خلاصه اینکه دستم زیر سنگشه:(
پروژه ای که پارسال این موقع ها با استادم شروع شد، هنوز ادامه داره!!! قرارداد پروژه رسما سه ماهه بود، یعنی تا اوایل مهر ماه. اون موقع پرسیدم کی باید پروژه تحویل داده بشه که فرمودند نهایتا دیماه. من هم آذر ماه نشستم و کار را تحویل دادم که ایشون و یه خانم دکتر دیگه که همکار پروژه هستند بخونند و کامنت ها و اصلاحات و یا مطالب تکمیلی خودشون را اضافه کنند. اما دیگه ازشون خبری نشد تا بیست روز پیش که استاد پیام گذاشتند برای من که اتمام پروژه را جدی بگیرید و من نمیتونم اینقدر تمدید کنم!!!! جل الخالق!!! من هم پیام دادم مگه از آخرین مطلبی که من برای شما و خانم دکتر فرستادم شما چیزی برای من فرستادید که من باید انجام بدهم! ایشون گفتند یادم نیست بذار نگاه کنم خبر میدهم!!! خلاصه ده دوازده روز پیش ایمیل زد با کلیییییییی کامنت و اصلاحات و .... . و اینکه جدول زمانبندی که بخش اول را تا سه تیر تحویل بدهم. خب من همون موقع کامنت ها را خوندم و دیدم یکسری هاش مطالبی هست که میتونم انجام بدهم اما واقعا وقتگیر است و یکسری مطالبی خواسته مثلا در مورد قانون فلان کشور و گفته چرا فرضا مطالب قوانین اتحادیه اروپا یا آمریکا بیشتره ولی برای کانادا یا ژاپن کمتر است؟ و اینکه چون مطلب مقایسه ی تطبیقی قوانین است باید حجم مطالب به هم بخوره! که خب من بهشون گفتم مطالب و مقالاتی که گرفته بودم هم همینطور بود و معلومه مقالات برای امریکا بیشتره! اصلا نصف این فعالیت تو کل دنیا تو امریکاست خب باید هم قانونگذاری هاش و رویه های قضایی اش بیشتر باشد! خلاصه اینکه من از اون ده روز پیش که ایمیل را گرفتم تا دیروز اصلا دستی به پروژه نزدم، حقیقتش زورم میاد کاری که شش ماه پیش تو ذهنمجمع شده را دوباره بیام شروع کنم از اول!!! و از طرفی لجم میگیره اینکه استادم فکر میکنه من بیکارم و همه ی زندگی ام فقط پروژه ی ایشونه! و البته که پذیرفته ام اسم من یکی از همکاران پروژه است اما درواقع باید کار را من جمع کنم:( حالا چرا من اینکار را همون پارسال قبول کردم؟ خب من در زمینه ی علمی و دانشگاهی نیاز به تقویت رزومه ام دارم. و اینکه من فکر کردم اگر روزی بخوام ریکامند بگیرم باید به همین استاد بگم! این بود که وقتی استادم بهم زنگ زد و پیشنهاد این پروژه را داد با اینکه پسر کوچیکه چهار ماه و نیمه بود و واقعا برام سخت بود و باید مطابق قرارداد هفته ای دو روز میرفتم اونجا، اما کار را قبول کردم.
ماشالله به استادت، خوب رو اعصاب آدم پاتیناژ میکنه بنده ی خدا😒😏😏😏