به لطف اینترنت دسترسی به اطلاعات اعم از مفید یا غیر مفید، صواب یا ناصواب، علمی یا غیرعلمی و … راحت شده است. کافیست گوشی موبایلت را برداری و آنچه را که میخواهی با یکی دوکلمه دقیق یا مشابه گوگل کنی، حتی اگر اشتباه هم داشته باشی این گوگل گوگولی متواضعانه سؤالت را اصلاح میکند و جواب میدهد که مبادا دست خالی نیایی بیرون. اگر سواد هم نداشته باشی مثل بچه ی پنج ساله ی من، راهش را پیدا میکنی، آیکون وویس را فشار میدهی و از نوار بالای صفحه دومین یا سومین گزینه که به ترتیب عکس و ویدیو هست را انتخاب میکنی و از نتیجه ی گوگل کردن لذت میبری.
کافیست چهار بار یک موضوعی را سرچ کرده باشی، این گوگل گوگولی دیگر تو را رها نمیکند! مدام موضوعات مشابه را به تو پیشنهاد میدهد.
در اینستاگرام اوضاع از این هم وخیمتر است! از زمین و زمان است که برایت عکس و کپشن میبارد. ملت تشنه ی جذب خواننده و ببیننده و مشتاق اطلاعرسانی و تولید محتوا، تند و تند پست و استوری میگذارند. آدمی باشی مثل من، توان اینهمه بمباران اطلاعاتی(فارغ از مفید یا غیرمفیدبودنش) را نداشته باشی، عطایش را به لقایش میبخشی و از این وادی میآیی بیرون.
کانال های تلگرامی هم هستند که دیگر نمیتوانی آنها را هم حذف کنی. از شیر مرغ تا جان آدمیزاد در این بازار مکاره یافت میشود. از قیمت دلار و طلا و نقره و اینکه چی بخری و کی بخری، رئیس جمهور ایران چه بلایی سرش آمد، و چین و روسیه و کشورهای خلیج فارس و اسراییل و …. چکار میکنند و کانال های ادبی چه مینویسند، در توئیتر چه میگذرد و هزاران موضوع دیگر که اصلا تا پریروز مبتلا به آنها نبودی ولی الان بخشی جدایی ناپذیر از زندگیات شده اند.
مایی که با فریب وعده ی رستگاری و شادی اینها را دنبال کردیم و دنبال میکنیم ولی ارمغانی جز استرس در عمق و شادی در سطح نداشتند. واقعا دانستن اینها چه کمکی به زندگی میکند؟ دنیا از قدیم هم -که مردم یک عمر در دهات یا شهرشان زندگی میکردند و سرعت انتقال اطلاعات با سرعت پای آدمها و حوصله ی آنها در انتقال دهان به دهان اطلاعات برابر بود- بازیچه ای بیش نبود، حالا با ابزاری در دست مثل گوشی های تلفن توهم این را داریم که اکنون این بازیچه را مهار کردهایم ولی تو نگو این ما هستیم که در مشت دنیا گیر کرده ایم و بازی میخوریم.