یه مامان که نمیخواد فقط مامان باشه

وبلاگ نویسی بر اساس روزانه هام و فکرهام و زندگی ام

خب تولد پسری ها هم گرفتیم، خدا رو شکر خوب بود.

از چالش های این روزهام اینه که چطوری میشه حس حسادت را در بچه مون کنترل و مهار کنیم و بهش آموزش بدهیم که چطور با این حسش مواجه بشه! دختری ده ساله ام تو اینجور مواقع خیلی حرکت‌های از سر حسودی داره! البته الان فکر کردم مثلا تولد مهمونی برویم جایی اکی هست، اما نسبت به این پسری ها دیشب به وضوح حسادت کرد اون هم وقتی کادوهاشون را باز کرد، تازه من که اصلا نبودم تو باز کردن کادوهاشون، داشتم کیک میبریدم اما تا کادوها باز شد و کیک هم بریده شد بعدش دیدم با بغض رفت تو اتاقش:(

و باز هم باید بگم که واقعا واقعا بمراتب خدمات و سرویس هایی که به دختری میدهیم اگر بیشتر از پسرها نباشه، کمتر نیست. اگر دوستان فایل یا مطلبی داشتید در مورد آموزش کنترل حس حسادت، لطفا معرفی کنیدyes

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۱۲/۰۲
زری ..

نظرات  (۶)

تولد پسری ها باز هم مبارک باشه.

 

چیزی برای رفع حسادت بلد نیستم! ولی فکر کنم اگر قبلش و بعدش باهاش صحبت کنی احساسش بهتر باشه در شرایط این چنینی.

پاسخ:
راست میگی باید دقیقا قبل از موقعیت ها باهاش حرف بزنم. بعدش را حرف میزنم و براش توضیح میدهم که میفهمم دچار چه حسی هست و براش میگم آدم باید بتونه تو این موقعیت ها خودش خودش را قانع کنه و فلان :) اما قبل از موقعیت حقیقتش اینقدر کارم زیاده اصلا به فکرم نمیرسه. باید همین کار را بکنم.

سلام عزیزم تولد پسرها مبارک باشه انشالله صد بیست ساله بشن زیر سایه شما،

من شرایطم مثل دختر شما بوده بچه اول بودم با دو تا برادر کوچکتر من حس حسادت اصلا نداشتم چون یه جوری برام جا انداخته بودن که من خیلی بزرگم و اونا بچن و من همیشه باید اونار و رعایت کنم  و اصلا اون فاز مقایسه و حسادت پیش نیومده. .. خلاصه یه جورایی انگار از اول منم قاطی ادم بزرگ ها بودم این باعث شد اصلا اون حس حسادته در من نیست ولی باعث شده مسئولیت زیادی رو دوشم بوده به نظرم یه حد وسط شاید مشکل رو حل کنه و به اون حس بچگی کردن هم لطمه نزنه

پاسخ:
دقیقا همینه که میگی دختر مهربون، باید مراقب بود که زیادی هم حس بزرگ ودن بهش دست نده، به قول خودت حد وسط را نگه داشت. بنظرم حس حسادت بخشی اش ذاتی آدمهاست که با هم متفاوتند

دختر من اختلاف سنیش با پسرهام 11 ساله ولی هیچوقت حسادت نکرد اگرچه سوگلی مادربزرگ و پدربزرگ بود و چون پسرها دوقلو بودن یه دفعه کل توجه و مراقبت همه به سمت اونا رفت ولی حسش همیشه حس بزرگتری و مراقبت بود تا حسادت

پاسخ:
نمیدونم چقدر آموختنی است و چقدر ذاتی؟

خب شاید اگر وقت بیشتری بهش اختصاص بدی، وقتی که فقط  برای تو و دخترت باشه بهش احساس بهتری بده.

پاسخ:
آره ترانه جان وقتهای اندکی که میتونم فقط فقط به اون اختصاص بدهم خیلی حس خوشحالی داره! اما خب واقعیت اینه وقت من هم خیلی کم و محدوده و نمیتونم زیاد از این برنامه ها بذارم و علاوه بر اون انگار سطح انتظارش هی میره بالا و هیچ جا قانع و راضی نمیشه:( باز هم به این موضوع فکر میکنم مرسی از نظرت

من فکر می‌کنم بیشترش ذاتیه

 

پاسخ:
دقیقا نکته همینه، وقتی کسی چیزی را ذاتی داره عموما نمیتونه خیلی کمک کنه به کسی که اون چیز را باید با آموختن فرابگیره.

سلام گذری به وبلاگ شما برخوردم، من یه دختر بزرگ ۲۷ ساله دارم و این حس حسادت بین بچه هارو تجربه نکردم اما همیشه برنامه گنج حضور رو روی کانال گنج حضور تو ماهواره نگاه می کنم، درس هایی از مولانا توسط آقای پرویز شهبازی است اگه حوصله و صبر کنید متوجه میشید که شناخت زیادی نسبت به خودتون پیدا می کنید و از آموزه هاشون برای تربیت فرزندان و روابط با همسر، اعضای خانواده  و هم چنین نحوه ی برخورد با اتفاقات و این که چرا این اتفاقات می افتند، می تونید استفاده کنید. من تا به حال گنجی به این بزرگی که به راحتی توی خونه بنشینیم و این درس ها و تفسیرهارو از بزرگان یاد بگیریم، ندیدم. ان شاالله که براتون مفید باشه. البته پادکست هاش هم هست ، کانال هم توی تلگرام داره. اگه تونستید گوش بدید کم کم نحوه ی برنامه دستتون میاد، موفق باشید، تولد پسرای عزیزتون هم مبارک.

پاسخ:
سلام سودا جان خوشحالم گذری گذرت اینجا خورده :)) و لطف کردی کامنت به این خوبی برام گذاشتی دقیقا میفهمم چی میگی وقتی آدم میبینه راحت و بی دردسر بالاترین مفاهیم و تعالیم را بدست میآره چه لذتی داره. حتما حتما پیگیر میشم و گوش میدهم. ممنونم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی