معرفی رشتهی حقوق مالکیت فکری در مقطع فوقلیسانس
این یک پست تخصصی است: معرفی رشتهی حقوق مالکیت فکری در مقطع فوقلیسانس
چون یکی از دوستان در کامنتهای پست قبلی پرسیده بودند بعنوان یک وکیل برای تحصیل بین گرایش حقوق خصوصی و حقوق مالکیت فکری کدام بهتر است، فکر کردم بهتر است نظرم را در قالب یک پست جدا منتشرکنم که شاید برای افراد بیشتری مفید باشد.
همهی آنچه در اینجا مینویسم، صرفاً تجربیات شخصی من است. چون من فقط ارشد همین گرایش را خواندهام، ممکن است سایر گرایشها هم مزایای مشابهی داشته باشند، اما تمرکز این نوشته، طبیعتاً روی مالکیت فکری است و کمی مقایسه با گرایش حقوق خصوصی.
دوستی پرسیده بودند که پروانه وکالت گرفتهاند، ولی الان بین ادامه تحصیل در ارشد حقوق خصوصی یا حقوق مالکیت فکری مردد هستند. از طرفی فعلاً هم از تصمیم مهاجرت صرفنظر کردهاند. پرسیده بودند در این شرایط، کدام گرایش بهتر است؟
من گفتم: کماکان به نظرم ارشد مالکیت فکری ارجح است.
دلیل اول: شما برای انجام وکالت نیازی به مدرک ارشد نداری. یعنی اگر صرفاً بهخاطر شغل وکالت میخواهی ادامه تحصیل بدهی، به نظرم این کار بیهوده است.
وکالت را باید در میدان عمل یاد گرفت؛ یعنی با ورود به کار، تجربه کردن، گرفتن پرونده و شناخته شدن بین موکلها. این روند باعث میشود به مرور، پروندههای جدید به سمتت بیاید.
اما وقتی وارد دورهی ارشد میشوی، قطعاً بخش زیادی از وقتت صرف کلاسها و امتحانات دانشگاه میشود. مدرک ارشد هم کمکی در جذب پرونده نمیکند.
پس اگر فقط بهخاطر وکالت میخواهی ارشد بخوانی، به نظرم رهایش کن. وقت و انرژیات را بگذار برای کار کردن؛ قطعاً دستاورد بیشتری خواهد داشت.
اما اگر هدف تو علاقه به یادگیری و خودِ علم و آموزش است، من پیشنهاد میکنم ارشد حقوق مالکیت فکری را انتخاب کنی. چرا؟
اولاً در زمینهی کاری، میتوانی پروندههای تخصصیتری بگیری، مثل ثبت علامت تجاری، ثبت اختراع، و دعاوی مربوط به مالکیت فکری.
البته همینجا بگویم: این پروندهها خیلی محدودند و ممکن است اصلاً به شما ارجاع داده نشوند. اما نکتهاش اینجاست که بهعنوان فارغالتحصیل حقوق خصوصی، هیچ نوع پروندهی تخصصیای نیست که به تو ارجاع دهند ولی به یک وکیل با مدرک لیسانس ندهند.
ثانیاً، دانشجویی در رشتهی حقوق مالکیت فکری، درهایی را به روی تو باز میکند که حقوق خصوصی قادر به باز کردنشان نیست.
مثلاً سازمان جهانی مالکیت فکری (WIPO) متصدی اصلی این حوزه است، و چون زیرمجموعهی سازمان ملل است، بودجههای خوبی برای ارتقای حقوق مالکیت فکری در سطح جهان دارد.
ما، بهعنوان زنانی از یک کشور در حال توسعه، واقعاً موقعیتهای بسیار خوبی داریم که میتوانیم از این فرصتها استفاده کنیم.
خود من خیلی دیر متوجه این مسیرها شدم. در واقع، با آمدن کرونا و آنلاین شدن کلاسها و دورهها و خانهنشینی، شروع کردم به گذراندن دورههای مختلف.
سطح زبانم خیلی پایین بود، ولی کلاسهای آنلاین کمکم کرد که این بیسوادی زبان انگلیسی را پشت مانیتور لپتاپ پنهان کنم.
به هر حال، همین دورههای رایگان به مرور رزومهام را تقویت کرد و باعث شد دو بار فرصت سفر به سوئیس و شرکت در دورههای وایپو برایم فراهم شود.
اگر ارشد حقوق مالکیت فکری نبود، بعید میدانم میتوانستم از این فرصتها استفاده کنم.
تحصیل در این گرایش، من را مجبور و نیازمند کرد که بهطور عملی با زبان انگلیسی درگیر شوم. از طرف دیگر، دورههایی که وایپو برگزار میکند، اصلاً در سایر گرایشها وجود ندارد، یعنی مثلا شما بعنوان دانشجوی ارشد حقوق خصوصی مشخصا با هیچ سازمان بینالمللی مرتبط نمیشوی. قبول دارو خیلی از بچه های حقوق خصوصی پایان نامهاشان را در حقوق مالکیت فکری برمیدارند، خب چه کاری است اینطور لقمه را دور دهان چرخاندن! دکتری مالکیت فکری در ایران نداریم و بچه ها حقوق خصوصی میخوانند با تز دکتری در زمینه های مالکیت فکری که بنظر من اساسا دکتری خواندن در ایران اتلاف وقت است:) اگر کسی عشق بع درس دارد بهتر است برای دکتری از ایران برود.
جالب اینکه این رشته با بسیاری از گرایشهای دیگر هم ارتباط دارد؛ مثل حقوق سلامت، که میتوان دورههایی را با سازمان جهانی بهداشت (WHO) گذراند، یا حوزههایی که با سازمان تجارت جهانی (WTO) در ارتباطاند.
خلاصه اینکه اینها فرصتهایی هستند که برای همهی مردم فراهم است، ولی به نظرم برای ما، بهعنوان یک زن از یک کشور جهان سومی، این فرصتها به شکل ویژهتری معنا پیدا میکنند.
جهان سوم؟؟؟!!!!
ایران، بالاقوه، حتی جهان اوله.. بستگی داره چه معیارهایی رو در این رتبه بندی کشورها لحاظ کنیم.. و اینکه سیر کشورها چقدر از مسیر درس به بعضی از این شاخص ها رسیدند..
متأسفم برای این طرز فکر راجع به کشور خودت..