یه مامان که نمیخواد فقط مامان باشه

وبلاگ نویسی بر اساس روزانه هام و فکرهام و زندگی ام

هیچی عوض نشده…

سه شنبه, ۲۵ بهمن ۱۴۰۱، ۰۵:۲۹ ب.ظ

دقیقا بعد از دو ماه و چهار روز، امروز ساعت های یازده صبح بود که دوباره تلگرامم را فعال کردم، دلیلش هم این بود دنبال یه شماره ای بودم که یادمه اونجا سیو کرده بودم، که البته شماره را پیدا نکردم. از اون موقع بین بقیه کارهام تا الان که ساعت پنج و نیم غروب هست شروع کردم به خوندن کانالهایی که داشتم، تازه هیچکدوم از کانال های سیاسی را هنوز باز نکردم ولی با همین کانالهایی که جوین بودم تا الان چهار بار اشکم سرازیر شده، واقعا چقدرررررر این مدت دو ماهه بیخبر بودم از اوضاع! خدا لعنت کنه کسایی را که اینطور غم و غم و غم را تو زندگی هامون ریشه دار کردند... فکر کنم باید برای همیشه تلگرام را ببندم، نمیتونم اینطوری ادامه بدم:( حالا هنوز نبستم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۱۱/۲۵
زری ..

نظرات  (۱)

میشه فونت نوشته هاتو یکم بزرگتر کنی، من کور میشم تا میخونم

پاسخ:
چشم سعی میکنم یادم بمونه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی