یه مامان که نمیخواد فقط مامان باشه

وبلاگ نویسی بر اساس روزانه هام و فکرهام و زندگی ام

امشب در سر شوری دارم ...

چهارشنبه, ۵ خرداد ۱۴۰۰، ۰۷:۱۱ ب.ظ

سلام، امیدوارم حالتون خوب باشه...

1) خب این مدت مدام خودم را درگیر زبان خوندن و درس خوندن کردم. مدام هر چند روز نحوه ی درس خوندن و برنامه ریزی را عوض میکنم یعنی میخوام دقیق شناسایی کنم که کجاها بیشتر ضعف دارم و بجای اینکه ازشون فرار کنم و خودم را به قسمت های قوی تر مشغول کنم، برم تو دل همونهایی که ضعیف هستم. این چند روز یه برنامه گذاشتم روزانه دو مرحله نوت تیکینگ کنم، در واقع دو تا تسک از آزمون هست که هر دو نیاز به این مهارت داره و من به شدت در اون ضعیف هستم. باید مطلب را گوش بدهم و سعی کنم تا میتونم کلمات کلیدی متن را شناسایی کنم و یادداشت کنم. بعدش باید اونها را در یک ساختاری قرار بدهم یکی اش برای نوشتن و دیگری برای بازگو کردن متن با اون کلمات. البته اینقدر در نوت تیکینگ ضعیف هستم که الان خودم را درگیر قراردادن کلمات در متن نمیکنم الان فقط دارم تمرین میکنم که لیسنینگ و نوت تیکینگ را تقویت کنم. قبلا هر روز شش هفتایی تمرین های مختلف را انجام میدادم و دیگه تا میرسیدم به نوت تیکینگ میدیدم رمق ندارم و خسته ام! این شد که دیدم نه نمیشه! چون این تمرین برام خیلی سخته مدام دارم عقبش میاندازم این شد که اومدم یه برنامه ریختم که روزانه دو سری این تمرین را انجام بدهم و هر چقدر وقت شد اون یکی تسک ها را انجام بدهم. امروز سومی روزی بود که این کار را انجام دادم، بخش بزرگی از رضایتم بابت اینه که به هرحال بر ترسم و تنبلی ام چیره شدم و این تمرین را شروع کردم. فکر کنم برای همه همینطور باشه که دوست داریم اون هایی را که یه کم بیشتر بلد هستیم را تمرین کنیم و عموما میریم سراغ اونها... خلاصه دیدم بگذر که نداره و هر چی بیشتر تعلل کنم بدتره چون زمان کمتری برای تمرین و یاد گرفتن خواهم داشت. 

2) این روزها میزان مطالعه را تا روزی پنج ساعت و نیم رسوندم. حالا یه مقداری کمتر بیشتر میشه اما تقریبا همینه، نمیدونم چطور بعضی ها براحتی روزانه هفت هشت ساعت درس میخونند و با برنامه ریزی حتی به نه ده ساعت هم میرسونند؟ بین شماها کسی هست اینطوری درس بخونه؟ بیاد بگه چکار میکنه؟ من اصلا مخم خسته میشه و دیگه کشش نداره:( 

3) دو تا کورس از وایپو برداشتم یکی تا آخر خرداد و دیگری تا نیمه تیر ددلاین امتحانش هست، یکی اش که برام مهمه که پاس بشه سختتر هم هست... هنوز شروعش نکرده ام:( امیدوارم بتونم بشینم سرش. دلم نمیاد زبان خوندن را کم کنم آخه از دور که خارج بشم خیلی سخته که دوباره بیفتم رو دور زبان خوندن. هر چند اون ها هم انگلیسی هست اما واقعا فرق داره، اصلا مدل زبان خوندن برای امتحان با جزوه ی درسی به زبان انگلیسی خوندن فرق داره. 

4) از مباحث مربوط به انتخابات و واکسن متنفرم، به شدت بهم حس حقارت و حماقت میده، یکی از دلایل من در انتخابات قبلی این بود که با اومدن شخص فعلی، خون کمتری از مردم عادی ریخته خواهد شد، اما بدترین کشتارها در همین دوره اتفاق افتاد، فکر کردن به این موضوع به شدت حالم را خراب میکنه.

5)  این روزها به طرز عجیبی دلم تنگه و مدام بهش کم محلی میکنم فقط گاهی اوقات بهش اجازه میدهم خیالپردازی کنه و ... امشب در سر شوری دارم ...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۳/۰۵
زری ..

نظرات  (۷)

۰۵ خرداد ۰۰ ، ۲۳:۱۸ ربولی حسن کور

سلام

خوش به حالتون

من آرزو میکنم بتونم روزی یک ساعت درس بخونم

پاسخ:
سلام، دکتر پیشنهاد میکنم اول تعیین هدف کنید و بعد اپلیکیشن پومودورو را نصب کنید و سعی کنید روزی یک یا دو تا گوجه بگیرید،هر گوجه را خودتون میتونید تعیین کنید که چند دقیقه باشه:) اصلا فکر نکنید میخواهید درس بخوانید فقط فکر کنید امروز هنوز گوجه هام را نگرفتم و خودتون را ملزم کنید به میزان تایم یک گوجه تو همون فضای درسی ای باشید که برای خودتون تعیین کرده اید. موضوع درس را خودتون تعیین کنید میتونه زبان انگلیسی باشه، میتونه خوندن مقاله های علمی مرتبط با کارتون باشه و یا حتی برای تخصص خوندن. فقط یادتون باشه بزرگترین کوه ها با کوچکترین سنگریزه ها جابه جا میشوند. 

سلام عزیزم.

 

واقعا جای تحسین داری بخاطر این ساعت از مطالعه و بخاطر همت و پشت کارت. آفرین بهت.

 

و البته آفرین بهت که همچنان تو آزمون های وایپو شرکت میکنی :) 

 

پرانرژی به مسیرت ادامه بده. 

 

در مورد دلتنگی هم کلا درس خوندن فشرده دلتنگی میاره. چیز عجیبی نیست :) نه فقط درس خوندن من حس میکنم آدم اگر خودش رو بخاطر هدفی تو یه چارچوب خاص بگذره قطعا وسطش دلتنگی میاد سراغش. 

پاسخ:
سلام عزیزززززززم 
مرسی مرسی صبا جونم. واقعا این مقدار ساعت مطالعه خوبه؟ برای زبان خوندن اصلا خوب نیست همیشه یعالمه چیز میمونه و من همیشه از برنامه عقبم:( مشکل من این نیست که وقت ندارم، مشکلم اینه بیشتر از این میزان مغزم کشش نداره... نمیدونم مردم چطور روزی هفت هشت ساعت یا حتی ده ساعت درس میخونند؟ چرا من نمیتونم پس؟  

آخ آخ راست میگی موقع درس خوندن همه اش ادم یاد چیزهای دیگه میافته و فکر میکنه اگر درس نمیخوندم چه کارها که میتونستم بکنم :)))

زری جان به نظرم اونهایی که هفت هشت ساعت بی وقفه درس می خونند ذهنشون آزاد هست و درگیر خانه داری و بچه داری نیستند ، درسته همه مسئولیت های خاص خودشون رو دارند اما خودم  وقتی مجرد بودم خیلی ذهنم بازتر و فرزتر از الانم بود و رو همین حساب به نظرم توقع زیادی از خودت نداشته باش .

پاسخ:
نمیدونم .... میترسم توجیه کردن خودم باشه
۱۰ خرداد ۰۰ ، ۱۳:۱۴ زندگی در خیابان بیست و پنجم

سلااام زری جون

این شروع کردن یه کاری که ادم همش ازش ترس داره به نظرم سخت ترین مرحلس. بعدش انگار می افتی تو سراشیبی و با خودت میگی اصلا هم سخت نبوداا

در مورد ساعت درسی م من خودم پارسال که کنکور دادم و امسال توی ماه رمضون دوتا کار کردم که ساعتای درس خوندن و کاریم رو به شدت افزایش داد 

سر کنکور ارشد چون خونمون به شدت شلوغ بود و کسی فکر نمیکرد که کنکور مهمی باشه :))) من صبحا ساعت 5 صبح بیدار میشدم و تا 9 صبح که همه خواب بودن یه کله میخوندم و از اونجایی که بعد از خوابه ، ادم سرحاله و میتونی یه سره بخونه

امسال ماه رمضونم دیدم وقتی روزه م واقعا جز شرکت کردن توی کلاسا کار دیگه نمیتونم بکنم برای همین عصرا میخوابیدم و تا حدود 5 صبح که هیشکی بیدار نبود درس میخوندم و کارامو میکردم. از اون ور ولی خیلی نمیخوابیدما! نهایتا 10....

 

پاسخ:
سلام عزیزم، آره همینطوره واقعا ترس از شروع کردنش خیلی مرحله ی سختی هست و هر چی هم توش بمونیم فایده ای نداره.
من الان مشکل پیدا کردن زمان ندارم، مشکلم اینه ذهنم خسته میشه و حتی اگر وقت هم داشته باشم بازدهی ندارم:( میخوام بدونم چطور بکوب چهار ساعت بی وقفه درس میخوندی؟ یعنی دو تا تایم اینطوری اگر بخونیم روزی میشه هشت ساعت! که من الان بهش نیازدارم واقعا!

من خودم به شخصه با اینکه خیلی تلاش کردم ولی خیلی کم پیش اومد که بتونم این قدر با چارچوب و هدفمند درس بخونم. توی یکی از این کامنت ها گفته که چطور ساعت بدنش دستش اومده و خوب و منظم درس خونده که به نظرم کار خیلی درستیه.

شما هم من چندتا از پست ها رو خوندم یه چیزیو متوجه شدم( از دیدخودم که طبیعتا ناقصه شایدم نه) و اونم اینکه همیشه در مسیر تلاش و هدفمندی هستی. همیشه داری تلاش میکنی برای بهتر شدن با اینکه خیلی ها وقتی جا میفتن( خانواده و همسر) سرعت پیشرفتشون خیلی کمتر میشه چون سرعت تغییر زندگیشون کم هست و تو انگار اینطوری نیستی. فکر میکنم ایران زندگی میکنی و با وجود محیط عمومی خیلی جای تبریک داره چون سخت تر هست انگیزه برای تغییرات رو حفظ کردن چون برداشتی که من از توی زندگی خودم توی ایران داشتم این بود که محیط به صورت عمومی پذیرای تغییرات نیست یا کمتر هست.

پاسخ:
مرسی اتم جان از کامنتت، چقدر بهم حس خوبی داد:) خب کلا ما آدمها دوست داریم تأیید بشیم، من هم تو این مورد سیری ناپذیرم :)))
آره عزیزم ایران هستم اصلا شاید اگر ایران نبودم اینقدر تلاش نمیکردم هان؟ تازه فکر کن با اینهمه تلاش فقط تونستیم سقوط نکنیم :( 
آره در مورد ساعت بدن، همینطوره. من تو این زمینه مشکلی ندارم یعنی روتین خواب و بیدار شدنم دیگه در اومده بخاطر وجود پسرها مخصوصا پسر کوچیکه که هفت و هشت صبح بیداره و از اونطرف آخر شبها هم خودبخود خوابم تنظیم شده و فقط نهایتا بعضی مواقع که ضرورتی باشه و باید کاری را تحویل بدهم بتونم یکی دوساعت بیشتر بیدار باشم. کلا نمیتونم کم خوابی را تحمل کنم :)) اما در طول روز یه روزهایی هست که شوهرم خونه است و من میتونم تمام مدت درس بخونم اما باز هم کشش ندارم این من را حرصی کرده که حالا که بخاطر شرایط کرونا شوهرم بیشتر خونه هست چرا من نمیتونم روزی ده ساعت درس بخونم؟ واقعا نمیدونم مردم چطوری اینکار را میکنند؟ من خیلی درس خونده ام یعنی تو عمرم انگار همیشه داشتم درس میخوندم اما واقعا هیچ وقت روزانه نتونستم بیشتر از پنج ساعت درس بخونم اون هم فقط یه دوره های بحرانی!

راستی اتم جان، من تازه پیدات کرده بودم که ظاهرا وبلاگت را بستی، خوشحالم میشم هر وقت شروع به نوشتن کردی یه ادرسی ازت داشته باشم تو همون چند تا مطلبی که ازت خوندم طرز فکرت را دوست داشتم.

واای زری جون بخدا من دانش اموز خیلی خوبی بودم دانشجوی ، ای بدددکی نبودم چرا نمیتونم حتی یه خط درس بخونم 

پاسخ:
خیلی طبیعیه مهربانو جون، اکثرا مثل شما هستند. و مضافا اینکه شما هر روز موظفی بروی اداره اما من کارم دست خودمه و عموما هم تعداد کمی کار میگیرم که بتونم تمرکزم را بذارم روی درس خوندن. نکته ی بعدی داشتن انگیزه و دلیل برای درس خوندنه:))
۲۰ تیر ۰۰ ، ۰۸:۴۳ آوای درون

چه جوری روزی 5 ساعت درس میخونین؟ به ما هم بگین :) 

پاسخ:
وااااای دست رو دلم نذار تنبل شدم جدیدا، دارم سعی میکنم به دوران اوجم برگردم:)) اگر یک هفته هر روز دوباره تونستم میآم اینجا بهتون پز میدم :))) 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی