یه مامان که نمیخواد فقط مامان باشه

وبلاگ نویسی بر اساس روزانه هام و فکرهام و زندگی ام

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۹ ثبت شده است

. There are two basic skills in any relationship; making and maintenance 
.It is too important to know the value of our friend's trust and our only duty is to take care of his or her trust
.Some people are always in attempt to make a friend but they don't know how to maintain and improve it
!just value your friend's trust

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۹ ، ۱۱:۰۶
زری ..

I feel noose around my neck and I feel more suffocated with each execution.
 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۹ ، ۱۰:۵۶
زری ..

i just want to recline on a sofa, i'm reading a novel while drinking tea with a piece of chocolat, and not thinking to anyone and anything. 
of course i want a tidy home and clean children:)) they are safe and health, playing to each other without any fighting ;) and they don't call me every second;) they are nice and occasionally I look at them lovely while I smile;))) 

but in real life ... sad

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۹ ، ۰۸:۲۰
زری ..

when you are chatting with friend and your friend goes into sleep it means:

1) you are lucky because someone in the world sleep when is talking to you:)) 
2) you are unlucky because your words remain unfinished:( 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۹ ، ۰۰:۰۴
زری ..

Triple

1) my two brothers were infected to corona verus, thanks god they are fine but we are worried about my parents. 

2) we moved to new house while my mom was in quarantine, i had decided to ask my mum tookcare of my kids but she couldn't help us. so we prapered all things while my kids were playing and we had to manage everythings! 

3) do you remember my project? it hasn't finished yet:( among all of these isuess, i have to think for it and the proffesor!!! 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۹ ، ۱۷:۴۴
زری ..

last night i had a dream, there were numerous people who were excited and proud of victory! while we were running, we approached to a religion place!  that place was holly Shrine. at once the people all became quiet, we didn't know what will be happened. we all were in doubt, suddenly a number of us attacked to Shrine and started to destroy! oh my god! I remembered The Buddhas of Bamyan that was devastated by Taliban! yeah, there is a little Taliban in us all. we are too far to accept opposite opinion
 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۹ ، ۱۱:۴۴
زری ..

من چهار دندان عقل نیمه نهفته داشتم که برای اینکه بقیه دندان ها را تحت فشار قرار نده، باید در می آوردمشون. پارسال دو تا دندان عقل بالایی را درآوردم و هفته ی گذشته یکی از اون پایینی ها. دیروز وقت دکتر داشتم برای آخرین دندان عقل! اون سه تا به حدی راحت در اومدند که اصلا باورم نمیشد اینقدر خوش شانس باشم. یعنی فکر کنید نوشتنش بیشتر طول کشید تا دکتر دندون را کشید! البته اونها هم تا چند روز بعدش درد داشت اما اون درد کجا و دردی که الان تحمل میکنم کجا!؟ 

اما امان از این آخرین دندان عقل! یعنی هر چی ‌من بگم چقدررررر وحشتناک بود و سخت بود باورتون نمیشه! دو ساعت تمام دستهای دکتر با فشار تو دهنم بود یعنی مطمین بودم داره استخون فک را در میآره:( 

یه جایی دیگه دکتر یونیت را خوابوند و شروع کرد به باد زدن من :))) 

تو اون موقعیت داشتم فکر میکردم وااای من با این حالم چطوری برگردم خونه؟ آخه با اطمینان از تجربه های قبلی با ماشین خودم و تنها رفته بودم. 

کشیدن دندان تموم شد و نوبت رسیدن به زدن بخیه ها، دکتر گفت اصطلاحا به این دندان میگیم فک جوش ! 

اونجا بود که فهمیدم چرا من فکر میکردم دکتر داره استخوان فک را در میآره:(

تا دکتر برام نسخه بنویسه حال خودم را ارزیابی کردم و دیدم بلند شم مثل بچه ی آدم ماشین را روشن‌کنم و برگردم خونه :)) هر کار دیگه ای میخواستم بکنم باید با ده نفر هماهنگ میکردم اما حقیقتا چقدر دوست داشتم تنها نمیبودم‌. 

دارم فکر میکنم سعی کنم وبلاگ را انگلیسی بنویسم، نظرتون چیه؟ 

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۹ ، ۱۵:۴۶
زری ..