برادر الماس کاشیبریت را زمین بگذار!*
یک دوست خانوادگی داشتیم که تعریف میکرد زمانهای جوانیاش که تازه از دهاتشان آمده بود تهران و بعنوان کاشیکار کار میکرد. عصرها که از کار تعطیل میشده در مسیرهایی که پیاده میرفته الماس کاشیبری در دستش، هر ماشین مدل بالایی را که میدیده بر بدنهی ماشین خط میکشیده و از کنارش میگذشته... حالا که خودش بساز بفروش شده بود و پولدار، بالتبع ماشین مدل بالا خریده بود و میفهمید وقتی یک نفر روی ماشینش خط بیندازد چقدر دل آدم میسوزد، البته که همان قدیم هم میدانسته دل صاحب ماشین میسوزد و اصلا برای همین با الماس کاشیبری روی ماشین خط میانداخته که دل صاحبش بسوزد. خودش میگفت حس بدی داشتم و به خیال خودم داشتم از افرادی که پولدار و خوشحال بودند، انتقام حال بد خودم را میگرفتم. حال خودم خوب نبود و اینطور عقدهگشایی میکردم.
جالب بود برایم که یک جوان شاید بیست و خوردهساله که تازه از دهات آمده بوده تهران و مشغول به کار شده بود چه توقعی از خودش داشته؟ و جالبتر اینکه الان که بعد از این سالها خودش پولدار شده بود اینقدر صادقانه از عقدههای جوانیاش و کاری که میکرده بود حرف میزد. بنظرم درجهای از خودشناسی است که انسان به این مرحله برسد که عقدههایش و عقدهگشاییهایش را ببیند و بتواند در موردشان صحبت کند. یک آدم با سواد ابتدایی که بعید میدانم اهل کتاب خواندن و فرهیختهبازی باشد.
این خاطره این روزها برایم معنای بهتری پیدا کرد وقتی که دیدم آدمها در شبکههای اجتماعی همان کاری را میکنند که آن کاشیکار جوان میکرد. حال که الماس کاشیبری و ماشین مدل بالایی در دسترسشان نیست، با گذاشتن کامنتهای زشت و ایموجیهای توهینآمیز به خیال خودشان انتقام میگیرند و عقدهگشایی میکنند. از این فضای باز برای عقدهگشایی استفاده میکنند بیآنکه لحظهای فکرکنند این فضا را صاحب همین کانال برای ما باز گذاشته است! صاحب این صفحه هم میتوانست ما را بلاک کند یا حداقل ایموجیها را گزینشی و محدود میکرد. ما که تجربه ی گروه خودمان و رفقایمان را داریم که دور هم جمع میشویم و با تأیید خودمان از گروه کسب قدرت میکنیم و اگر کسی خارج از گروه ذرهای ابراز مخالفت کرد، تیمی بر سرش میریزیم و با تیمکشی و هجوم به افراد احساس ناامنی میدهیم و حالشان را میگیریم و در نهایت طرف را بلاک میکنیم و صاحب کانال هم که در هر حالتی از ابراز فرهیختگی و انتقاد به خفقان حاکمیت استفاده میکرده، حالا که نوبت خودش شده است و از بس به چندصدایی اعتقاد دارد:)) علاوه بر بلاک کردن منتقدین، فقط ایموجیهای قلب و دست و هوورراا را برایمان بازگذاشته است که ما هم بیاییم تأییدش کنیم و دورهمی شاد باشیم.
در چند پست گذشته به دلیل آسیب اجتماعی که بنظرم میرسید دو پست انتقادی گذاشتم و سعی کردم تا حدی اندک با رویکرد حقوقی و اجتماعی طرح موضوع کنم. از آن به بعد تعدادی از همان فداییان ذوب در رفاقت راه اینجا را یافتند و با تنها اسلحهای که در دست دارند که اتفاقا خودم دسترسیهایشان به آن را باز گذاشتهام به خیال خودشان به انتقامگیری مشغول شدند. حال اسلحهشان چیست؟ ایموجی عن و گوه!!!
ایرادی ندارد من اصلا کانال و ایموجیها را بازگذاشتهام برای تمرین استفاده از ظرفیتهای موجود برای بیان عقاید. اما نگران یک آفت دیگر هستم که ما را تهدید میکند. آن آشنای کاشیکار چون هیچ قدرت و تأییدی از هیچ گروهی نمیگرفت، یک روزی رسید به این نقطه که آخر چه کاری بود آن کاری که من کردم؟ اما این رفقای فرهیختهطور حواسشان به تأییدی که از گروه غربال شدهی خودشان میگیرند و قدرت کاذبی که بهشان میدهد، نیست. خوشحال و بیمحابا مست غرور پیروزی کذاییشان، ایموجیهای بیربط و توهینآمیز است که پایین پستهای منتقدینشان میگذارند.
*اشاره به تصنیف شجریان که میگوید «برادر، تفنگت را زمین بگذار!»