یه مامان که نمیخواد فقط مامان باشه

وبلاگ نویسی بر اساس روزانه هام و فکرهام و زندگی ام

 

سلام، اومدم اون دو تا پست باقیمانده از سفر ژنو را بذارم، الان دیدم حقیقتش با اون ترتیبی که نوشتم خیلی جذابیت نداره، تصمیم گرفتم اول یه پست بذارم در مورد "مقدمات سفر ایتالیا و سفر ایتالیا و دریاچه ی کومو، یک روز در شهر اننسی فرانسه و ماجرای برگشت به ایران" و بعدش اون یکی پست مربوط به داخل خود زنو و دانشگاه  ... را بذارم. خب پس بریم بقیه سفرنامه :)) 

دلم براتون بگه، که من اول تصمیم داشتم اون ویکند بین کلاسها را بروم فرانسه یعنی مشخصا پاریس، بعد یکی از دوستان بهم گفت ببین پاریس اونقدر که اسمش خاص هست برای تفریح و گشت و گذار خفن نیست، مخصوصا که تعداد روزهات هم زیاد نیست و گزینه میلان خیلی بهتره و جاهای بیشتری برای گشت و گذار داری. یادمه چهارشنبه بود که دیگه فکر کردم باید شروع کنم برای آخر هفته یه تصمیمی بگیرم و یهویی اصلا ترس برم داشت که وقت کم دارم برای برنامه ریزی :)) سر یکی دو تا کلاس صبح با گوشی سرچ میکردم که چطوری بروم میلان و اتوبوس قیمت هاش چطوره و چه ساعتی بروم که از اونطرف کی برسم میلان که خیلی دیر نباشه و با حساب سه ساعت و نیم فاصله زمینی بین ژنو تا میلان، نهایتا تصمیم گرفتم نصف کلاس آخر روز جمعه را زودتر بلند بشوم و بروم ترمینال، برای این هم زدم تو گوشی که از دانشگاه چطوری بروم ترمینال که دیدم با یه اتوبوس از روبروی دانشگاه ژنو میره تا نزدیکی ترمینال و یه کوچولو پنج دقیقه پیاده روی دارم. از اونطرف هم برای تا ظهر جمعه خوابگاه ژنو را گرفته بودم که صبح ساعت هشت قبل از کلاس اتاق را تحویل دادم و با دو فرانک یه کمد کوچیک گرفتم که وسایل اضافی ام را بذارم توش که میخوام بروم میلان بار و بندیل اضافه باخودم نبرم. بیشتر شامل دو دست لباس و کمی آذوقه بود که از ایران برده بودم :) همون روز چهارشنبه با کارت یکی از دوستان که ایرانی و ساکن سوییس بود و با هم اتاق هاستل را گرفته بودیم بلیط اتوبوس را گرفتم. فرداش هم زووم کردم یه تخت تو میلان اجاره کنم به طرز غیرقابل باوری میلان واقعا شهر گرونی بود از نظر هزینه جا اصلا ارزونتر از ژنو نبود البته جایی که گرفتم ده یورو شبی ارزونتر از ژنو بود اما اصلا اتاقش و امکاناتش با خوابگاه ژنو قابل مقایسه نبود! یه ساختمان بزرگ سه طبقه که تو هر راهرو کلی اتاق داشت و تو هر اتاق مثل اتوبوس شش تخت بود که در واقه سه تا تخت دو طبقه که یه راهرو باریک بینشون بود! بدون اشپزخانه و حمام دستشویی هم انتهای سالن مشترک بین همه اتاق ها و اینکه اتاق ها میکس بود:) زن و مرد قاطی بود. حقیقتش اتاقی که تو ژنو داشتم اصلا سطح توقع من را برده بود بالا و به محض اینکه وارد اتاق شدم تو ذوقم خورد عجیب :) بعد با خودم گفتم همینه که هست اینهمه آدم با همین شرایط دارند شب را میخوابند :)) حالا تجربه میکنی.

برگردیم به جمعه ظهر که کلاس آخر را زودتر پیچوندم که بروم ترمینال یه بیست دقیقه زودتر رسیدم یه اتاق بود تقریبا بیست متر مربع که توش بیست تایی صندلی بود و یه آقایی که تو یه فضای مثل باجه مانند نشسته بود و بلیط میفروخت و ... بلیطم را تو گوشی بهش نشون دادم و گفتم من درست اومدم همینجاست که گفت آره. بعد هر یه ربع یکبار بهش میگفتم چرا اتوبوس نیومد که میگفت تاخیر داره! دیگه یه کم میرفتم بیرون اتوبوس هایی که میاومدند را نگاه میکردم. بی سروصدا میاومدند گوشه ترمینال میایستادند مسافرها را پیاده یا سوار میکردند و راه میافتند میرفتند اصلا بدون داد و بیداد و سر وصدا که تو ترمینال ها زیاد میشنویم :)) یه عده هم بیرون اون اتاق کنار پنجره ها که شیشه ای بلند بود تو همون فضای ترمینال ماشین ها ایستاده بودند، یه پسر هندی کم سن و سال هم بینشون ایستاده بود ازش پرسیدم اینجا بجز این فضا که اتوبوس ها میایستند فضای دیگه ای هم هست که اتوبوس بیاستند؟ بهش گفتم اتوبوس من بیشتر از یکساعت هست که تاخیر داره و من نگرانم که جای اشتباهی منتظر ایستاده ام:) که گفت نه همینجاست فقط! اتوبوس من هم همینقدر وقت هست که تاخیر داشته! بهش گفتم میلان میری که گفت |آررره خخخخ خلاصه یه نیم ساعتی اونجا حرف زدیم و فهمیدم دانشجوی مستر برق یا مکانیک (الان شک کردم) دانشگاه واشنگتن هست و بیست و سه چهار ساله بود و استادش فرستادتش ژنو که سه ماه تابستون اونجا کار کنه و اون هم الان برای ویکند داره میره میلان :) دیگه حرف زدیم تا اتوبوس اومد. راستی در مورد محل اقامتمون تو میلان هم حرف زدیم که از تو نقشه متوجه شدیم اصلا نزدیک نیستیم یعنی از ترمینال میلان یه خط مترو را سوار میشدیم اما اون دو ایستگاه بعد خط عوض میکرد و من چند ایستگاه بعدش باید خط عوض میکردم. دیگه از همونجا من استرس افتادم تو جونم که الان دیر برسم میلان نصف شبی چکار کنم :( خلاصه رسیدیم میلان و رفتیم بلیط مترو و اتوبوس درون میلان بگیریم، این پسره گفت برای سه روز میشه یه بلیط گرفت سیزده یورو. و روزانه هم بگیری هفت یورو. خلاصه اون بلیطش را گرفت و منتظر شد من هم بگیرم که با هم برویم اون قطار مترو را سوار بشیم. من پولم برای سوییس فرانک بود و مقداری هم یورو همراهم بود که خوردترینش پنجاه یورویی بود، پول را دادم دستگاه و پس داد که پول خوردتر بده! که خب من هم نداشتم. این پسره هم گفت من برات میگیرم بعدا بهم بده. دیگه خلاصه برام بلیط مترو خرید و بدو بدو رفتیم تا سوار قطار قبل از ساعت دوازده شب بشیم. سوار شدیم و قرار شد فردا با هم برویم میلان را بگردیم:) من هم از خدا خواسته خخخخ آآآخ نمیدونید چقدر برنامه ریزی برای گشت و گذار سخته مخصوصا که گوشی ات هم اینترنت نداشته باشه و مثلا فقط بخواهی از اینترنت هاستل استفاده کنی. سریع شماره من را گرفت که بهم پیام داد که بعدا رسیدم هاستل پیامش را ریپلای کنم. اون پیاده شد رفت و من تو قطار بودم که خیلی هم خلوت نبود که تو ایستگاه بعدی یهویی هزار تا آدم ریختند تو قطار! اصلا انگار نه انگار نصف شب گذشته بود به یه دختره گفتم من خیلی نگران بودم که نصف شب برسم میلان و همه جا خلوت باشه اما الان میبینم چقدر شلوغه که اون هم گفت همه ما از کنسرت فلانی اومدیم و خیلی خوب بود و به به چه چه :) واقعا هم جمعیت جالبی بودند اصلا انگار کارناوال عروسی بود :) دختره فکر کنم گفت 27 سالش بود و گفت تو یه شهری دیگه زندگی میکرده برای کار اومده میلان و رسپشن یک هتل هست و پدر مادرش تو شهر خودش هستند و الان تابستونها خیلی سرش شلوغه چون میلان پر از مسافره. پرسید کجا جا گرفتی که بهش گفتم و نقشه را تو گوشی ام نشونش دادم و گفت عه باید فلان ایستگاه خط عوض کنی و ... که خب البته خودم میدونستم. یه حرکت بامزه دختره این بود اول صحبتمون یه نگاهی به صندلی ها کرد و گفت ببخشید خیلی شلوغه و صندلی خالی نیست که بشینی :) خیلی برام حرکتش بامزه بود بهش گفتم اوکیه از ژنو تا اینجا نشسته بودم راحتم. اوووف رسیدم ایستگاه آخر و دیدم خدایا یه اتوبان مانند هست که یه طرفش درخته و یک طرفش خونه های مسکونی و باید این را بروم تا یه جایی و بعدش بپیچم چپ و بعدش اونجا اون هاستل هست. پیاده چهار دقیقه بود ولی بنظرم اصلا امن نیومد. ایستاده بودم تراموا اومد به راننده اش گفتم میخوام بروم فلان جا، اینجا امن هست الان این موقع؟ یه فکری کرد گفت آره خخخ خلاصه گفت بخواهی میتونی با اتوبوس هم بروی اما اتوبوس زود نمیاد و این فقط پنج دقیقه راه هست. خلاصه با ذکر صلوات اون مسیر را رفتم. تو مسیر چند گروه دختر و پسر را دیدم که با هم بودند و کلی هم شیشه های مشروب که خالی شده بودند و کنار خیابون بودند. کلا میلان خیلی آشغال سیگار روی زمین میدیدی و شییشه های مشروب کنار خیابون. بقیه چیزهاش تمیز بود :) دیگه رسیدم به هاستل که دیدم اوووه یه ساختمان بزرگ چند طبقه هست. رفتم بهم کلید اتاق و کلید صندوقم که وسایلم را داخلش بذارم و قفل میشد را داد. رفتم بالا، در اتاق را که باز کردم از دیدن اتاق یهووووویی دلم گرفت اصلا دوستش نداشتم :) که خب با ژنو مقایسه میکردم.  رفتم دیدم همه تخت ها پر هست و از روی کفش ها فهمیدم فقط یه زنه و بقیه مرد هستند. البته موقع رزرو تو درخواست نوشته بودم که اتاق ترجیحا خانمها باشند میخواهم ولی خب اونها هم به هیچ جا نگرفته بودن این درخواست را :) دیدم یه ملافه اضافه هر تخت داره که روی میله ی تختش اویزان میکنند که روی تخت دیده نشه یه جورایی برای خودشون پشت اون پرده مانند یه فضای خصوصی ایجاد میکردند. دیگه رفتم گرفتم خوابیدم و همینکه به اینترنت هاستل وصل شدم دیدم پسر هندی بهم پیام داده رسیدی؟ که گفتم آره تازه رسیدم. گفت فردا بیام دم هاستلت دنبالت؟ گفتم اونطوری راه تو دور میشه نمیخوام اینطوری بشه. گفتم تو یه ایستگاه مترو که میخواهیم برویم قرار بذاریم که گفت تو اینترنت نداری احتمالش زیاده نشه پیدات کنم. دیگه خودش درجا لوکیشن یه داروخونه را فرستاد نزدیک یه ایستگاه مترو که از اونجا میرفتیم. گفت ببین اینجا را میتونی بیایی؟ زدم تو مپ و دیدم راحته. گفتم آره و خلاصه فردا صبح قرارمون هشت صبح از اونجا شد. 

میخواستم همه ایتالیا را تو یه پست بنویسم ولی زیاد شد، بنظرم بهتره این را ثبت کنم بقیه اش را بعدا مینویسم.   

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲/۰۸/۱۶
زری ..

نظرات  (۷)

چقدر خونگرم و صمیمی هستین شما :)

من فک کنم احتمالش خیلی کم بود با پسر هندیه ادامه بدم صحبتمو حتا

پاسخ:
عزیزم، آره من آدم خونگرمی هستم و از بودن با ادمها معمولا انرژی میگیرم. البته بدیهیه که آدمهایی که باهام هم مدار باشند :) 
باید تو موقعیت میبودی، خب بودنش خیلی خوب بود گفتم که برای اینکه کجا برویم و چکار کنیم دیدم خیلی خوب بلده و میشه بهش اعتماد کرد، من هم از خدا خواسته :)  و اینکه گفتم گوشی من تو شهر اینترنت نداشت. البته اعتراف میکنم اگر گوشی ام اینترنت هم داشت چون دیدم پسر خوب و موجه ای هست باهاش ادامه میدادم.  

چرا ما رو داشتی از چنین سفرنامه ای محروم می کردی؟ واقعا چرا؟

 

آفرین به جسارتت. تو تک تک جاهای این سفر میشه یه زری جسور رو دید :*

 

 

پاسخ:
واقعا صبا جونم؟ چقدر خوشحالم خوشت اومده :) اتفاقا دیروز نوشتم و پستکردم با خودم گفتم اوووف اینها را کی میخونه اینقدر ریز و الکی نوشتی ولی چون از اول این پروسه به خودم قول داده بودم اسیر این نوع نگاه نشوم و فقط بنویسم دیگه پست کردم :) 

مرررسی صبا جونم، دیگه پولش را داده بودم رفته بودم حیف بود استفاده نمیکردم خخخ

عالی ...

منتظر ادامه پست هستم .

پاسخ:
مرسی عزیزم... 
چشم مینویسم انشاالله 

آخ جون سفر نامه. من عاشق نوشته های مدل سفرنامه و خاطرات عاشقانه هستم یعنی برای جفتش کلی هیجان دارم.

 

پاسخ:
هاهاها همه مون همینطور هستیم متن های اینطوری مثل زنگ تفریح میمونه و کیف میده :)) 

اگه از سایت بوکینگ (یا حتی هر وبسایت دیگه ای) اتاق گرفتین، گزینه هاش موقع رزرو مشخصه که کدوم اتاق مختلطه و کدوم مخصوص female هست.

 

پاسخ:
بله موقع رزرو هرچی دیدم همه شون مختلط بود، یعنی تو میلان اصلا هاستل غیرمختلط ندیدم، دیگه اون موقع همونطوری رزرو‌کردم. 
۲۴ آبان ۰۲ ، ۲۱:۳۷ ربولی حسن کور

سلام

چرا هیچی از مسیر ژنو میلان ننوشتین؟ میشد یه پست کامل ازش درآورد!

ببخشید اگه همه تخت ها توی هاستل پر بود بالاخره کجا خوابیدید؟

پاسخ:
سلام، از مسیر ژنو به میلان سه ساعت و نیم تو اتوبوس بودم مناظر بیرون را نگاه میکردم، کمی چت کردم با دوستان و چون اتوبوس اینترنت داشت نظرسنجی کلاسها را میزدم که چند جلسه روی هم جمع شده بودند و همین :) 
تخت من که قبلا رزرو کرده بودم که مطمینا خالی بود :) مسابقه نبود دکتر که هر کی زودتر برسه بپره تو تخت و جا بگیره خخخخ 

چقدر سفرنامه خوبه! اونم چنین سفرنامه باجزئیاتی!

من هم از خوندن و شنیدن سفرنامه بقیه لذت میبرم، هم عاشق بازگویی سفرهای خودمم :)

ممنون که با ما به اشتراک میذاری و خواهشاً باقیش رو هم زودتر بگو و نذار واسه ۶ماه دیگه:))

پاسخ:
عزیزم سین جان :) چشمممم سعی میکنم تمرکز کنم بیام بنویسم مخصوصا که الان سفر استانبول هم اضافه شد. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی