یک شکست :(
اتفاقی که افتاد این بود، بعد از اینکه پروژه را به استاد تحویل دادم گیر سه پیچ شد که زودتر مقاله را هم بهش بدهم، که نهایتا تحویلش دادم. اتفاقی که افتاد این بود که بخاطر عدم اشرافش به موضوع یه چند تایی کامنت نامربوط داد و یکسری کامنتهایی که میشد براشون یک کاری کرد، اونها را انجام دادم و در مورد کامنتهای اشتباهش توضیح دادم که بنظرم حرفش نادرسته و من نمیتونم همچین چیزی را پیدا کنم و نهایتا گفتم اگر خودتون تونستید پیدا کنید برای نمونه برای من بفرستید و اینکه من اونها را تکمیلی اضافه خواهم کرد که ایشون هم شاکی شد که بعد از گذر این زمان و اطاله ی کار باز هم کار واگذار شده به خود من!!! یه چیزی هم بگم که وقتی من فایلی را برای ایشون میفرستادم چند ماه! واقعا چند ماه طول میکشید تا بخونه مثلا همین مقاله را از وقتیکه من براش فرستادم تا وقتیکه اون خوند دقیقا چهار ماه طول کشید اونهم بعد از چندین و چندین بار که بهش پیام دادم که استاد لطفابخونید که من فرصت داشته باشم اصلاحات را انجام بدهم! اونوقت این استاد من کلا این چیزها را نمیبینه مدام در همه ی پیامهایش این را اشاره میکرد که اطاله ی کار از طرف شما! بعد نکته ی دیگه که داره اینه که اصلا متوجه ی حرفت نمیشه یعنی فکر کنید من یکی دوباری براش این زمانها و تاریخ ها را گفتم که چقدر کار دستش خودش مونده بوده اما باز هم در آخرین پیامش میگه بدلیل طولانی شدن کار و تاخیر از طرف شما!!! دیگه با خودم گفتم ولش کن توضیح دادن نداره اگر میخواست متوجه بشه شده بود دیگه! خلاصه اینکه بعد از اینکه پروژه را تحویل پژوهشکده داد (بخشی از یه وزارتخانه که استاد من هیات علمی اونجاست و برای این پروژه ایشون مجری طرح بودند و اسم من و یه خانم دکتر از یه پژوهشکده ی دیگه بعنوان همکار پروژه بود که اون خانم دکتر به هیچ عنوان هیچ کاری نکردند یعنی اگر شما مطالب را خوندید ایشون خونده باشند! اینقدر کاری نکرد) و کار رفت برای هیات داوری، رفتیم سراغ مقاله که اون هم یک ماه پیش بهش تحویل دادم. تا یادم نرفته وقتی داشتیم پروژه را جمع میکردیم هم همین مشکلات بود که قشنگ زورش میاومد خودش هیچ کاری را انجام بدهد و مدام با ربط یا بی ربط روی کار کامنت میذاشت اما حقیقتا از یه جایی من دیگه زیر بار کامنتهایش نرفتم که خب یه دلیلش این بود که در توان علمی ام نبود یعنی جاهایی که باید با قوانین ایران تطبیق میدادیم و راهکارهای قانونگذاری جدید ارایه میدادیم این کار در حد من نبود و نیست، یعنی نه تنها من مطمینم هیچ فارغ التحصیل ارشدی در این حد نیست که بتونه پیشنهاد بده برای تصویب قانون جدید، بخشی دیگر که انجام ندادم کامنتهایی بود که بنظرم با محتوای کار سازگاری نداشت و اصلا و اساسا نمیشد، که خب من نمیدونم خودش برای اینها و اصلاح کلی کار چقدر وقت گذاشت چون کار تمام شده را ندیدم اما بنظرم وقتی قراره بخاطر این کار اعتبار و گرید شغلی بگیره و براش منفعت مالی هم دارد چرا نباید خودش وقت میذاشت؟ پروژه یه چیزی در حد 160 170 صفخه و مقاله بیست و خورده ای صفحه، یعنی مجموعا چیزی حدود دویست صفحه کل کارمون شد. حالا اتفاقی که افتاد چی بود؟ بعد از اینکه تمام آنچه را که میخواست گرفت، بعد از یکماهی که گذشت بهش پیام دادم که استاد چی شد نتیجه ی کار؟ چرا پرسیدم به دو دلیل یکی اینکه پیگیر وضعیت چاپ مقاله باشم دوم اینکه نصفی از پول قرارداد من با پژوهشکده مونده بود هنوز، که مطابق قرارداد باید ایشون گزارش انجام کار را میداد تا مالی پرداخت کنه. من هیچ وقت در مورد پرداخت مالی هیچی نگفته بودم یعنی حتی همون نصفه ی اول هم که پرداخت شد من هیچی نگفته بودم خودش همون اوایل گزارش پیشرفت کار را رد کرده بود و پژوهشکده پرداخت را انجام داده بود. در جواب سوال من ایشون فرمودند اون کاری که شما انجام دادید خیلی ایراد داشت و من مجبور شدم خودم روی اون کار کنم تا تحویل هیات داوری بشه، حق معنوی شما محفوظ هست. حق معنوی!!! یعنی از نظر مالی توقعی نداشته باش! که من در جوابش دقیقا نوشتم "اگر بنظر شما همکار پروژه باید همه ی کارها را انجام بدهد و دیگران فقط در منفعت سهیم باشند لابد درستش همین هست و من زیاده حرفی ندارم." اون هم گفت ملاک قرارداد شما با پژوهشکده هست و لاغیر! قرارداد را بخونید. خخخخ وااااقعا از اینهمه خشک مغزی اش حیرت کردم! بله تو قرارداد گفته ایشون باید بعنوان مجری طرح گزارش پرداخت را به مالی بدهد اما هیچ کجای قرارداد نگفته که از یک گروه سه نفره فقط باید یک نفر کار کنه و بقیه فقط بخورند! واقعا نمیدونم این جواب را که به من داد میخواست خودش را تبرئه کنه و باز من را مقصر جلوه بده!؟ که البته من در جواب این کامنتش هیچ پاسخی ندادم چون بنظرم اگر میخواست بفهمه وقتی بهش گفتم " اگر از نظر شما فقط باید یک نفر کار کنه و بقیه فقط در منفعت شریک باشند، لابد درستش همینه" فهمیده بود و دیگه صلاح ندونستم بیشتر باهاش حرفی بزنم.
مساله ی مالی قضیه اصلا برام مهم نیست، اینقدر تو این روزها و این دو سه سال اخیر و تو این مملکت از دست داده ایم که به نوعی پوستم کلفت شده و حساسیت مالی قضیه برام خیلی خیلی کمرنگ است اما عجیب حس بدی دارم، یه حس شکست:(
چه استادت بی انصافه :( و البته وقیح!!
حست رو درک میکنم کاملا :( من بودم تو مغزم کلی دعوا بود الان!!
ولی خب شکست خورده واقعی اون هست! حداقل اینه که تو شرمنده وجدانت نیستی و هر چی در توانت بوده رو انجام دادی.
حالا خوبه پول رو نمی خواد از جیبش بده!! الان یهو حرصم گرفت! ازش که توصیه نامه در نمیاد. لااقل پولت رو بگیر و همه حرفهای دلت رو بهش بزن.