یه مامان که نمیخواد فقط مامان باشه

وبلاگ نویسی بر اساس روزانه هام و فکرهام و زندگی ام

مخاطب خاص فضول خانوم :)

جمعه, ۱۳ تیر ۱۳۹۹، ۱۱:۳۱ ق.ظ

من اصلا دوست نداشتم دختری از ادرس وبلاگم مطلع بشه devil اما خب با توجه به گپ هایی که با هم میزنیم و اینکه لپ تاپ و گوشی ام یه وقتهایی دستش هست قابل پیش بینی بود که متوجه بشهindecision  اولین جمله اش هم این بود که تو وبلاگ داری؟ چرا به من نگفته بودی؟

شماها هم اینطوری هستید که مثلا ترجیح بدهید بچه یا شوهرتون از ادرس وبلاگتون اطلاعی نداشته باشه؟ 

حالا یکی از چالش هایم این شد که بی توجه به اینکه احتمالا اینجا را خواهد خواند، بنویسمsurprise

معلم زبان گرفتم، امیدوارم وقت کشی نشه و خوب پیش برویم. 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۴/۱۳
زری ..

نظرات  (۱۲)

۱۳ تیر ۹۹ ، ۱۱:۳۷ ربولی حسن کور

سلام 

همیشه معتقد بودم هر آدمی نیاز به یه حریم خصوصی داره جایی که  حتی نزدیک ترین افراد بهش راهی نداشته باشن

یه جایی برای خود خودش

پاسخ:
سلام. پس ظاهرا شما هم مثل من ترجیح میدهید جای نوشتن برای خودتون باشه. 
البته من تو تلگرام برای خودم یه کانال یه نفره زدم که یه چیزهایی توش مینویسم اما شیر کردن اینجا را خیلی دوست دارم. ادرس اینجا را چندتایی از دوستان واقعی ام دارند اما شوهر و بچه فرق داره
۱۳ تیر ۹۹ ، ۱۲:۱۵ مصطفی چمران

مهم اینه آدم در نوشتن ثابت قدم باشه و کمی هم فقط وقت میخواد مثلا اخر هفته ها 

کلا نوشتن خوبه ...

 

فقط خدا کنه دل آدم رو روشن کنه 

پاسخ:
مصطفی چمران!!! خدایی یهو فکر کردم خود چمران برام پیام گذاشته:)) 
بله بهترین عملکرد نوشتن، دادن آرامش به نویسنده اش هست.

من به  همسرم گفتم ، چون می دونم کنجکاو نیست و فکر کنم سال پیش خونده باشه ، خودم بهش می گم چی نوشتم ، ولی خب به نظر منم یه ذره سخت می شه بدونه، مجبوری یه ذره سانسور تو افکارت بدی ، که من گاها پیش اومده یه چیزایی رو نتونستم بنویسم ولی آدرس ام رو عوض نمی کنم ، چون دوست دارم آرشیوم یک جا باشه 

پاسخ:
آفرین یه جوری خودسانسوری:( که خب من کلا یکی از مواردی که تو رندگی ام برام تلاش کرده ام این بوده که خودسانسوری نکنم! وای رویا گفتی آرشیو یه جا باشه، میگم مثل بلاگفا و پرشین بلاگ نشوند یهو مطالب پرید؟ الان به ذهنم رسید یه بک آپ بگیریم 

منم فکر کنم اگه روزی وبلاگ زدم، به آشنایانم نگم

می دونید دیگه برای من خیلی سخته حتی با اطرافیانم حرف بزنم 

راستش خیلی می ترسم از اینکه از افکارم باخبر شن یه جورایی هم میشه گفت ترس از قضاوته

 

پاسخ:
البته من خیلی راحت نظرات و عقایدم را میگم، حالا خیلی وقتها هم گفته ام فعلا اینطوریه فکر میکنم یا بنظر‌من اینطوریه! بعنی یه جوری که میزان اطمینان و‌شک‌ هم داره اما با قاطعی نظراتم را گفته ام. اما اینجا یه جور دیگه هست. 

سلام خوبی؟ ای بابا پس لو رفتی

از این دختر خانم دانا و کنجکاو و فعال باید انتظار میداشتی که سر از اینجا دربیاره

راستش منم به وبلاگ به چشم یه فضای شخصی یا دفتر خاطرات نگاه میکنم و یادم نمیاد ازش پیش ادمهای حقیقی زندگیم حرفی زده باشم البته رسالت وبلاگها فرق داره یکی دوست داره همه بدونن چی مینویسه و چیکارمیکنه حتی با نام و عنوان اصلیش تو این فضا ها فعالیت میکنه ولی من نه بیشتر دنبال دفترخاطراتم

آفرین کار خوبی کردی انشالله اینجوری سریعتر پیش میری معلم خصوصی خوب خیلی خوبه.

بلاگفا که خیلی نامردی کرددو سال نوشته های مجردی ام رو قورت داد، الانم عاشق بلاگفا هستم و زورکی بلاگ اسکای موندم اما به خاطر آرشیو  دوست ندارم برم، یه اسباب کشی هست انگار

من شخصا  آدرس وبلاگم رو به آدمهای دنیای واقعی نمیدم. حالا اگر تصادفا کسی پیدا کرد و خوند هم  زیاد مهم نیست . یعنی توی زندگیم چندان چیزی نیست که بخوام قایمش کنم.

پسرم میدونه وبلاگ مینویسم اما زیاد کنجکاو نیست و فارسیش هم خوب نیست و ستخشته که بخونه.

پاسخ:
حالا من به چند تایی از دوستانم که خیلی با هم گپ و گفت داریم و هم سلیقه ایم آدرس وبلاگ را داده ام. آره من هم مثل تو هم هستم حالا اگر کسی فهمید هم اونقدر ناراحت نمیشم چیزی نمی نویسم که بخوام مخفی باشه. اگر پسرت مثل من کنجکاو بود (فضول:)) به این بهونه هم شده فارسی خواندنش خوب میشد:)))

من مخفیانه وبلاگ می نویسم. یعنی دوس ندارم هیچ کدوم از آشناها بدونه. فقط سیگما میدونه و آدرس وبلاگم رو هم داره. ولی خدا رو شکر هیچ وقت تا حالا نرفته سر بزنه یا بخواد بخونه 

پاسخ:
آره میفهمم چی میگی

من که یه کم شوکه شدم فهمیدم دختری آدرست وبلاگت رو پیدا کرده!!

 

البته با توجه به دیدار آخرم از دختری حس می کنم اونم از خوده :))

 

ولی خب دیگه حرف مثبت ۱۸ و یا چیزهایی که برای سن اون مناسب نیست رو شاید نتونی بنویسی!

پاسخ:
اهان پس تو هم از اونهایی هستی که دوست نداری اطرافیان ادرست را بدونند. 
واااای آره مثلا دیگه نمیتونم یکسری غرهای خاص را بزنم :)) 

پیشنهاد می کنم برای دختر گلتون توضیح بدین که هر کسی بعد از بیست سالگی به جای دنجی برای خودش تنهایی نیاز داره. و او باید به حریم شما احترام بگذاره و دیگه مبایل شما رو چک نکنه. 

وبلاگ های ما نوشته های خصوصی ندارن یا نوشته های بی ربط با جامعه و محیط خونه اما باید  لااقل اینجا کاملا راحت باشیم.

من به هیچکدوم از فامیل و خانواده آدرسمو ندادم. از مبایلم هم برای وبلاگ استفاده نمی کنم. 

پاسخ:
اره نسرین جون باید یه گپ موضوع حریم خصوصی با دختری داشته باشم البته باید از قبل خودم براش آماده بشم. در رابطه با موبایل  خب خیلی وقتها پیش میاد که میخواد چیزی را گوگل کنه و از گوشی من استفاده میکنه، در رابطه ی واتساپ بهش گفتم وقتی پیام جدیدی میاد باز نکنه چون من بعدا نمیبینم و نمیفهمم و شاید لازم باشه بمحض دیدن جواب داده بشه و انصافا رعایت میکنه اما پیامهای دیگه را مخصوصا اگر آشنا باشند برایش میخونه:( میدونم چی میگی و با کلیت صحبتت موافقم اما خب اگر همچین حرفی به اون بزنم باید خودم هم به این موضوع پایبند باشم! فکر میکنم دخترم اگر چهارسال دیگه جایی مطلبی بنویسه خب دوست دارم بخونم! میبینی فضولی انگار ارثی هست بچه ام از خودم ارث برده:)) اما باز هم میگم با کلیت صحبتهات موافقم و باید رفتاری درست مدنظر بگیرم. 
۱۸ تیر ۹۹ ، ۱۱:۳۷ دخترمعمولی

من که اصلا اول از همسرم پرسیدم به نظرت وبلاگ بزنم؟ یعنی اصلا قبل از وبلاگ زدن ازش پرسیدم.

هیچ وقت هم به خاطر همسرم خودسانسوری نکرده ام. و به نظرم اتفاقا خیلی هم خوبه. چون من زیاد آدم حرف زدن نیستم (مثل همسر) و به نظرم حتی خوبه که همسرم از این طریق با دیدگاه های من آشنا بشه (البته منظورم این نیست که من واسه اینکه اون متوجه بشه بنویسم ها).

اما خب کس دیگه ای دوست ندارم وبلاگمو پیدا کنه. یعنی سایرین برام غریبه حساب میشن، ولی همسر نه. مثلا دوست ندارم مامانم اینا یا از دوستای اینجام کسی وبلاگو پیدا کنه ولی خب با اینکه همسرم بخونه کلا اکیم، حتی پسرمون :).

پاسخ:
سلام دختر معمولی، آره این هم فکر خوبیه اینکه همسر بیاد بخونه اما من دوستم دارم اگر اومد خوند در موردش با هم حرفی بزنیم گپی بزنیم! میدونی اینکه یه غریبه بیاد بخونه و هیچ چی نگه اونقدر برام مساله ای نیست ولی اگر به همسرم ادرس اینجا را دادم و اومد خوند که میدونم حتما میاد میخونه:)) دوست دارم در موردش باهام حرف بزنه و اگر بیاد بخونه و هیچی نگه انگار یه جوری یکطرفه است که اصلا دوست ندارم. 
من هم مدلم اینطوریه که همیشه دوست داشتم خودم باشم و خودسانسوری نکنم بخاطر همین گفتم یکی از چالشهایم این شد که مواظب باشم خودسانسوری نکنه:)) یعنی اصلا به ذهنم نیومد واای پس از این به بعد حواسم باشه فلان مسایل را نگویم:) 
هنوز دارم تو ذهنم بالا پایین میکنم که یه شب بشینم با پدر و دختر حرف بزنم و در مورد وبلاگم باهاشون رسما حرف یزنم:)
۱۸ تیر ۹۹ ، ۱۴:۴۵ دخترمعمولی

من همسرم راجع به وبلاگم هیچ وقت نظر نمیده، مخصوصا اگه چیزایی که نوشته باشم، صرفا جنبه ی تراوشات ذهنی داشته باشه، اما اگر چیزی رو در جواب کسی گفته باشم و اطلاعات غلطی داده باشم، حتما بهم میگه که تصحیح کنم. توی متن هم اگر غلط داشته باشم، بهم میگه :)، تازه کامنتا رو هم زودتر از من می خونه گاهی وقتا، میگه اینی که نوشته فلان، میگم چی؟ من هنوز نخونده ام :D.

ولی در کل به نظرم اتفاقا خوبه که راجع به محتوای چیزی که نوشتی باهاشون صحبت نکنی، چون دقیقا همین کاره که باعث خودسانسوری میشه. یعنی مثلا میشینی راجع به چیزی که توی ذهنت بوده و نظر شخصیت بوده صحبت می کنی، بعد ممکنه اونا بگن نه، اشتباه فکر می کنی، این درسته و بحث قضاوت پیش بیاد و بعد کم کم به شکل ناخواسته ای، یه قدم بری عقب و دیگه اون طوری که آزادانه قبلا می نوشتی، ننویسی. البته فکر می کنم شخصیت ها با هم متفاوته، شاید هم این طوری نشه ها، ولی فکر می کنم این احتمال وجود داره که این طوری بشه.

--

راستی تولدت مبارک :).

پاسخ:
مرسی عزیزم سلامت باشی :*)
وای دختر معمولی الان گفتی همسرت یه موقع هایی کامنت ها را میخونه من حس کردم از این به بعد به ایشون هم سلام کنم:))) 
 میدونی من کلا آدمی هستم که خیلی وقتها دوست دارم بلند بلند فکر کنم. حتی فکر کن دارم در مورد یه موضوعی حرف میزنم بعد یهو میبینم وسط حرفهام دارم به نتایج جدیدی میرسم:) بعد اینکه کلا ذاتا آدم خودسانسور کنی نیستم و اونقدر که از همکلامی لذت میبرم بنظرم به ترس از قضاوت شدن میچربه! البته به قول تو اینها همه احتمالات هست و باید بهش فکر کنم. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی