سلام
سلام، با کلی تاخیر سال نو همگی مبارک باشه. امیدوارم سالی باشه پر از تلاش و موفقیت و شادی و سلامتی برا همه :)
این مدت که ننوشتم درگیر کلی کار بودم. قبل از عید بعد از سه سال که سفر نرفته بودیم رفتیم دهات:) در واقع مامانم اینا تو دهات اجدادی چند سالی هست که خونه ساخته اند و ما هم تا قبل از کرونا تقریبا هر سال عید میرفتیم. اما این چند سال نمیدونستیم برویم دهات باعید دیدنی ها چکار باید بکنیم این بود که اصلا نمیرفتیم اما واقعا امسال دلم تنگ شده بود برای آسمون آبی و بادهای بهاری اونجا. دهات ما تو منطقه ی کویری هست که بنظر من بهترین جا برای عید همونجاست :)) از بیست و ششم اسفند تا یازده فروردین تو سفر بودیم. دقیقا از بعد از ظهر دوازدهم فروردین صدا و گلوی من گرفت. دوازدهم صبح از خواب پاشدیم همگی یه حموم کرردیم و برای ناهار رفتیم خونه ی برادر بزرگترم که تهران مونده بودند. امسال هم مثل پارسال دخترم را سوپرایز کردند و براش تولد گرفتند:)) هم خودش و هم زنش خیلی آدمهای با محبتی هستند. بعد از ظهر از همونجا رفتیم به سمت باغ که پدر شوهر اینا را برای عید ببینیم که بقیه ی بچه هاشون هم اونجا بودند. قبل از راه افتادن از خونه ی برادرم به دختری گفتم تولدت را گرفتیم میخواهی برای باغ هم کیک بگیریم؟ که فرمودند بله! از تهران یه کیک هم گرفتیم به مقصد باغ. عصری رسیدیم باغ که بر حسب اتفاق همه ی بچه های خانواده ی شوهر اونجا بودند. خلاصه غروب بود که کنار آتیش بساط تولد و کیک و فشفشه و شمع داشتیم. حقیقتا خوب بود و خوش گذشت. تمامی بچه های خانواده شوهر بعد از شام برگشتند و هیچکدوم نموندند برای سیزده بدر. از همون شب تا فردا شب که برگشتیم تهران من یا زیر پتو بودم یا داشتم مایعات گرم میخوردم. کل سیزدهم را زیر پتو بودم یکی دوبار ارداده کردم گفتم پاشم برم حداقل تو باغ یه دوری بزنم که از شدت سرگیجه منصرف شدم. شب برگشتیم خونه و دختری آماده شد که صبح زود باید میرفت مدرسه. از همون موقع تا الان من هنوز سرما خوردگی و ضعفم خوب نشده. عجیب ضعف دارم. الان تقریبا سرماخوردگی ام خوب شده اما این حالت تهوع و ضعف هنوز مونده. این مدت سعی کردم تا حدودی هر روز یه کمی درس بخونم و چند تایی کار شغلی ام بود که اونها را هم سامان دادم اما یه جورایی عجیب خسته ام و دلمرده ام اصلا هیچ انتظاری به بهبودی حال و اوضاع ندارم. نمیدونم این حس و حال افسردگی ام بخاطر ضعف مریضی هست یا چی میتونه دلیلش باشه؟ همیشه ها با اومدن عید و سال نو اصلا یه طوری حس و حال خوب و انرژی و پویایی با خودش میآورد اما امسال یه جورایی از همین اول سال خسته ام:( امیدوارم با گذشت روزها، تلاش و انرژی و حال خوب به زندگی هامون بیاد.
باورتون میشه همین چند خط را تایپ کردم حالت تهوع و سرگیجه گرفتم:( فعلا برم، روزگارتون خوش و سلامت
سلام عزیزم.
ای بابا! چرا اینقدر مریض شدی! تست کرونا دادی؟ چون این چیزایی که میگی علایم کروناست تا سرماخوردگی!
و اینکه حس و حال افسردگیت واسه بیماری هست کاملا! نگران نباش خوب بشی روحی هم پرانرژی میشی.
امیدوارم زود زود خوب بشی.
کاملا هم استراحت کن و به خودت اصلا سخت نگیر.