تعطیلات آخر هفته + عکس
هفته ی پیش شوهر و بچه ها رفتند باغ، من نیومدم به چند دلیل، یکی اینکه هفته ی قبلش حساسیتم به گیاهان اینقدر زیاد بود که واقعا کلافه ام کرده بود و فکر کرده بودم چند هفته ای نیایم تا بهتر بشه، از طرفی هم با آقای شوهر رابطه ام شکراب بود و ترجیح میدادم یکی دو روزی کمتر ببینمش، خوب ایشون هم حالا بدلیل غرور هست یا محبتش به بچه ها، هیچ مشکلی نداره بچه ها را تنهایی نگه داره و من هم همیشه از این موهبت کمال استفاده را کرده ام:)) اینکه میگم غرور از این جهت که مثلا نشون بده بدون من هم مشکلی نداره برای نگهداری بچه ها! خلاصه که اونها پنجشنبه وجمعه باغ بودند. این هفته هم من اعلام کرده بودم که نمیآم و آقای شوهر هم هیچ حرفی نزد، وسایل را جمع کردند راه بیفتند که پسر بزرگه گفت مامان هم بیا، فسقل بچه گفت هفته پیش تو نبودی بهم خوش نگذشت! اینقدر این بچه قانع هست که دلم نمیاد به حرفش نکنم و البته آقای شوهر هم نیمچه حرکتی زدند مبنی بر اینکه من بیام باغ! دیگه خلاصه قید لذت تنهایی و سکوت دو روز خونه را زدم و آماده شدم باهاشون اومدم باغ!
امروز از صبح یک دقیقه هم کار نکردم، ظهر رسیدیم باغ. مادرشوهر ناهار گذاشته بود و با اینکه دیر رسیدیم منتظرتون بودند برای ناهار، بعد از ناهار هم که رفتیم تو استخر آبتنی و بعدش هم با دختری رفتیم قدم زدن و توت خوری وعکاسی، جاتون خالی:)
به پیشنهاد ترانه ی عزیز از باغ عکس گرفتم و براتون میذارم البته از میوه ها:) سه سال بود که سرما میزد و میوه ای نمی موند اما شکر خدا امسال سرما نزد ومیوه هست.
یعنی همسرت به تنهایی می تونه ۳ تاشون رو سوار ماشین کنه و دو روز در جوار مادرش از پس هر ۳ بربیاد؟ آفرین بهش :)
کار خوبی کردی رفتی باغ هم خودت کلی انرژی می گیری هم قطعا به بچه ها و همسرت بیشتر خوش می گذره :)