یه مامان که نمیخواد فقط مامان باشه

وبلاگ نویسی بر اساس روزانه هام و فکرهام و زندگی ام

اون ماهی کوچولویی که تو دل من بالا پایین میپره!

يكشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۹، ۰۶:۱۲ ب.ظ

وقتهایی که تو ذهنم تصمیم های یزرگ میگیرم اون موقع هاست که همه ی وجودم میشه انگیزه و اراده. اون موقع است که انگار یه ماهی کوچولو تو دلم داره خودش را به در و دیوار میزنه و هی میپره بالا که ببینه بیرون چه خبره؟! اون موقع است که با بالا پایین پریدن اون، انگیزه ی من و بالتبع آن اراده ام برای عملی کردن نقشه هام بیشتر میشه. 

این روزها برای من دقیقا مصداق روزهایی هست که این ماهی کوچولو هی خودش را میزنه به در و دیوار و تقلا میکنه که به من انگیزه و اراده بده. اون موضوع زبان خوندنم روزبروز داره برام جدی تر میشه و برنامه هام منظم تر. البته که هنوز خیلی مونده تا به برنامه ی درست و مدنظرم برسم اما بیحرکت نیستم و دارم براش تلاش میکنم. حقیقتش اینه من میخوام برای ویزای وورک اسکیل استرالیا با عنوان شغلی مدیر یا کارشناس قرارداد اقدام کنم، اما با توجه به سنم از الان فقط یکسال وقت دارم تا بتونم به این هدف برسم وگرنه بعدش بخاطر بحث امتیاز سن شرایطم سختتر میشه و عملا برام نشدنی میشه:(  

آذر ماه سال پیش فایل پروژه ای که با استادم داشتم را براش فرستادم، فکر کنید هنوز هیچ کاری اش نکرده بود تا اینکه هفته ی پیش به من پیام داد که زودتر جمعش کن که من نمیتونم مدت پروژه را تمدید کنم!!! من هم براش زدم که استاد مگه بعد از فایل من شما چیزی برای من فرستاده اید که حاوی کامنت اصلاحی باشه؟ که ایشون جواب داد یادم نیست چی شد! بررسی میکنم بهتون میگم!!! تا اینکه امروز ایمیل زده برام و فایل را خونده و کامنت هاش را روی کار گذاشته. حالا فکر کنید مطالبی که من شش هفت ماه پیش نوشته ام را الان باید بشینم دوباره بخونم و مقالات منبع را ببینم و اصلاحات را انجام بدهم اووووووف چقدر سخته دوباره زنده شدن مطلبی که تو ذهنت بسته بودی اما خب چاره ای نیست به هر حال باید اینکار انجام میشد اما واقعا بهترین حالتش این بود که همون قبل از عید این استاد مطالب را میخوند و من هم اصلاحات را انجام میدادم. حالا کنار این پروسه زبان خوندن این هم پرونده اش باز شده و چاره ای ندارم مجبورم براش وقت بذارم و جمعش کنم. 

این موقع ها هست که اون ماهی کوچولویی که گفتم سریع خودش را بهم میرسونه و اینقدر تو دلم بالا پایین میپره و تلاش میکنه که من را هم تحت تاثیر تلاشگری خودش قرار میده :) 

روزهای سختی پیش رو دارم. ددو تا هدف بزرگ و فوق العاده وقت گیر جلوی رویم هست و از طرفی وظایف بچه ها و نگهداری اونها و ... هم که هست. این وسط شوهرم هم کمک میکنه اما تا حدودی یعنی تا الان که نشده که کار و وظایف بیرونش را سبک کنه و بیاد برای بچه ها وقت بذاره. هر وقت کار بیرونش تموم شده اومده خونه، با بچه ها بوده. تازه همون هم خیلی وقتها مجبورم خودم ورود کنم مثلا وقتهایی که میبینم نمیتونه بهشون یه چیز بده بخورند و .... . گزینه ی پرستار را هم دوباره پیگیرم. پرستاری که تا قبل عید میاومد، گفت باردار شده و دیگه نمیآد، پرستار جدید هم  همه ی اون مسایل اولیه را داره اما چاره ای نیست گویا، اگر پیدا کنم ختما میگم بیاد. 

+ یکی از نعمتهای خدا برای من وجود دوستانی هست که تشویقم میکنند و به نوعی پیشرفتم را رصد میکنند. 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۹/۰۳/۱۸
زری ..

نظرات  (۱۰)

تو موفق میشی

شک ندارم

پاسخ:
مرسی دوست عزیز
امیدوارم
۱۹ خرداد ۹۹ ، ۰۹:۰۸ امیر رضا پوراسدی

سلام ، من از خوانندگان خاموش وبلاگ شما هستم از شهر تورونتو.  اگر مایل بودید تا از کانادا هم اطلاعاتی بدست بیارید خوشحال میشم تا کمکی کنم.

پاسخ:
ممنونم لطف دارید.

با این عزمی که من ازتون دیدم موفق می شید حتما خوشحال شدم هدف بزرگی دارید، :-)

 

پاسخ:
ممنونم رویا جان. امیدوارم

آفرین چه برنامه های هیجان انگیزی، با شرایط شما واقعا سخته چون افراد مجرد برای یه زبان خوندن چندماه کل کارهاشونو تعطیل میکنن شما که برای پیدا کردن چند ساعت زمان در روز هم کلی چالش داری. ولی کار نشد نداره و انشالله با کمک همسرت و پرستار که هم بچه هارو نگهداره و یکم تو کار خونه کمکت کنه حتما بعد از یکسال میای و از نتیجه موفقیت برامون میگی. خوندن این پست ها کلی به آدم انگیزه میده مرسی

پاسخ:
آره دختر مهربون هیجان انگیز که هست:) امیدوارم نتیجه بخش هم باشه:))
میفهمم چی میگی من هم وقتی از برنامه های دیگران و تلاشهاشون میخوانم یا میشنوم حس خوبی میگم و برام انگیزه بخش هست. 
ممنونم از لطفتت

زری جان اول بگم که در آدرسی که برای من فرستادی، h آخر maneveshteh را تایپ نکرده بودی. تعجب نکن اگر دوستات بهت سر نزدند چون اون آدرس به جایی نمی رسه. الآن هم دقت کردم دیدم نوشته باید آخرش ه داشته باشه یا ن برای اولش. بهرحال درست شد.

زری جان خیلی همت داری. کار سختیه، خیلی سخت اما اگر شرایط را داری چرا نه؟ حتماً سعی کن ایشالا موفق میشی. 

متاسفانه برای ورودت هیچ کمکی نمی تونم بکنم چون قانون استرالیا روز به روز سخت تر میشه. ولی بعد از اومدنت هر کاری از دستم بر بیاد برات انجام میدم.

مثلاً قبلاً باید امتحان زبان را شش می گرفتی تا بتونی وارد بشی ولی الآن میگن اولین شرط داشتن نمره هفت هست. اگر آوردی، شش ماه مهلت داری برای ویزا اقدام کنی وگرنه باید دوباره امتحان بدی. 

ثبت نامش هم که می دونی سه میلیونه. 

 

 

پاسخ:
مرسی نسرین عزیز که حوصله بخرج دادی و ایراد ادرس را خودت در آوردی و درستش کردی! احسنت :*)
اره همینطوره که تو میگی روزبروز شرایط استرالیا و البته همه ی دنیا سخت تر میشه. 
ووووووی عزیزم اون قسمتت که گفتی بعد از ورودم هر کمکی از دستت بربیاد انجام میدهی :) یه لحظه تصورکردم تو بالکنی که عکسهاش را دیدم داریم با هم چایی میخوریم:) قرررررربوووووونت

موفق باشی عزیزم :*

پاسخ:
فدااااات عزیزم:) لازم به گفتن نیست که تو یکی از همون دوستانی هستی که تو پست بهشون اشاره کردم!
۲۰ خرداد ۹۹ ، ۱۴:۴۳ ربولی حسن کور

سلام 

گاهی آدم کاریو با علاقه شروع میکنه اما نمیتونه همون طور ادامه بده

امیدوارم ماهی تون هیچ وقت خسته نشه

پاسخ:
علاقه یه چیز دکتر، اما خودش به تنهایی تاثیرگذار نیست. بنظرم علاقه بخشی از انگیزه هست اما همه اش نیست و البته هر چی انگیزه با موارد بیشتری قوی تر بشه موثرتر میشه. امیدوارم ماهی ام به علاقه ام چیزهای بیشتری را اضافه کنه و هی فربه ترش کنه:)
راستی دکتر اون پستی که خواهش کردم بخونید این پست نبودا! چند تا پست قبلتر یه پستی هست با عنوان کارتون های خارجی ...... منظورم اون پست بود.

 درس خوندن با بچه خیلی سخته . موفق باشی واقعا . اما خوندن زبان کجای این ماجرا قرار میگیره؟ لازمه که برای گرفتن ویزا امتحانی رو پاس کنی؟

 

پاسخ:
بله ترانه جان یکی از موارد، دارا بودن کف نمره ی زبانی است که تعیین شده است. اگر تمام مدارک را داشته باشی اونوقت میتونی درخواست ویزا را در چارچوبهای خاصی که تعریف شده اند، ارایه بدهی. 

خوشحالم که برای رسیدن به آرزوهات تلاش میکنی و به اینده امیدواری. میدونم که خیلی دقیقتر از خواننده هات نقشه ی رسیدن به این هدفتو اماده کردی و میدونی داری چکار میکنی. یه دوتا پیشنهاد کوچیک دارم هرچند تجربم برای ورود به یه کشور دیگه کاملا متفاوت بوده. پیشنهاد اولم اینه که زبان رو فقط به چشم امتحان دادن بش نگاه نکن و حتی بچه ها رو درگیرش کن. انیمشین به زبان اصلی ببینن و یه سری لغاتو باهاشون تکرار کن. دو اینکه فقط روی یه اپشن (فقط استرالیا تمرکز نکن) من همیشه چیزای خوبی راجع به کانادا شنیدم و میدونم که خیلی از وقتی نخست وزیر جدیدشون روی کار اومده مهاجر پذیرتر شدن.

پاسخ:
ممنونم جودی جان. دقیقا درست میگی و حرفت منطقی است. باید یه سری اطلاعات هم در مورد کانادا جمع کنم. البته فکر کنم خودم را با حجم اینهمه کار، فعلا درگیر این موضوع نکنم و بذارم بعد از دادن امتحان زبان احتمالا. در مورد بچه و خوندن زبان هم باهات موافقم، چون تو خونه تلویزیون نداریم همیشه کارتن انگلیسی براشون میذارم و خدایی برا خودم هم مفیده :)) 
۰۲ تیر ۹۹ ، ۱۵:۳۹ مادر تنها

چقدر این ماهی کوچولوی تو دلیت رو دوست داشتم. منم مثل دوستات مطمینم به این دوتا ارزوی بزرگت می رسی و پرونده مهاجرت و قرارداد کاری رو به خوبی و خوشی پشت سر می گذاری. ‌

موفق باشی 

پاسخ:
مررررسی مادر تنهای عزیز
برای تو هم کلی ماهی کوچولوهای تو دلی آرزو میکنم و کلی انرژی که بتونی ماهی کوچولوهات را به سرمقصد برسونی:))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی