یه مامان که نمیخواد فقط مامان باشه

وبلاگ نویسی بر اساس روزانه هام و فکرهام و زندگی ام

دل نوشته ی روزهای کرونا

شنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۱۷ ب.ظ

با خودم فکر کردم باید خودم را با بدترین حالتی که امکان داره مواجه بشم، تصور کنم. زبونم لال اطرافیانم چیزشون بشه و از دستشون بدهم بدون مراسمی گروهی دفن بشوند و بگویند اینه ... اول که خیلی عمیق داشتم فکر میکردم بغض اومد تو گلوم فکر کردم همچین اتفاقی بیفته حتما من غش میکنم و از غصه پیر میشم، اما بعد فکر کردم باید بپذیرم و باید سرم را بندازم پایین زندگی کنم با همه ی دردهاش و این غم میشه سربار همه ی غم هام و یه داغ رو دلم داره تا بمیرم. بعد تصور کردم خودم مبتلا بشم اولش قبل از مرگ رفت و آمد بیمارستان و دست ‌‌پنجه نرم کردن با مرگ را تصور کردم و اینکه من نباشم!  با خودم فکر کردم به هرحال که باید یه جا تموم بشه این زندگی حالا یه کم کمتر تو این دنیا جولان بدهم و کمتر بخورم و بگردم و کار کنم و در بهترین حالتش محبت کنم و عشق بدهم خب به هرحال که مانی نیستم که یه جایی تموم میشه. فکر کردم تنها یکراه داره تسلیم شدن هیچ راه جایگزینی هم نداره و خلاص. 

یه لحظه تو فکرم اومد که بچه هام یه چیزشون بشه، نتونستم اصلا به بقیه اش فکر کنم چون بقیه ای نداره، برای من دنیا همونجا تموم میشه بدون هیچ بقیه ای. فقط طفلک بقیه ی بچه هام که تو همچین غمی بیفتند.... خدایا خودت برای هیچ خانواده ای این داغ را نیاور میدونم قراره بمیریم اما بذار هرچیزی به کمال وجودی خودش برسه.... دیشب که پسر کوچیکه ام حالش بد بود همون نصف شب که بغلم بود و چون استفراغ کرده بود بی رمق بود و نگاهش بی رمق و بیحال بود، با خودم گفتم خدایا بچه ام را ازم نگیر همون موقع فکر کردم چقدر مادرهایی که چشمشون را رو به آسمون گرفتند و گفتن خدایا بچه مون را ازمون نگیر و خدا گرفت.... خدایا نگه دارشون باش، خدایا نگهدارمون باش

+ این مطلب را غروب برا خودم نوشته بودم اما الان اینجا هم میذارم. 

+ میدونم منطقا میدونم که دنیا و طبیعت روند خودش را داره و قرار نیست خدا برای شخص من جداگانه استثنایی قایل بشه فقط امیدوارم خواسته ی من با اراده ی او منطبق باشد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۱۲/۲۴
زری ..

نظرات  (۷)

عزیزم خودت رو با اتفاق های نیفتاده اذیت نکن

  انشاءالله هیچ اتفاق بدی نمی افته

 

پاسخ:
رویا جون بدجوری ذهنم درگیر شده بود، یه موقع هایی هیچ منطقی حریف آدم نمیشه انگار:( 
انشاالله 

پیش از مرگ واویلا نکن لطفا عزیزم. 

 

یادته که موقع ددلاین ها و شب امتحان ها نابغه میشیم. موقع بروز حوادث خاص هم صبور میشم.

 

ما اولین آدمهای دنیا نیستیم که همچین روزهایی رو تجربه میکنیم. وقتی دنیا اینقدر چرخیده و چرخیده تا رسیده به ما یعنی یه عده ای تونستند از پسش بربیان. ما هم عین اونا.

 

با این تفاوت که مثلا سال ۱۹۱۸ نه اینترنتی بوده نه هیچ چیز دیگه ای. ما کلی از اونا جلوتریم و می تونیم آسیبی که می بینیم رو کمتر کنیم. 

پاسخ:
مرسی صبا جون از کامنتت، میفهمم حرفهات را و همه اش را قبول دارم. میدونی صبا ذهنم همه اش داشت من رو میخورد که اگر فلان بشه اگر بهمان بشه چکار میکنی؟ نمیگم الان خیلی بهتر هستم اما همینکه نشستم یکبار تا ته اش را فکر کردم انگار تا حدودی این خوره ی ذهنی را ساکت کردم.

اینا چیه میشینی بهش فکر میکنی.

ایشالا که هیچوقت اتفاق نیافته و الانم اتفاق نیافتاده. پس لطفا به چیزی که اتفاق نیافتاده فکر نکن و انقدر حال خودت رو خراب نکن و به خودتم استرس وارد نکن.

پاسخ:
من عزیز یعنی شما هیچ وقت به چیزهای بد فکر نمیکنی؟ ببین من خیلی آدم منفی نگر و متوهمی نیستم اتفاقا بنظرم آدمی هستم با سری پر از آرزو و رویا، اما خب یه موقعهایی هم مسایل عاطفی خیلی فشار و استرس بهم وارد میکنه. چشم الان بهترم و سعی میکنم مثبت تر فکر کنم

زری من مثه بقیه نمیگم به این چیزا فک نکن چون این چیزایی که به ذهنت میاد استراتژی مغزته برای رو به رو شدن با اتفاقات پیش بینی نشده. کاملا طبیعیه. من میگم بهشون فک کن به خودت فرصت بده و باهاشون کنار بیا چون اگه نادیده بگیری شب که میخای بخوابی صدبرابر بیشتر تو ذهنت میاد و از پا درمیاره ادمو.

اما وقتی باهاشون رو به رو شی دیگه اونطوری شدید به ذهنت هجوم نمیاره. نمیتونم بگم میفهممت اما الان که امریکا هم اومده و دارم ترس و وحشتو میبینم تازه میفهمم چه حسی دارن خانوادم و بقیه تو ایران.

ما یه درسی داشتیم تو دوره دکترا و اون بررسی کردن بدترین سناریو ممکن تو اتفاقات اینطوری بود. یعنی بدترین حالتها رو درنظر میگرفتیم تا بتونیم راه حل پیدا کنیم و اونطوری اگه اونقدرم اتفاق بد نبود ما میدونستیم چکار باید کرد. 

الان بچه ها اسیب پذیرترین قشر هستن تو این اتفاقات. اینا تو ذهنشون می مونه مثه ما که تو صف شیر و بنزین و تهدیدات جنگی و اتفاقاات بعد جنگ تو ذهنمون موند. براشون از اینده روشن بگو بهشون امید بده و نزار ناامید باشن و بترسن چون تنها امیدشون و قهرمانشون شما هستین. ببینن قهرمانشون خستس و ترسیده دیگه همه چی براشون تاریک میشه.

در نهایت اینکه این روزا هم میگذره. رو سیاهیش می مونه برای طرفداری نظام کثیف. خطرناکتر از کرونا ناامیدیه. ناامید نباش.

پاسخ:
ممنونم جودی جان از کامنتت، دقیقا عزیزم همینطوری هست که گفتی من مدل فکری ام اینطوریه تا چیزی را هی پس میزنم شدیدتر به ذهنم حمله میکنه باید یه بار بشینم تا ته بهش فکر کنم، چقدر اون درس بدترین سناریو ممکن تو اتفاقات ناخوشایند، درس جالبی بوده:) دقیقا انگار من هم تو زندگی ام ناخودآگاه این درس را بارها پیاده کرده ام:) جالب بود برام. 
در مورد بچه ها، دقیقا باهات موافقم این روزها سعی میکنم براشون با تجربه ی چیزهای جدید خوشایند بگذره . 

خوشبختانه بخاطر ماهیت بیماری امکان اینکه تو بچه هات رو از دست بدی خیلی کمه.

بعد هم خب حق داری با همه اخبار بد و توصیه ها و.. که هر روز آدم دریافت میکنه معلومه که فکرش اینطوری درگیر میشه. تو همه  کارهایی رو که میتونی انجام بدی داری انجام میدی دیگه بقیه اش خوب یا بد  دست تو نیست.مواظب خودت باش و اگر تونستی نگرانیها و ترسهات رو بنویس و بنویس که چه کارهایی از دستت برمیاد و چه چیزهایی دست تو نیست. اینطوری حالت بهتر میشه. شکر گزاری روزانه هم ممکنه بهت کمک کنه.

پاسخ:
میدونی ترانه جان اگر یکی بگه فقط یک درصد امکانش هست! آدم وقتی نگرانه و از حالت منطقی خارج شده میچسبه به همون یک درصد:( 
آره ترانه جان نوشتن خیلی خوبه انگار ذهن خالی میشه و موقتی هم باشه آدم آرامش پیدا میکنه، شکرگزاری را شفاهی و ذهنی انجام میدهم یادمه تو وبلاگت توضیح داده بودی اما باید تمرین کنم که بنویسم که اثرگذاری اش  بیشتر باشد:)

نگران نباش 

چاره اش تو خونه موندن و رعایت مسائل بهداشتیه 

اگه همه بمونن خونه و جلوی چرخه ویروس رو بگیرن خیلی زود زنجیره قطع میشه 

مثل چین که بعد دو ماه قرنطینه همه چیز به حالت اول برگشت 

پاسخ:
دقیقا همینطور هست که میگی مریم جان 
فقط قضیه اینه ما آدم‌ها ظرفیت هامون محدوده و یه جایی انگار میشکنیم:(
امیدوارم زود بدون دردسر بیشتر تموم بشه این وضعیت

اره منم امیدوارم 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی