یه مامان که نمیخواد فقط مامان باشه

وبلاگ نویسی بر اساس روزانه هام و فکرهام و زندگی ام

یک شکست :(

پنجشنبه, ۲۰ خرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۴۱ ق.ظ

 اتفاقی که افتاد این بود، بعد از اینکه پروژه را به استاد تحویل دادم گیر سه پیچ شد که زودتر مقاله را هم بهش بدهم، که نهایتا تحویلش دادم. اتفاقی که افتاد این بود که بخاطر عدم اشرافش به موضوع یه چند تایی کامنت نامربوط داد و یکسری کامنتهایی که میشد براشون یک کاری کرد، اونها را انجام دادم و در مورد کامنتهای اشتباهش توضیح دادم که بنظرم حرفش نادرسته و من نمیتونم همچین  چیزی را پیدا کنم و نهایتا گفتم اگر خودتون تونستید پیدا کنید برای نمونه برای من بفرستید و اینکه من اونها را تکمیلی اضافه خواهم کرد که ایشون هم شاکی شد که بعد از گذر این زمان و اطاله ی کار باز هم کار واگذار شده به خود من!!! یه چیزی هم بگم که وقتی من فایلی را برای ایشون میفرستادم  چند ماه! واقعا چند ماه طول میکشید تا بخونه مثلا همین مقاله را از وقتیکه من براش فرستادم  تا وقتیکه اون خوند دقیقا چهار ماه طول کشید اونهم بعد از چندین و چندین بار که بهش پیام دادم که استاد لطفابخونید که من فرصت داشته باشم اصلاحات را انجام بدهم! اونوقت این استاد من کلا این چیزها را نمیبینه مدام در همه ی پیامهایش این را اشاره میکرد که اطاله ی کار از طرف شما! بعد نکته ی دیگه که داره اینه که اصلا متوجه ی حرفت نمیشه یعنی فکر کنید من یکی دوباری براش این زمانها  و تاریخ ها را گفتم که چقدر کار دستش خودش مونده بوده اما باز هم در آخرین پیامش میگه بدلیل طولانی شدن کار و تاخیر از طرف شما!!! دیگه با خودم گفتم ولش کن توضیح دادن نداره اگر میخواست متوجه بشه شده بود دیگه! خلاصه اینکه بعد از اینکه پروژه را تحویل پژوهشکده داد (بخشی از یه وزارتخانه که استاد من هیات علمی اونجاست و برای این پروژه ایشون مجری طرح بودند و اسم من  و یه خانم دکتر از یه پژوهشکده ی دیگه بعنوان همکار پروژه بود که اون خانم دکتر به هیچ عنوان هیچ کاری نکردند یعنی اگر شما مطالب را خوندید ایشون خونده باشند! اینقدر کاری نکرد) و کار رفت برای هیات داوری، رفتیم سراغ مقاله که اون هم یک ماه پیش بهش تحویل دادم. تا یادم نرفته وقتی داشتیم پروژه را جمع میکردیم هم همین مشکلات بود که قشنگ زورش میاومد خودش هیچ کاری را انجام بدهد و مدام با ربط یا بی ربط روی کار کامنت میذاشت اما حقیقتا از یه جایی من دیگه زیر بار کامنتهایش نرفتم که خب یه دلیلش این بود که در توان علمی ام نبود یعنی جاهایی که باید با قوانین ایران تطبیق میدادیم و راهکارهای قانونگذاری جدید ارایه میدادیم این کار در حد من نبود و نیست، یعنی نه تنها من مطمینم هیچ فارغ التحصیل ارشدی در این حد نیست که بتونه پیشنهاد بده برای تصویب قانون جدید، بخشی دیگر که انجام ندادم کامنتهایی بود که بنظرم با محتوای کار سازگاری نداشت و اصلا و اساسا نمیشد، که خب من نمیدونم خودش برای اینها و اصلاح کلی کار چقدر وقت گذاشت چون کار تمام شده را ندیدم اما بنظرم وقتی قراره بخاطر این کار اعتبار و گرید شغلی بگیره و براش منفعت مالی هم دارد چرا نباید خودش وقت میذاشت؟ پروژه یه چیزی در حد 160 170 صفخه  و مقاله بیست و خورده ای صفحه، یعنی مجموعا چیزی حدود دویست صفحه کل کارمون شد. حالا اتفاقی که افتاد چی بود؟ بعد از اینکه تمام آنچه را که میخواست گرفت، بعد از یکماهی که گذشت بهش پیام دادم که استاد چی شد نتیجه ی کار؟ چرا پرسیدم به دو دلیل یکی اینکه پیگیر وضعیت چاپ مقاله باشم دوم اینکه نصفی از پول قرارداد من با پژوهشکده مونده بود هنوز، که مطابق قرارداد باید ایشون گزارش انجام کار را میداد تا مالی پرداخت کنه. من هیچ وقت در مورد پرداخت مالی هیچی نگفته بودم یعنی حتی همون نصفه ی اول هم که پرداخت شد من هیچی نگفته بودم خودش همون اوایل گزارش پیشرفت کار را رد کرده بود و پژوهشکده پرداخت را انجام داده بود. در جواب سوال من ایشون فرمودند اون کاری که شما انجام دادید خیلی ایراد داشت و من مجبور شدم خودم روی اون کار کنم تا تحویل هیات داوری بشه، حق معنوی شما محفوظ هست. حق معنوی!!! یعنی از نظر مالی توقعی نداشته باش!  که من در جوابش دقیقا نوشتم "اگر بنظر شما همکار پروژه باید همه ی کارها را انجام بدهد و دیگران فقط در منفعت سهیم باشند لابد درستش همین هست و من زیاده حرفی ندارم." اون هم گفت ملاک قرارداد شما با پژوهشکده هست و لاغیر! قرارداد را بخونید. خخخخ وااااقعا از اینهمه خشک مغزی اش حیرت کردم! بله تو قرارداد گفته ایشون باید بعنوان مجری طرح گزارش پرداخت را به مالی بدهد اما هیچ کجای قرارداد نگفته که از یک گروه سه نفره فقط باید یک نفر کار کنه و بقیه فقط بخورند! واقعا نمیدونم این جواب را که به من داد میخواست خودش را تبرئه کنه و باز من را مقصر جلوه بده!؟ که البته من در جواب این کامنتش هیچ پاسخی ندادم چون بنظرم اگر میخواست بفهمه وقتی بهش گفتم " اگر از نظر شما فقط باید یک نفر کار کنه و بقیه فقط در منفعت شریک باشند، لابد درستش همینه" فهمیده بود و دیگه صلاح ندونستم بیشتر باهاش حرفی بزنم. 

مساله ی مالی قضیه اصلا برام مهم نیست، اینقدر تو این روزها و این دو سه سال اخیر و تو این مملکت از دست داده ایم که به نوعی پوستم کلفت شده و حساسیت مالی قضیه برام خیلی خیلی کمرنگ است اما عجیب حس بدی دارم، یه حس شکست:(

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۳/۲۰
زری ..

نظرات  (۱۵)

چه استادت بی انصافه :(  و البته وقیح!!

 

حست رو درک میکنم کاملا :(  من بودم تو مغزم کلی دعوا بود الان!! 

 

ولی خب شکست خورده واقعی اون هست! حداقل اینه که تو شرمنده وجدانت نیستی و هر چی در توانت بوده رو انجام دادی.

 

حالا خوبه پول رو نمی خواد از جیبش بده!! الان یهو حرصم گرفت! ازش که توصیه نامه در نمیاد. لااقل پولت رو بگیر و همه حرفهای دلت رو بهش بزن.

 

 

 

 

پاسخ:
جالبه صبا نمیدونم چرا تو مغزم اصلا دعوا نیست؟ برخلاف قدیم! فقط یه حس بدی دارم.
واقعا من مطمینم بیشتر از این در توانم نبود، بهش هم گفتم، حتی گفتمش شاهد حرفم مقایسه ی پایان نامه هست با این کار، شما مقایسه کن ببین چقدر این کار از پایان نامه ام قوی تر هست. 
دقیقا ببین چقدر بهش فشار اومده نتونسته مفت خوری کنه و سواری بگیره که خواسته اینطوری دل خودش را خنک کنه، حقیقتا ته دلم خوشحالم به قیمت سه و نیم میلیون پول من، مجبور شده خودش هم کار کنه :) 
آره توصیه نامه که ازش در نمیاد، این را خیلی وقته فهمیدم اما واقعا نمیدونم انرژی  و وقتش را دارم که قانونی پیگیر کارم بشم؟ چون صحبت کردنی که بهش گفتم حرفم را، الان چی بهش بگم؟ بهش بگم قراداد را خوندم هیچ جای قرارداد ننوشته من تنهایی کار کنم تا شما و اون خانم دکتر پول و گرید بگیرید؟ البته همین هم بهش گفته ام، تو پست نوشتم که براش پیام زدم و گفتم یک نفر کار کنه و بقیه تنها در منفعت شریک باشند. میدونی فکر میکنم اینقدر کارکشیدن و مفتی سواری از دانشجو زیاده که براشون حق مسلم شده. 

بنظر من این حس بخاطر حق کشی شده که در مورد تو شده. بنظرم اشتباه اونه که ساکت بمونی و از حقت دفاع نکنی. وگرنه شکست نیست.

بهرحال حتی اگر نیاز مادی هم نداشته باشی، پول نصف بازدهی کار و زحمت و وقت و انرژی هست که گذاشتی. 

سر آدم از اینهمه بیعدالتی در هر موردی و هر مکانی در ایران سوت می کشه

پاسخ:
مرسی نسرین جان از کامنتت، واقعیت اینه من راهکار قانونی را میدونم اما واقعا ازم وقت میگیره و انرژی و نهایتا میخواد این آقا مجبور بشه گزارش بده که از جیب پژوهشگده سه و نیم میلیون تومن به حساب من بریزند. واقعا نمیدونم اعصاب و انر|ژی این را دارم که بخوام به نوعی با این زحمت و انرژی به حقم برسم! در مورد فهموندن به این آدم هم، من نسبتا آدم صریحی هستم  و چیزهایی که بهش گفتم واضح و گویا بود. اینکه نمیخواد بفهمه واقعا ربطی به تلاش من نداره چون ایشون قرار نیست متوجه بشه. 

عجب شیر تو شیریه.. خدایا..

واقعا مخ آدم سوت میکشه از یه سیستم بسیار ناکارامد با بازدهی پایین. انگار تمام تیکه های پازل مشکل دارن و درست سرجاشون نیستن. 

پاسخ:
سیستم ناکارآمد یا بازدهی پایین، دقیقا همینه. بعد ببین اتم جان من تو دانشگاه طراز اول ارشد خوندم ببین استاد همچین دانشگاهی اینقدر براش سخت باشه که روی پروژه ای که مجری اش هست و بابتش گرید و پول میگیرد وقت بذاره، بقیه ی جاها احتمالا اوضتع بدتر باشه.

چی بگم... خیلی  غیر منطقی و غیر منصفانه بنظر میاد. اگر بطور واضح برخلاف قرار داد عمل کرده و میتونی این رو ثابت کنی؛ بهتر نیست پیگیری قانونی بکنی؟ مخصوصا که میگی روی توصیه نامه از طرف این استادت حساب نمیکنی و خراب شدن رابطه چندان دیگه برات مهم ن یست؟

پاسخ:
خب وقتی اینجوری رفتار کرده یعنی اینکه اگر بهش بگم و ازش توصیه نامه هم بخوام هم, چیز بدر بخوری بهم نمیده. 
ببین قرارداد من با پژوهشکده هست یعنی اینطوریه که ایشون طرح را ارایه داده و باهاش موافقت شده بعد چون دقیقا موضوع پایان نامه من بوده و ایشون استاد راهنمام بود، من را بعنوان همکار پروژه معرفی کرده. پس من با معرفی ایشون با پژوهشکده قرارداد بسته ام. طرف قرارداد  من پژوهشکده است نه ایشون.  اسم ایشون هم فقط بعنوان این اومده که مطابق گزارش پیشرفتی که ایشون به مالی میدهد، مالی پرداختی را انجام میدهد. بعد یک بندی از قرارداد میگه اگر اختلافی پیش اومد، و از طریق مذاکره حل نشد از طریق مراجع قضایی پیگیری میشود. الان یعنی من باید با پژوهشکده مذاکره کنم برای پرداخت مابقی مبلغ قرارداد. اگر نتیجه نگرفتم علیه پژوهشکده اقامه دعوا کنم اونوقت اونها خودشون باید با این استاد حرف بزنند و مثلا از ایشون مستنداتشون را بگیرند که یعنی من کار را انجام نداده ام که خب اینها از اینطرف مستندات من هم هست که کار را انجام داده ام و بهش ارایه داده ام. که از طریق ایمیل هایی که براش فرستادم قابل اثبات است. این کار انرژی بر هست و واقعا من نمیدونم آیا حوصله و وقتش پیگیری اش را دارم یا نه. 
۲۱ خرداد ۰۰ ، ۱۲:۲۵ ربولی حسن کور

سلام

اگه باز هم از این پروژه ها داشتین من میتونم درحد همون خانم دکتر دوم کار انجام بدم. چقدر از هزینه اش به من میرسه؟ کلی بدهکاری داریم سر ساختن خونه!

پاسخ:
سلام! نمیدونم من قرارداد ایشون را که ندیدم اما خب در ازای کاری که انجام نمیدهد هر چی بگیرد زیاده :)))) 

سلام دوستم خوبی؟ اولا این شکست نیست و سیستم معیوب علمی و اکادمیک کشورمونه. میدونی من از نزدیک در جریان رفتارهای اساتید عزیز هستم به مرور زمان اکثرشون به همین حالت میرسن دنبال بیگاری از دانشجو و گرید گرفتنو دو قرون پول بیشتر. این وسطم یقه دانشجو ی ارشد و دکترا رو میگیرن که اونا براشون امتیاز کسب کنن. یعنی معدود ادمی رو دیدم تو این سطوح که رابطه رضایت بخشی با استادش داشته باشه همه همین شرایط رو دارن متاسفانه. 

ولی از جوابت لذت بردم خیلی خوب بود.

پاسخ:
سلام عزیزم شکر خدا خوبم:) آره واقعا نتیجه ی سیستم معیوب اکادمیک کشورمونه، دقیقا این رفتار بقدری براشون عادی شده که اصلا طلبکار دانشجو میشوند در حالیکه واقعا انصافا علمی هر جوری به قضیه نگاه کنی، خب چرا اینقدز برات سخته که برای کارت وقت بذاری؟ 
در مورد جوابی که بهش دادم، بعدا گفتم ایکاش در مورد اطاله ی کار هم که هی سر من منت میذاشت در حالیکه بخش زیادی از زمان کار تو دست خودش معطل مونده بود، بهش گفته بودم که این اطاله ناشی از ضعف مدیریت و برنامه ریزی خودتون میشه و شما به اشتباه من را مقصر میدونید :))  اما متاسفانه دیر به ذهنم رسید :)) حالا انشاالله برای استاد بعدی استفاده میکنم ها ها ها 

والا از خوندن ماجرا خون من هم به جوش اومد، اصلا وضعیت آکادمی توی ایران از مضحک هم عبور کرده! 

به نظر من برید خود پژوهشکده و اعتراض کنید، بعد از اینم که همه کارها تمام شد، تا جای ممکن رسوا کنید این استاد بی‌حیا و وقیح رو 

پاسخ:
مرسی عزیزم از همدردی ات. حقیقتش توان اینکارها را ندارم. در مورد اعتراض هم روند را برای ترانه جان تو کامنت ها توضیح دادم. 

آی امان از این آدمای زیر کار در رو.بعضیا قشنگ نشستن ببینن چطوزی سهم کار کمتری بهشون میرسه و چطوری کار رو گردن بقیه بندازن.اصلا مهارتی هست برای خودشا!

پاسخ:
البته تو موقعیتی که هستند دستشون را باز گذاشته:(
۲۴ خرداد ۰۰ ، ۰۱:۳۰ نرگس باران

چطور از گلوشون پایین میره این پول ها؟!!! 

امیدوارم خدا کمک کنه به چنین مرتبه افتضاحی نرسم

پاسخ:
به راحتی :) 
امیدوارم 

اینقدر تو این روزها و این دو سه سال اخیر و تو این مملکت از دست داده ایم که به نوعی پوستم کلفت شده...

بدی ماجرا همینه که همه مون به این نقطه رسیدیم:(

سلام زری جان،

الان که یک هفته ازین پست گذشته امیدوارم حداقل حس و حالت بهتر شده باشه ازین بی عدالتی. 

چقدر دردناکه. ظلم و بی عدالتی توی تمام سطوح جامعه جریان داره. و دیگه فرقی نمیکنه توی کدوم قشر. حست رو می فهمم چون منم سر مقطع ارشدی که توی ایران خوندم، استادم پول پروژه رو برای خودش برداشت. در صورتی که بخشیش حق من بود. 

پاسخ:
سلام غزال جان، 
حقیقتش نه اصلا در حس و حالم هنوز تاثیری نداشته:( اما خب به یه بی حسی خواهم رسید.
 مرسی از همدلی ات، میدونم بین اساتید تو ایران خیلی این رفتار مرسومه:(
۰۲ تیر ۰۰ ، ۰۱:۲۲ جودی از امریکا

زری الان وقت کردم نوشتتو بخونم. به نظرم که حتی اسمشو بزار پیروزی چون یاد گرفتی و حالا انقد بیشتر انگیزه داری که جم کنی بری از ایران. بعدتر هم هروقت دلت تنگ شد یاد همین ادمها میافتی و حسابی از جایی که هستی راضی تر خواهی بود. من اون سالهایی که تو ایران از این اتفاقا برام میافتاد انگیزم بیشتر میشد برای تلاش کردن ور فتن. الانم که اینجام هربار یاد اون اتفاقا میافتم میگم خدا رو شکر که فهمیدم چیزی برای دل بستن نداشت اون کشور به غیر دوری از خانواده. 

پاسخ:
جودی جان انگیزه های این مدلی متاسفانه زیادند:( 
امیدوارم بتونم و بشه 

نگو نگو از این استادهای ...

پاسخ:
:((

با توجه به چیزهایی که از گوشه و کنار میشنوم مثل اینکه واقعا اینکار عادی شده بین استادها که زحمات دانشجوهاشون رو به اسم خودشون ثبت کنند و حق و حقوقشون رو ندن. ولی واقعا فکر میکردم یک کسی که کارش حقوق هست اهل اینطور کارها نباشه. میفهمم که گاهی انرژیی که برای احقاق حقت باید بگذاری بیشتر از پولی هست که گیرت میاد ولی باز هم حداقل یک تلنگری به استادت بزنی و رسماً ازش بخواهی که گزارش رو رد کنه شاید بد نباشه. 

پاسخ:
نمیدونم ترنج جان ... شک دارم ... رسمی بهش نگفتم گزارش را رد کنه اما اینکار مستلزم اینه که در مورد میزان تلاشم و شرایط کار و اینکه کاری که کرده وظیفه اش بوده حرف بزنم، حرف زدن در مورد همه ی چیزهایی که خودش میدونه و خودش را به کوچه علی چپ زده اصلا برام راحت نیست و حس میکنم ایا اصلا نیازی به تلنگر هست؟ هرچند که من خیلی جدی بهش گفتم شما انتظار دارید یک نفر کار کنه و بقیه فقط در منافعش شریک باشند. واقعا اگر به تلنگر احتیاج داشت در این حد بهش گفته ام. هنوز حالم را خراب میکنه :(
۲۰ تیر ۰۰ ، ۰۸:۳۶ آوای درون

سلام. این کار استادتون اصلا اخلاقی نیست، و بین اساتید هم عادی و روال نیست. ولی فکر نکنم شکایت کردن کاری از پیش ببره یا به جای خوبی ختم بشه. اگر با صحبت کردن رو در رو پیش برید خیلی بهتره. 

پاسخ:
مرسی عزیزم از کامنتت، اصلا حس خوبی ندارم برم قانعش کنم که چیزی را که حقشخودش میدونه حقش نیست! یعنی قانه شدنی نیست چون من هم یه چیزهایی بهش گفتم اگر دوست داشت متوجه بشه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی