگاه ژنو و با اینترنت فرودگاه وصل شدم به اینترنت و آدرس خوابگاه را دادم به گوگل مپ که ببینم چطوری و چه مسیری را بهم میده برای رسیدن به خوابگاه. دیدم دو تا مسیر بهم داد که با هر کدوم با یه خط اتوبوس میتونم بروم و اونجا هم چهار دقیقه پیاده روی دارم تا خوابگاه. دیگه شش صبح بود که از فرودگاه اومدم بیرون و رفتم سمت ایستگاههای اتوبوس، متحویل اتاق ساعت دوازده بود و من کلی وقت داشتم ولی چون گوشی ام اینترنت نداشت تصمیم گرفتم اول بروم و جای خوابگاه را یاد بگیرم که اگر مشکلی داشتم بتونم برگردم بیام فرودگاه و از اینترنت اونجا استفاده کنم خخخ و بعدش که خیالم از خوابگاه و مسیر راحت شد بعد تا ساعت دوازده بروم شهر را بگردم. از خوابگاه بگم براتون که بنظرم از بهتررررررین قسمتهای سفرم بود. خوابگاه تو قسمت اولد تاون بود و کلیسای سنت پییر خیلی معروفه که در واقع یکی از جاهایی هست که توریست ها برای گردش میآیند یه فضای میدونی جلوی این کلیسا بود که خوابگاه من هم گوشه ی همین میدان مانند بود :)) یعنی فوق العاده بود! پیاده تا دریاچه ی ژنو پنج دقیقه راه داشتم که اون هم از بافت قدیمی و خونه ها و قلعه مانندهای چند هزارساله پیاده میرفتم که هر چیییییی از زیبایی اش و عظمت ساختمانها و خونه ها بگم کم گفته ام. ت. اون کانال تلگرامی که عکس گذاشتم از این کوچه ها و کلیسای سنت پییر عکس زیاده نسبتا، اما پیشنهاد میکنم گوگل کنید و حتی تو گوگل مپ هم میتونید عکسهای بافت قدیمی اش را ببینید. خلاصه اینکه با اتوبوس رفتم و ایستگاه مورد نظر پیاده شدم و از اونجاییکه از صفحه موبایلم تو نقشه اسکرین شات گرفته بودم تصمیم داشتم با اون عکس مسیر را پیدا کنم که دیدم نمیشه، اون موقع من نمیدونستم وقتی مسیر را تو گوگل مپ میگیریم اگر دسترسی به اینترنتمون قطع بشه کماکان مسیر یاب کار میکنه یعنی هنوز هم نمیدونم چطوری کار میکنه :)) ولی ظاهرا کار میکنه! خلاصه که میخواستم با اون عکسها مسیر را پیداکنم که دیدم نمیشه چون کوچه ها قدیمی و پیچ در پیچ بودند و اصلا یه جاهایی باید یکمسیری را از پله بالا میرفتم. بعد از چند دقیقه گیج زدن صبح تعطیل شنبه و همه جا هم خلوت بود یه آقایی را دیدم که اومده بود پیاده روی کنه بهش گفتم میخوام این مسیر را پیدا کنم اومد بزنه روی صفحه موبایلم که مسیر را ببینه بهش گفتم اینترنت ندارم و این یه عکسه :) دیگه موبایلش را دراورد و خودش آدرس را وارد کرد و گفت باهام بیا و با مسیر یاب گوشی اون رفتیم اینقدررررر بنظرم گیج کننده و سخت بود که همون موقع اول فکر کردم چقدر جای خوابگاهی که گرفتیم بد و بیخوده خخخ خلاصه آقاهه تا پای ساختمان اومد که البته بعدا ظهر که برگشتم فهمیدم این یه خونه شخصی هست و در واقع خوابگاه من دقیقا جلوی خود کلیسای سنت پییر هست که میشد پشت این خونه:)) اونجا از آقاهه تشکر کردم و همینکه اون رفت کلیسا شروع کردن به نواختن هشت ضربه که ساعت هشت صبح بود. خوب اون موقع فکر کردم باید دوباره کوله پشتی سنگینم و ساکم را که چرخدار هم نبود را کول بگیرم و بیام دوباره تو همون ایستگاه اتوبوس که پیاده شده بودم بروم تا ظهر شهر را با اتوبوس بگردم. از بابت بلیط اتوبوس هم خیالم راحت بود که خوابگاه بهم لینک داده بود و رفته بودم بلیط را گرفته بودم. راستی این خوابگاه خانمها و آقایونش جدا بود. بعدا فهمیدم معمولا هاستل ها مختلط هستند. دیگه برگشتم سمت خیابون اصلی که سوار اتوبوس بشم که دیدم تو هوای یه بویی شبیه شرجی بودن دریاچه هست با خودم گفتم نکنه دریاچه ژنو همین نزدیکی باشه :) اون ایستگاه اتوبوس را رد کردم و یه دقیه دیگه مستقیم به مسیرم ادامه دادم که دیدم وااااااو دریاچه ژنو روبرومه :))) تو همین مسیر پنج دقیقه که میرفتم هزار تا کافه میدیدم که میز و صندلی هاشون بیرون چیده شده بود و تک و توک کارکنانشون داشتند رومیزی ها را میکشیدند و لیوان های پایه بلند و دستمال و کارد و چنگال میچیدند روی میزها. هوا هم خنک و عااالی. روی نیمکت روبروی دریاچه نشستم و از همه چیز لذت میبردم که دیدم همون بغل نیمکت یه کیوسکی هست که دوچرخه اجاره میده و من هم گوشی ام شارژش کم بود. به ذهنم رسید برم ازشون خواهش کنم گوشی را بزنم شارژ. دو تا پسر اونجا بودند که بهشون گفتم و بهم نشون داد انتهای کیوسک پریز بود که رفتم و گوشی را زدم شارژ و گفتم یه ربع دیگه میام میبرم، اینقدر جالب بود اکثر کسانی که میاومدند دوچرخه برمیداشتند خانم بودند و معمولا بالای پنجاه داشتند بنظرم. حتی بعضی دوچرخه جای نشستن بچه هم پشتش داشت. نیم ساعتی اونجا نشستم و بعد رفتم گوشی را برداشتم و رفتم سمت ایستگاه اتوبوس. تو اتوبوس ها و ترامواها یه صفحه مانیتوری بود که اسم ایستگاه و اتصالشون به خطهای دیگه را نشون میداد، من هم که همون صبح از صفحه مسیرم و اسم ایستگاهها اسکرین شات گرفته بودم دیگه خیلی راحت اینها را با خودم مچ میکردم و تا ظهر با انواع اتوبوس و تراموا کلی شهر را گشتم :)) شهر ژنو فوقالعاده زیبا و تمیز و آروم بود. من فکر میکنم خیلی خوش شانس بودم که اولین ورودم به اروپا به این شهر بود مخصوصا وقتی رفتم میلان و شلوغی اونجا را دیدم مطمین شدم که چقدرررررر خوب شد که ورودم به ژنو بود :) چون ساک و کوله پشتی ام همراهم بود و البته که هیچ ایده ای برا گشتن نداشتم و اینترنت هم نداشتم دیگه تا ظهر سواره همه ی شهر را گشتم:) نزدیک های ظهر خط ها را جوری انتخاب کردم که نهایتا به همون ایستگاه صبحی برسم و از اونجا همون چهار دقیقه پیاده تا خوابگاه را بروم و اتاق را تحویل بگیرم. از قبل بهم گفته بودند چون روز تعطیله کسی نیست اتاق را بهت تحویل بده، یه صندوق کنار در ورودی هست که رمزش فلان عدده و در صندوق را باز کن کارتی که اسم خودت روش هست را بردار و برو داخل البته تو ایمیل اینها را با عکس هم نشون داده بودند:) وقتی رسیدم دیدم چند تا خانم سیاپوست روی نیمکت نزدیک اونجا نشستند که وقتی دید من دارم با صندوق و رمزش ور میروم اومد کمک، باید اعداد رمز را آروم آروم میزدم و من تند زدم و درش باز نشد! خلاصه اومد بهم کمک کرد و باهام اومد داخل و روی میز یکسری کارت بود که گفت اینها کارتهای ماست و اتاق را اینطوری تحویل دادیم و چون روز تعطیله خودت باید روی تختت را ملافه تمیز بکشی و ملافه ها را نشونم داد که تو کمد بود و با حوصله یخچال و اجاق و حمام دستشویی را هم نشون داد :)) آخرش هم گفت یه دستشویی دیگه و بعد میره بیرون پیش دوستاش چون منتظر اوبر هستند که بیاد و بروند فرودگاه. رمز وایفای هم روی همون کارتم بود. سریع اول به اینترنت وصل شدم و زنگ زدم به مامانم اینها و گفتم رسیدم به اتاق :)) بعدش به شوهرم که ویدیو کال کردیم  و اتاق را هم نشونش دادم. اینجا یه اتاق شش تخته بود که گوشه اتاق یکردیف کابینت داشت که سینک ظرفشویی، اجاق دو شعله، مایکروفر و چایساز و یخچال داشت و داخل کابینت ها یک سرویس کامل قابلمه ماهیتابه و بشقاب در سه سایز و فنجان و ماگ و حتی از این گیلاسهای مشروب خوری هم داشت، و یه مبل دونفره و یک میزنهاخوری شش نفره و کنار اتاق هم شومینه داشت و یه دونه از این رخت آویزهای استیل که برای خشک کردن لباس استفاده میکنیم، یکسری کمد دیواری هم داشت و البته حمام دستشویی هم داخل اتاق داشت، اتاق سه چهار تا پنجره به بیرون داشتکه خب منظره اش خوشگل بود تو عکسهای تلگرام یه عکس هست که از داخل اتاق پنجره را گرفتم که پرچم سوییس هم معلومه این عکس در واقع از داخل همین اتاق گرفته شده:))) تا عصر تنها بودم تو اتاق. بعد از این تلفن ها ساعت دو تا پنج و نیم خوابیدم و بعدش بلند شدم یه چیزی خوردم و رفتم پیاده شهر را بگردم :)) 

بعد از اینکه دعوتنامه دوره را از دانشگاه ژنو گرفتم همون موقع یه لینک داد که فیسبوک بچه هایی هست که دوره را قبول شدند و برای پیدا کردن جا و ... میتونید با هم ارتباط بگیرید که من هم اکانت فیسبوک نداشتم و همون موقع ساخته بودم و اونجا با یه دختر ایرانی آشنا شدم که البته ایشون ساکن یکی دیگه از شهرهای سوییس بود و قرار شد یه جایی را با هم بگیریم. که خب دو تخت از این شش تخت را ما گرفته بودیم. قرار بود اون روز ساعت هفت عصر برسه خوابگاه. ساعت پنج و یم رفته تا هفت اطراف دریاچه گشتم و بعدش برگشتم خوابگاه این دوست جدید را دیدم و اون هم وسایلش را گذاشت و دو ساعت و خورده ای هم باز باهم رفتیم چرخیدیم و ساعت ده شب گذشته بود که برگشتیم خوابگاه. فردا صبح هم اولین روز شروع دوره در دانشگاه ژنو بود. 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲/۰۴/۱۹
زری ..

نظرات  (۱۲)

تا الان که به به :) 

پاسخ:
آره شکر خدا :)))
۲۰ تیر ۰۲ ، ۰۹:۴۱ آوای درون

تا اینجا که همه چیز عالی پیش رفته :) چه سریع با محیط آشنا شدی و با وسایل نقلیه عمومی شهر را گشتی :)

پاسخ:
سلام آوا جان، آره خدا روشکر کل سفر خوب پیش رفت الحمدلله. 
عزیزم ممنونم بابت پیام خصوصی ات، حتما با کمال میل میخونم
۲۰ تیر ۰۲ ، ۱۴:۲۴ همه چی عالیه

درود بر شما؛ به نظرم خیلی خوب پیش رفته من حس می کردم شاید کمی با استرس باشه که خدا رو شکر خیلی عالی مدیریت کردید 
میتونم بپرسم هزینه دوره چقدر بود؟ 

پاسخ:
سلام، آره عزیزم قبل رفتن خیلی استرسی بودم ولی بمرور که تو موقعیت قرار میگرفتم با خودم میگفتم حالا بذار ببینیم چطور میشه پیش برد:) 
این سامر اسکول بین WIPO و دانشگاه ژنو بعنوان پارتنرشیپ مشترک بود. یعنی وایپو خودش تنها دوره نمیذاره با دانشگاهای کشورهای مختلف دوره میذاره و هزینه اش برای دانشجو و کشورهای در حال پیشرفت کمترین حالته 250 فرانک سوییس بود و برای من که شاغل و از جهان سوم بودم 350 فرانک بود البته عزینه ی همه چیز با خودمون بود. 

زری جانم رسیدن بخیر دوست من 

چقدر خوشحال شدم از خوندن این دوتا قسمت .. عالی بود مدیریتت تو همه چیز . 

بدوعم برم سراغ عکس ها

پاسخ:
مرسی مهربانو جان، انشالله برنامه بذاری با مهردخت جان بروید و حسابی بهتون خوش بگذره و با قلم زیبات برامون بنویسی 
امیدوارم از عکسها خوشت بیاد
۲۱ تیر ۰۲ ، ۱۰:۵۸ ربولی حسن کور

سلام

تصور من از هاستل همیشه یه چیزی شبیه مسافرخونه های درپیت خودمون بود. اما این طور که شما گفتین بد نبوده. آدم میتونه با چندتا دوست صمیمیش یه اتاقشو بگیره و کلی هم بهش خوش بگذره. گرچه من کلا شلوغی را بخصوص با آدمهای غریبه دوست ندارم.

نمیدونم چرا فکر میکردین این طور نوشتن برای ما جالب نیست؟ من که شاید هیچ وقت نتونم برم اونجا حداقل با خوندن این پست کمی خیالبافی کردم. وصف العیش نصف العیش!

میگم نمیشد وسایلتونو همون صبح توی هاستل بگذارین و بعد برین بگردین؟

پاسخ:
تو کامنت قبلی تون برای پست قبلی گفتم، استاندار سوییس بالا بود البته، اما خدایی همون میلان هم که گفتم خوشم نیومد درپیت نبود :)) اما اگر قرار باشه آدم با چند تا دوست اتاق بگیره بنظرم ایربی ان بی خیلی گزینه بهتری هست، اما برای من یک نفر به صرفه نبود. ایر بی ان بی یک هزینه ی جداگانه مپل کمیسیون داره و یک هزینه کلینینگ که حرچقدر هم تمیز تحویل بدهی اون را ازت میگیرند :)) بنظرم برای چند نفر چون این هزینه ها سرشکن میشه از هاستل خیلی خیلی بهتر باشه. 

اتفاقا خودم که مطالب دوستان را میخونم، خوشم میاد اما وقتی خودم بخوام بنویسم حس میکنم خب که چی؟ :))) حالا خوشحالم با این حسم مبارزه کردم و نوشتم و خوشتون اومده. 

خب تحویل اتاق ظهر بود و اینکه کسی نبود آشناطور که بتونم همچین کاری کنم، اما بعدا که ویکند اتاق را تحویل دادم که بروم میلان و بعد دوباره هفته بعد برگردم، یه صندوق بود که دو فرانک میذاشتی تو صندوقش و برات قفل میشد و هر چند روز وسایلت اونجا بود ایرادی نداشت که از اون استفاده کردم. 
۲۳ تیر ۰۲ ، ۰۹:۰۲ نرگس باران

من فقط میتونم هی بیام و بگم wow!

ممنون بابت ادرس

پاسخ:
فداااااات عزیزززززم

منتظرم بقیه سفرنامه رو بخونم. باید برم اینستا رو هم فعال کنم که بتونم عکسها رو ببینم. واقعا خوشحالم که رفتی و تجربه کردی. 

پاسخ:
مینویسم انشالله ترنج جان. من هم اینستا نیستم، عکسها را تلگرام گذاشتم، برات میذارم آدرس را

کلا من وبلاگت رو میخونم همش میگم آفرین. دقیقا اسم وبلاگت متناسب با روحیته. 

اونجا که گفتی نیم ساعت گوشیت رو گذاشتی رفتی برگام ریخت. خخخ. از امنیت اونجا خیلی مطمئن بودی 

واقعن عالیه     من خیلی حساسم روی هاستلها   چون ٦ نفر میرن یک دستشویی و بعضیها مخصوصن  کشورهای دیگه خیلی کثیفن    خیلی عالیه ک حساس نیستید و با قیمت مناسب سفر رفتید     من نمیتونستم برم و حتمن دنبال هتل میگشتم و یا اتاق خصوصی ،،افرین ب شما    

فقط میتونم بگم که خیلی شجاع بودی

منتظر بقیه اش هستم

به به همیشه به خوشی و سقر

واقعا سعادتی بوده که دیدن اروپا رو با ژنو شروع کردی.دست راستتان روی سر ما😁

هاستل ها تا اونجا که دیدم و شنیدم امن هست و با کسی کاری ندارند

خوشحالم که تا اینجای سفر استفاده بهینه از زمان رو کردی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی