سلام دوستان، میخوام یکسری مطالب کلی در مورد دوره های وایپو و یه چیزهایی هم در مورد خودم بگم، نمیدونم تموم بشه و همه را همین الان پست میکنم یا باز میمونه تا ظرف چند روز آینده تکمیلش کنم. الان اون چند روز آینده هست و کاملش کردم و میفرستم :))
1- اول از همه یه توضیحی بدم درباره این دوره سامر اسکول، البته قبلا هم بعضی از دوستان پرسیده بودند تو کامنت ها گفتم. ببینید من رشته ام حقوق هست و ارشدم هم حقوق مالکیت فکری هست. جالبی این رشته اینه که اتفاقا بچه های رشته های دیگه بخصوص مهندسی ها و پزشکی و زیست بعضا تو این رشته از بچه های حقوقی موفقتر هستند، مپلا فکر کنید میخواهید تو زمینه بیوتکنولوژی از یه دستاوردی حمایت کنید، کسی که فقط تحصیلات حقوقی داره باید یه زمان نسبتا طولانی را بذاره برای اینکه اصلا مفاهیم علمی را بفهمه تا بعد برسه به بحث حمایت حقوقی. تو کشورهای دیگه خیلی وقتها تو مقطع مستر از رشته های غیر حقوقی میایند این شاخه از حقوق اما تو ایران تو دانشگاه من هیچ وقت ندیدم اینطوری باشه و همگی لیسانس حقوق داشتیم. البته تو دوره هایی که وایپو (سازمان جهانی مالکیت فکری) میذاشت از ایران بچه های مهندسی را میدیدم که شرکت میکردند که البته همه شون از کانون پتنت ایران بودند و تحصیلات دانشگاهی نداشتند. وایپو یکسری کورس های پایه داره که امتحانش هم تستی هست و رایگان هست. شما ثبت نام میکنی و کورس را میگیری. ثبت نام هم هیچ چیزی نمیخواد فقط یه اکانت میسازی و بعد تو قسمت دیستنس لرنینگ کورس ها را میبینی. من تا حالا هیچ دوره ی پولی را نگذروندم :) همیشه از همون کورس های رایگان برمیداشتم. یه کورس هم داره DL101 که تو همین بخشه و عموما برای همه ی سامر اسکول ها پیش نیاز هست که واقعا به اندازه یک ارشد حقوق مطلب مفید داره. اگر کورس را گرفتید و زمان امتحان شد و نخونده بودید یا امتحان را رد شدید دفعه دیگه دوباره کورس را بگیرید و پاس کنید. اینطوری برای خودتون رزومه سازی میکنید و برای سامر اسکول ها که میگه رزومه بدید حداقل به چهار تا کورس تو وایپو اشاره میکنید. از اونطرف از کورسرا، WTO , Unktad,ITC, WHO هم گهگداری کورس میگرفتم. مهمترین نکته اینکه گرفتن این کورس ها هیچ کاری نداره هیچ وقت هزینه نکنید که کسی براتون اپلای کنه، تو گروههای تلگرامی و قدیم که تو اینستا بودم میدیدم بعضی ها همچین شلوغش میکردند و از بچه ها پول میگرفتند تا براشون این دوره ها را ثبت نام کنند! یه چیز دیگه که خیلی نفیده لینکدین هست. تو لینکدین آدمهای مرتبط با رشته خودتون را پیدا کنید و پروفایل ها را چک کنید تو قسمت سرتیفیکیت معمولا کورس ها و دوره هایی که گذروندن را میبینید و از همونجا پیج همون دانشگاه یا موسسه را میتونید پیدا کنید و خود اونها هم بعضی وقتها دوره هاشون را میذارند. یا مثلا تو همون اینستا وقتی طرف میاد تبلیغ میکنه که آخرین مهلت برای اپلای فلان دوره و اینقدر هزینه اش هست همونجا درجا بروید خودتون همون دوره را اپلای کنید :))) ببینید این چیزایی که دارم میگم یکسری اش مختص رشته خودم هست اما بعضی قسمتهاش برای هر کسی و هر رشته ای همینطوره.
در مورد سطح زبان انگلیسی تون، اگر مثل من زبانتون ضعیفه اصلا نترسید و هیچ وقت منتظر نشوید که زبانم خوب بشه بعدا این دوره ها را بگذرونم. همه ی این کارها را همیشه باید با هم پیش برد. من هنوز هم خیلی از مکالمات را نمیفهمم و تو این دوره فهمیدم فقط من اینطوری نیستم خیلی ها از خیلی از کشورهای دیگه هم همینطور هستند. البته بودند بعضی هایی که خیلی خوووووب حرف میزدند و آدم لذت میبرد که بدون ذره ای ام ام حرف میزدند اما خوب همه جور آدمی تو دوره بود و بنظرم برگزار کنندگان این دوره ها هم به این موضوع اشراف دارند. میدونید اگر قرار باشه بشینند فقط کسانی را بگیرند که مثلا در حد زبان هفت آیلتس بلد باشند و از اونطرف بکگراند شغلی و تحصیلی مرتبط هم داشته باشند، خب اونها هم هیچ وقت نمیتونند دوره هاشون را برگزار کنند :)) میخوام بگم خود اونها هم به این چیزها اشراف دارند.
2- موضوع دومی که میخوام بگم در مورد سفرم و روحیه ام هست. تو کامنتهایی هم که دوستان برام گذاشتند خیلی هاشون به من لطف داشتند و تحسینم کردند برای شجاعتم. میخوام بگم من هم خیلی جاها میترسیدم و به غلط کردن میافتادم اما بعد که به خیر میگذشت دوباره به حرکت بعدی فکر میکردم :)) میخوام بگم من هم اونقدرها شجاع نیستم و میدونید این ترس ما ناشی از چیه؟ ناشی از شرایط ناامنی هست که توش بزرگ شدیم. از بچگی از انواع دزد و متجاوز و ... ترسیده ایم که البته با شرایط میهن اسلامی مون اصلا هم ترسهای ما نابجا نبوده اند و اصلا لازمه ی زندگی تو کشوری امن مثل ایران هست! اما اونجا که بودم وقتی میدیدم عه ملت از اینکه با گوشی هاشون تو خیابان حرف بزنند نمیترسند و تازه برای پیدا کردن مسیرشون گوشی را با یه دست راحت میگیرند جلوی صورتشون و همینطور که قدم میزنند و من مدام ته ذهنم هست الان یکی از این اسکوتر برقی ها میآد از دستش میزنه و میره!!! ولی هیچ وقت هیچ اتفاقی ندیدم که بیفته! نمیدونم شاید هم اونجاها قاپیدن موبایل مرسوم هست و من از خوش شانسی ام اصلا ندیدم اما به هرحال این ندیدن ها به من حس امنیت و جرآت میداد و باعث میشد برای روزهای بعدی ام برنامه های هیجان انگیز بذارم. از اتفاق هایی که میافتاد و من مثل چی میترسیدم و با خودم میگفتم خدایا فقط این به خیر بگذره من دیگه غلط میکنم هیچ کاری بکنم فقط میرم دانشگاه و برمیگردم هاستل :) و از تو ژنو تکون نمیخورم تا این چند روز هم به خیر بگذره و برگردم سر خونه زندگی ام تو تهران :)) وقتی بود که اتوبوس با تاخیر رسید میلان و ساعت یازده و نیم بود که رسیدیم اونجا و من باید با دو خط مترو و پیاده روی پنج دقیقه ای اون قسمت آخرش میرسیدم هاستلم :) بعد فکر کنید از اتوبوس پیاده شدم همونجا ایستگاه مترو بود و رفتم بلیط بگیرم یه اسکناس پنجاه یورویی دادم و دستگاه پولم را پس داد که خردتر بده، میخواستم یه بلیط سه روزه به قیمت 13 یورو بگیرم. حالا از قبلش هم قلبم اومده بود تو حلقم که حالا ساعت دوازده شب اصلا چطوری خودم را برسونم به هاستلی که اصلا نمیدونم تو چطور منطقه ای هست! اون پنج دقیقه پیاده روی آخرش میتونه پنج هزارتا اتفاق برام بیفته! از اونجاییکه همه ی پولم نقد همیشه همراهم بود و کارت نداشتم اگر کسی پول و موبایلم را بزنه تو میلان چه شکری بخورم! خدایا چرا اتوبوس تاخیر داشت؟ بهتر نبود وقتی دیدم به جای ده، ده و نیم داره یازده ونیم میرسه کلا بیخیال میلان میشدم و میموندم همونجا تو ژنو؟ اوووووف اگر بدونید چقدرررر ترسیده بودم و به خودم فحش میدادم که این جنگولک بازی ها برای چیه؟ حالا اگر میلان را ندیده بودی زندگی ات نمیگذشت؟ فکر کنید همه ی اینها داشت از سرم میگذشت و ایستاده بودم جلی دستگاهی که با پنجاه یورو بهم بلیط نمیفروخت! نمیدونم شاید من خیلی خوش شانس بودم و هستم که همه چیز به خیر گذشت و با اینهمه موقعیتهای متفاوتی که خودم را توش میذاشتم تجربه ی تلخی برام پیش نیومد، شاید هم ذات زندگی اونطرف اینطوریه که کارها برای آدمها راحتتر پیش میره!؟