یه مامان که نمیخواد فقط مامان باشه

وبلاگ نویسی بر اساس روزانه هام و فکرهام و زندگی ام

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

روزمره

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۲:۰۲ ب.ظ

وارد فاز جدید بیماری کرونا شدیم، باز استرس من برگشته. دقیقا حس آدمی را دارم که داره یه بازی کامپیوتری را میکنه و میدونه با تموم شدن این مرحله وارد مرحله ی بعدی میشه که یه مرحله سختتره! اوووووووف لعنتی:( 

 

صبح ها در اتاق خواب را که به بالکن باز میشه را باز میکنم تا هوای خنک صبح بیاد داخل، بهم یه حس سبکی و تازگی میده. یعنی اگر این هوای تازه نبود من رسما مرده بودم. 

 

با مامان بابام هر روز یه چند دقیقه ای تلفنی حرف میزنم مامانم هر روز تاکید میکنه جایی نروید و خونه باشید که خب ما هم جایی نمیرویم. میفهمم نگرانند، مخصوصا با هر خبر فوتی از اقوام یا آشنایان و خوندن آمار این نگرانی اشان تشدید میشه :( 

 

آقای شوهر هم تقریبا کار جدیدی دستش نگرفته و تقریبا همه روز خونه هست مگر در حد یک ساعت دوساعتی. کلاسهای دختری هم که آنلاین هست و من هم مشغولم به زبان خوندن و زدن اصلاحات مقاله و یه چندتایی کارهای خرد و ریز شرکتی که همه شون تو یه مرحله ی استپ فرو رفته، کارهایی گه دستم بوده را انجام دادم اما خب طرف نمیره کار اداری اش را انجام بده و من هم طبق روال بعد از نهایی شدن ازشون پول میگیرم اینه که الان چند تا کاری را تموم کردم که بابتشون پولی نگرفته ام و یه جورایی رو مخمه wink، یه کورس سختی بود از وایپو گرفته بودم که تو تعطیلات عید امتحانش را دادم و پاس شد باید نهایتا دو هفته بعد سرتیفیکیتش را میدادند که اونها هم ندادند، دو سه باری هم ایمیل زدم که بابا این سرتیفیکیت را بدهید اون هم نه جواب ایمیل میده نه سرتیفیکیت صادر میشه! یعنی قضیه این بود که وقتی من این کورس را گرفتم رایگان بود، بعد دیدم اوووف چقدر سخته فکرکردم امتحانش را ندهم باشه بعدا باز دوباره میگیرمش، که چند روز قبل امتحان رفتم تو سایت دیدم دوباره کورس گذاشته اما این سری پولی شده بود!!! این بود که طمع کردم و نشستم خوندمش و امتحانش را دادم حالا اینها میخواهند سرتیفیکیت من را بکشند بالا devil  یعنی کاری هم باهاش ندارم ولی عجیب رفته رو مخم و انگار تا این سرتیفیکیته را نگیرم آروم نمیشینم laugh  

و اما پسری ها خدا رو شکر خیلی خوب با هم همبازی شده اند. بجز بد غذایی پسر کوچیکه که یه موقعهایی عجیب میره رو اعصابم.

  

یه چیز عجیب بگم، پست قبلی  را که گذاشتم برای دو روزی تو خونه تنها بودم،بطرز عجیبی دیدم دلم تنهایی نمیخواست!!! باورم نمیشد که دلم میخواست بچه ها و شوهرم برگردند! آخه تا همین قبل از عید هر وقت اینها میرفتند باغ، من از خوشحالی سر از پا نمیشناختم که یکی دو روز برای خودم تنها باشم! اما این دفعه انگار در و دیوار خونه داشت من را میخورد! فکر میکنم دلیلش اینه این مدت بچه ها دارند بزرگتر میشوند و چالشهاشون کمتر شده و از طرفی آقای شوهر بیشتر خونه بوده و عملا بخش بزرگی از مسوولیت از رو دوش من برداشته شده، همه ی اینها باعث شده اون حجم فشار و خستگی مخصوصا روحی کمتر بشه. 

 

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۰/۰۲/۰۸
زری ..

نظرات  (۱۱)

خوش به حالت که اینقدر پیگیری :) 

 

بیا بجای من ۴ تا ایمیل به این ور و اون ور بزن :)) 

 

اتفاقا بحث لباس ها رو که تو وبلاگم کردی چهره پسر کوچیکه همش جلوی چشمم بود با اون لپای خوشمزه ش :* خیلی بچه ی خوبی هست ماشالله بهش:*

 

من الان با اینکه دارم یه جورایی تنها زندگی میکنم ولی دلم میخواد یه چند روز یه جایی بودم که اینترنتی که کسی بتونه باهام تماس بگیره نبود. تو فاز آدم گریزی شدید هستم !! 

پاسخ:
نه بابا من خدای عقب انداختن کارها هستم فقط نمیدونم این دفعه چرا رفته بود رو مخم :))) 

ماچ بهت از طرف پسر کوچیکه :) اتفاقا خیلی هم دوست داره بغل بشه و از ماچ و موچ استقبال میکنه :)) 
 
میفهمم چی میگی من هم یه موقع هایی انگار ظرفیتم از آدمها سر ریز میکنه. امیدوارم حالا که تو جمع هستی از بودن با ادمهای اطرافت لذت ببری :*)

سلام بر دوست سخت کوشم خوبی؟ وای چه خوب که بچه  ها چالشهاشون کم شده و با هم جورن خدا رو شکر.

اون تنهایی پست قبل هم عالی بود کلی کیف کردم .مهم اینه که آرامش داشته باشی و لذت ببری حالا یه دوره ای آدم دلش تنهایی میخواد یه دوره ای هم دلش میخواد همه دور هم باشند.

انشالله زودتر هم به پول اون کارها میرسی و هم به مدرکت آفرین واقعا من یه کورس شروع کردم اولش پلن  نوشتم برای خودم که برنامه اونو با سرعت دو برابر انجام بدم و به جای 12 هفته تو یک ماه و نیم تموم کنم ولی الان طوری شده که برنامه یک هفته رو تو ده روزهم تموم نمیکنم.

پاسخ:
سلام دوست جونم:) آره واقعا خیلی خوبه بچه ها تقریبا با هم جورند الان که دارم اینها را مینویسم هر کدوم به نوبت میایند چغلی همدیگه خخخ 
مرسی عزیزم خیلی جالب بود همون دیروز ایمیلش اومد که بیا برو سرتیفیکتت را بردار اومده تو پروفایلت :))) حالا ببینم این پول ها چی میشه :) 
الان هم خیلی خوبه که جا نزدی و داری خودت را دنبال برنامه ات میکشونی، برای همه ی ماها که کار و درس و بچه را با هم داریم اوضاع همینه عزیزم.
۰۹ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۷:۲۶ ربولی حسن کور

سلام

پس درواقع میشه گفت تا سرتیفیکیت نگیریم آروم نمیگیگیریم!

پاسخ:
سلام، وااااااااای آررررره! فقط حیف که بلد نبودم این جمله را همینطور حماسی به انگلیسی تو ایمیل میزدم :)))) 
الان واقعا نمیگیگیریم چی میشه به انگلیسی؟ :))))

از طرف خاله صبا هم بچلونش :* 

 

خداییش یکی از قشنگی های زندگی اینه که بچه هایی مثل پسر کوچیکه رو بغل کنی و فشار بدی :) گلوله عشق هستند. 

 

سرتیفیکیت هم مبارکت باشه :) 

 

ایشالله بقیه چیزا هم زود حل میشه :) 

پاسخ:
قربووووووون شما :*)

 باهات موافقم :)
مرررسی مررررسی عزیزم 

خب حق داری. وقت و انرژی کذاشتی درسیو خوندی و امتحان دادی و قبول شدی حالا باید مدرک بهت بدن. 

نمی فهمم اینکاراشونو. انگار دیدن بالاییا هی لقمه رو دور سرشون می چرخونن اینام یاد گرفتن.

البته چند مورده که رو اعصابته زودتری وزنشو کم کن زری جون. 

خب بهشون بگو احساست چیه تا بیشتر خونه پیشت بمونن. 

پاسخ:
نسرین جون این سرتیفیکیت برای یه سازمان بین المللی هست، اصلا انگلیسی بود همه چیزش در واقع میشه سازمان جهانی حقوق مالکیت فکری. همون روز که این مطلب را اینجا نوشتم ایمیلش اومد که سرتیفیکیت ها را صادر کرده اند و بریم تو سایت برداریم :)) 
آخ آخ دقیقا چند مورده که هنوز وزن یکی کم نشده یکی دوتای دیگه اضافه میشه :( 
آره این مدت بخاطر شرایط کرونا کلا همه اش خونه هستیم. 

سلام 

ببخشید لطف میکنید بگین برای زبان چی میخونید منظورم اینه شما زبان تخصصی میخونید مربوط به کارتون یا عمومی؟

من سطح زبانم advance هست ولی اصلا از نظر خودم این نیست بنظرم خیلی پایین تر هستم مخصوصا تو صحبت کردن

 

 

پاسخ:
سلام مریم جان، عزیزم من برای آزمون پی تی ای میخونم، نمیدونم باهاش آشنایی دارید یا نه شبیه آیلتس و تافل هست اما به اندازه ی اونها فراگیر نیست اگر برای مهاجرت یا اپلای دانشگاه بخواهید باید چک کنی ببینی جایی که مدنظرت هست این را قبول دارند یا نه. 
ببین این ضعیف بودن در اسپیکینگ حسی هست که همه ی ماها باهاش درگیر هستیم، دلیلش هم اینه چون در معرض با زبان انگلیسی نیستیم، بنظرم با هر ترفندی هست خودت را باهاش درگیر کن تا این اسکیل تقویت بشه تا اینکه انشاالله بروی یه کشور دیگه که حسابی ازش کار بکشی و مهارتت بره بالا:)  اگر برای آزمون خاصی هم هدفت هست که بنظرم مستقیم برو سراغ منابع آزمون.  

خیلی ممنونم لطف کردین

پاسخ:
خواهش میکنم، کاری نکردم.

سلام‌ زری خانوم

من بعد از اینکه کرونا گرفتم نسبت بهش فوبیای شدید پیدا کردم،در حدی که الان نه ماهی میشه که مادرم رو ندیدم...

تنهایی هم خوبه هم بد....ولی خب چیز عجیبی که هست عادت کردن بهش هست،من وقتی میرم خونه ی مامانم اینا چون شلوغ میشه دو رو برم بعد از دو روز حتماااا باید یه چند ساعتی تنها باشم 😂😂وگرنه شبیه زامبی ها میشم.

میخواین من در نقش بازپس گیرنده ی هتاک ظاهر شم و پول ها رو زنده کنم؟😂 وایپو فکر کرده میتونه نوادگان کوروش رو خسته کنه؟هرگز

پاسخ:
سلام ساناز جان، 
واااای این فوبیا و ترس یه دلیلش هم آمار رو با افزایشی هست که میشنویم:(
من هم وقتی برم جایی که شلوغ پلوغ باشه خیلی خسته میشم بعد با خودم میگم مهمون چشم نداره مهمون را ببینه صابخونه هیچکدوم را خخخ :))))
 خخ بازپس گیرنده ی هتاک! خیلی باحال بود :)) آخه ساناز جون یه مشکل کوچیک هست اینکه اینها دل سنگین هستند عموما و اینکه خب  اصل مهم مشتری مداری را باید لحاظ کنم آخه عموما اینها موکل های خودم هستند که هر وقت کاری دارند بهم زنگ میزنند باید با احترام متوجهشون کنم که بابا بیا حساب کتابهامون را تسویه کنیم :)) 
وایپو هم همون روز که این پست را گذاشتم، سرتیفیکیت را دادند اما خدایی خیلی عقده ای بازی درآوردم چند تایی ایمیل زدم بهشون :))) الان میگند این نواده ی کوروش چقدر عقده ایه :)))) آبروی کوروش را هم بردم :)))

زری جونم پس من و تو با هم کرونا گرفتیم . مال مهردخت که خوب شده وارد هفته سوم شده منم دیگه چند روزه حس بیماری ندارم هر چند که هنوز دوهفته مم نشده . 

انقدر هم دکتر از ویروس های هندی برزیلی و افریقای جنوبی میترسونتمون که اعصابم خورد شده دلم خوش بود گرفتیم تا یه مدت مصونیت داریم که میگه به این جدیدا نداریم 

زری جون خیلی بهت افتخار میکنم درمورد کار و درس انقدر پیگیری من اصلا حالشووو ندااارم . 

درمورد تنهایی هم تجربه شو دارم منم خسته میشم به شدت .. نمیتونم تنها بمونم 

پاسخ:
مهربانو جان بد نوشه بودم، منظورم موج عمومی کرونا بود، من خودم مبتلا نشده ام. دقیقا همین مدل های مختلف و عوارض متفاوتش هست که برای آدم ارامش نمیذاره:(
مررسی عزیزم، تو به من لطف داری اما واقعا یه موقع هایی فکر میکنم بجز درس خوندن و کار کردن چیزی دیگه بلد نیستم :))) 
آرررره خیلی بد هست این تنهایی ... من قبلا اینطوری نبودم، جدیدا دارم این مدلی تجربه اش میکنم

پس زشته که هتاکی کنم:)

امید که در شب های قدر یه حساب کتابی کرده باشن:)

اتفاقا خوبه که،میگن کوروش نوادگان جویای علمی داره.

 

پاسخ:
:))
۲۱ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۱:۰۹ زندگی در خیابان بیست و پنجم

از کجا دوره شرکت کردی ؟ من خودم دم عید یه دوره نرم افزار از مکتب خونه گرفتم و باورت میشه هنوز وقت نکردم کامل ویدئو هاشو ببینم؟ 

ایشالا که کرونا رو رد کرده باشین ، از توی متن حس کردم کرونا گرفتین.کاش زودتر هممون واکسن بزنیم و تموم بشه این شرایط لعنتی

پاسخ:
دوره ها را از دو سایت خارجی بر میدارم، کورسرا که برای همه ی رشته ها میشه یه چیزی توش پیدا کرد، اما یه سایت تخصصی دیگه هم هست، سایت وایپو (سازمان جهانی حقوق مالکیت فکری) که یه سری کورس داره که بین اونها، هم کورس های رایگان داره و هم پولی که من چند تا کورس رایگانش را برداشتم. 
آره باید خودت را یه جورایی مجبور کنی برای دیدن ویدیوها، وگرنه هی طولانی میشه و یه جایی انگار آدم کلا قید همه اش را میزنم :( 
نه عزیزم من کرونا نگرفتم، ظاهرا بد نوشتم یکی دیگه از دوستان هم همین برداشت را کرده بود. بله بله من هم امیدوارم فقط تموم بشه این اوضاع و استرس های روانی اش

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی