نقطه تفاهم عقلم و قلبم
یه موقعهایی فکر میکنم چقدر پر انرژی ام و میتونم دوباره شروع کنم به خوندن و نقاط ضعفم را تقویت کنم و بروم دوباره امتحان بدهم و نمره خوبی بیارم، یه موقعهایی حس میکنم وااای چقدر خسته ام و چقدر بی توانم و اصلا در خودم توان ادامه دادن را نمیبینم، میترسم از دوباره شکست خوردن. عقلم بهم میگه اینهمه آدم تونسته اند پس تو هم میتونی، منابع درست را انتخاب میکنی و اینقدررررر گوش میدهی و اینقدررررررر میخونی که لیسنینگ و ریدینگ برسه به نقطه اطمینان و اصلا همون بشه مرحله ای که نقطه قوت کارنامه ات بشه، اما دلم میترسه و خسته هست و میگه تو رو خدا ولم کن، عقلم میگه ولت کنم بعدش چکار کنیم؟ چکار میشه کرد؟ قلبم میگه نمیدونم اما دست از سر من بردار، من دیگه طاقت و توانش را ندارم، عقلم میگه باشه یه کم خستگی در کن بعد دوباره شروع میکنی، قلبم میگه نههههههه من خسته تر از این حد ها هستم که با یه خستگی در کردن حالم جا بیاد، درضمن یه جورایی از شکست دوباره میترسم، اینجا دیگه عقلم میگه پاشو خودت را جمع کن یعنی چی میترسی از شکست؟ قلبم میگه فقط دلم آغوشی را میخواد که در اون احساس امنیت و حمایت کنم، عقلم هم فقط تو این نقطه با قلبم موافق میشه.
عزیزم. بیا بغلت کنم :)
مهمترین عامل خستگی همون ترس از شکست هست!
اگر مثلا روز اول برنامه ت این بود که تو امتحان اول نمره آیلتس ۵ بگیری. دومی ۵.۵ سومی ۶ و چهارمی ۶.۵! الان اینقدر احساس خستگی نمی کردی.
تو هدف آخر تو ذهنت هست و وقتی می بینی بهش نرسیدی حس شکست داری ولی وقتی به پله های وسط راه نگاه کنی می بینی اتفاقا تو خیلی خوب و با سرعت عالی داری پله ها رو میری بالا و تو هیچ کدومش هم شکست نداشتی. خستگی طبیعی هست ولی حس شکست نه!
الان نمی دونم خونه تون طبقه چندم هست ولی همین فردا پس فردا برو مثلا یه ساختمان ۶ طبقه یا ۷ طبقه! (نمره چند آیلتس میخوایی؟) از طبقه یک تا ۴ احتمالا یه نفس بری. ولی اگر تو طبقه ۵ نفس کم آوردی و وایسادی آب خوردی و یک استراحت کردی به معنی شکست هست؟؟!! به معنی این هست که تو دیگه باید رسیدن به طبقه ۷ رو فراموش کنی؟؟