یه مامان که نمیخواد فقط مامان باشه

وبلاگ نویسی بر اساس روزانه هام و فکرهام و زندگی ام

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۸ مطلب در بهمن ۱۴۰۱ ثبت شده است

خب نتیجه هر دو امتحان آیلتسم اومد، آکادمیک کاغذی و جنرال کامپیوتری؛ همونطور که قابل پیش بینی بود نمره آکادمیک طوری نبود که بتونم باهاش کنم اما قسمت عجیب نمره ی اسپیکینگ بود! نمره ی ۵.۵!!!! اصلا طوری شوک شده بودم که بعد از دیدن نمره ام اشکم سرازیر شده بود و هر وقت یاد این وضعیت غیرقابل پیش بینی میافتادم چشمهام داغ می‌شد و اشکم سرازیر می‌شد:( قضیه این بود که بعد از اسپیکینگ من اصلا حس بدی نداشتم و با اون قبلی که مقایسه میکردم میگفتم چقدر خوبه که سؤال‌ها را میفهمیدم و میتونستم درجا یه چیزی براش بسازم! آخه امتحان اولم اینقدرررررررر استرس داشتم اصلا حتی نمیشنیدم چی میپرسه فقط از یکی دو تا کلمه حدس میزدم می‌خواد چی بده! اونوقت با اون اوضاع اون موقع شش شده بودم و الان پنج و نیم؟؟؟ شانس آوردم شبی که تولد پسرها را گرفته بودم نرفتم چک کنم، فردا صبحش رفتم چک کرد و تمام اون روز من داغووووون بود. قرار بود اصلا مامانم اینها جمعه شب بیایند خونه مون اما برنامه هاشون جوری شد که چهارشنبه ظهر یهویی قرار شد برای شام بیایند و فاز اول مهمونی تولد پسرها برگزار شد که دقیقا هم شب تولد پسر کوچیکه می‌شد که چهارساله شد و پسر بزرگه هم با فاصله شش روز بعدش شش ساله میشه:) ‌پنجشنبه هم که به اشک گذشت یعنی همینکه بیدار شدم گفتم جنرال که نیومده اما برم ببینم جواب آکادمیک چی شد اومده؟ آخه اینها اس ام اس هم میزنند اما گفتم برم زودتر ببینم شاید پیامش با تاخیر بیاد که دیدم بله اومده و شرح ماوقع را بالاتر دادم:(  و اینکه از اونطرف هم  قرار شد که برای فردا شبش یعنی جمعه خانواده شوهرم بیایند برای تولد:) جمعه صبح دوستم و دخترش اومدن خونه مون، و با پسرها یه کم تولدبازی کردند و ما هم یه کم حرف زدیم تا غروب ساعت پنج و نیم. دوستم هنوز اینجا بود که مرغ را گذاشتم رو اجاق. تصمیم داشتم زرشک پلو با مرغ و شوید پلو بذارم و سالاد ماکارونی. قدیم ها برای یه مهمونی حداقل چهار مدل غذاهای جورواجور میذاشتم یعنی دوست داشتم اینطوری سفره بچینم اما جدیدا نه، واقعا در توانم نیست و اصلا برام جذابیتی نداره. تا عصری کماکان هنوز سایت را چک میکردم که ببینم نمره جنرال کامپیوتری اومده یا نه؟ روز پنجم بود و باید بین سه روز تا پنج روز بعد امتحان جواب میاومد. ساعت چهار و خورده ای بود به دوستم گفتم یعنی گذاشتند دقیقا ساعت شش به بعد جواب را بدهند! آخه امتحانم ساعت شش غروب بود. اما اون دفعه آخرین باری بود که چک کردم و دیگه گفتم بمونه برای بعد از مهمونی، چون دیدم جواب خوب نباشه برای جمع و جور کردن خودم وقتی ندارم، گفتم ول کن بذار برای بعد از رفتن مهمونها. خب من لیسنینگ را خیلی میترسیدم چون نمره ام همیشه پایین بود و سر این امتحان کامپیوتری بدتر هم شده بود چونکه شکل ظاهری سوالاتش و تایپ کردنش هم باعث شده بود پرفورمنسم سر امتحان بیاد پایین. دیگه مهمونها رفتند ساعت دوازده و خورده ای بود که سایت را چک کردم و بعد از مدتها طعم موفقیت را چشیدم:)) و نکته ی عجیب باز هم اسپیکینگ! شش و نیم!!!! در حالیکه بخوام مقایسه کنم اسپیکینگ آکادمیک بنظر خودم حداقل بیست درصد بهتر بوده بودم اونوقت اون شد پنج و نیم و این یکی شش و نیم؟ اگر جابجا بود واقعا برام قابل قبول بود اما الان بهیچ وجه برام توجیه نمیشه!

دیروز (شنبه) وقتم به استراحت کردن برای مهمونی ها و استراحت از درس خوندن ها و صحبت کردن با دوستام و خوشحالی این یکی نتیجه گذشت. دیشب ساعت ده و خورده بود که خوابیدم و یک ساعت پیش بیدار شدم فکر کردم باید پنج صبح باشه حداقل که دیدم نه!ساعت یک و خورده هست! گرسنه بودم اول رفتم یه لیوان آب خوردم بعد یه مشت پفیلا برداشتم و همینطور که میخوردم تلگرام را نگاه کردم و جواب احوالپرسی یه دوستم را دادم، بعدش گفتم برم یه سیب بخورم خیلی خیلی مصرف میوه ام کم شده شاید در مجموع هفته ای یه واحد میوه بشه:( تا در یخچال را باز کردم چشمم خورد به شیشه کامائو صبحونه که اون را برداشتم و با نون چند لقما خوردم و باز هم سیب خورده نشد:( 

دیگه دیدم خوابم نمیاد و حس میکردم این پست را به اینجا بدهکارم :)))) گفتم بشینم این پست را هم بنویسم.

این چند روز خیلی خیلی فشار روم بود و واقعا خسته ام. از بس فشار روانی زیاد بود که جسمم هم خسته و کوفته است.

فردا با همون دوستم که جمعه اومد خونه مون قراردارم. به اقای شوهر میگم باید یا بیایی خونه یا جایی میخواهی بروی و میشه پسرها را ببری، من قرار دارم:) میگه وا دیروز هم رو دیدید که؟ در جوابش گفتم چه دیدنی؟ مدام باید حواسمون به سه تا بچه باشه! دو تا پسرهای من و دختر دوستم، ما هنوز حرف‌هامون مونده:) فردا برای خودمونه. اصلا براش قابل درک نیست:)) 

ساعت دو و نیم نیمه شب گذشته، برم بخوابم دیگه چشمهام داره سنگین میشه. 

بعدا نوشت: بنابراین نمره مورد نظرم در جنرال را گرفتم و برای آکادمیک باید مجدد بخونم. 

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۰۱ ، ۰۲:۳۳
زری ..

سلام، هفته پیش رؤیا یکی از دوستان وبلاگی زنگم زد و یکساعتی بیشتر حرف زدیم که پریروز دیدم به پست در این خصوص گذاشته بود. تو صحبتهامون بهش پیشنهاد دادم سریال maid را حتما ببینه، که رفته بود سریال را پیدا کنه و دیده بود کتابش هم هست و از طاقچه گرفته بود(اینها را تو پستش تو وبلاگش نوشته بود)، من خیلی خیلی از این سریال خوشم اومده بود این شد که گفتم برم ببینم کتابش چطوریه؟ اومدم گوگل کنم ناخودآگاه به انگلیسی زدم و در کمال ناباوری دیدم نسخه ی پی دی اف انگلیسی رایگانش تو یه سایت خارجی بود! چاپ کتاب هم۲۰۱۹ هست و اینکه نویسنده کتاب در واقع وبلاگ داشته و روزانه نویسی هاش را تو وبلاگش مینوشته که بعدش میاد کتاب میشه و بعدش از روش فیلمش ساخته میشه. نمیدونم چطور نسخه کامل کتاب رایگان بود، بحث کپی رایت اونطرف خیلی جدی هست و اصلا مثل اینطرف نیست که آهنگ و فیلم ها و کتابهاشون را ما مفتی از سایتهای ایرانی دانلود می‌کنیم. خلاصه کتاب را گرفتم و همون موقع برای یه دوست دیگه ام که اون هم با سریالش خیلی حال کرده بود فرستادم و بهش گفتم بیا چالش بذاریم این کتاب را با هم انگلیسی بخونیم :)) اگر بخونمش این میشه اولین کتاب بزرگی که دارم به انگلیسی میخونم:) هیجانزده هستم براش! دیشب دیروقت بود زیادی نشد چت کنیم، اما دوستم هم کلی ابراز ذوق زدگی کرد:)))) میخوام بخونمش!

+ رؤیا جان بنظرم اگر میخواهی با هم انگلیسی اش را بخونیم، اول فیلمش را ببین یا همون نسخه فارسی را بخون بعدش بیا سراغ نسخه انگلیسی اش، البته هر جور خودت دوست داری و حس و حالش را داری؛) 

۱۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۰۱ ، ۰۸:۰۰
زری ..

در راستای «من سرزنشگر» الان یادم افتاد دو سال پیش تو همون دوران کرونا و اینکه کلی کورس ها آنلاین شدند، یه کورس من برداشتم که یادمه تو ایمیل پذیرشم یه جمله نوشته بود که شما باید به خودت افتخار کنی که تو این دوران استرس برای این کورس ثبت نام کردی:)) من هیچ وقت عادت ندارم از اینکه یه کاری را شروع کردم(فارغ از نتیجه) به خودم آفرین بگم؛( 

۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۰۱ ، ۲۰:۴۹
زری ..

دقیقا بعد از دو ماه و چهار روز، امروز ساعت های یازده صبح بود که دوباره تلگرامم را فعال کردم، دلیلش هم این بود دنبال یه شماره ای بودم که یادمه اونجا سیو کرده بودم، که البته شماره را پیدا نکردم. از اون موقع بین بقیه کارهام تا الان که ساعت پنج و نیم غروب هست شروع کردم به خوندن کانالهایی که داشتم، تازه هیچکدوم از کانال های سیاسی را هنوز باز نکردم ولی با همین کانالهایی که جوین بودم تا الان چهار بار اشکم سرازیر شده، واقعا چقدرررررر این مدت دو ماهه بیخبر بودم از اوضاع! خدا لعنت کنه کسایی را که اینطور غم و غم و غم را تو زندگی هامون ریشه دار کردند... فکر کنم باید برای همیشه تلگرام را ببندم، نمیتونم اینطوری ادامه بدم:( حالا هنوز نبستم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۰۱ ، ۱۷:۲۹
زری ..

فارغ از نتیجه ی آزمون، فکر میکنم میتونم ازش یاد بگیرم که باید بتونم خودم را ببخشم. اینکه نتیجه ی امتحانم چی میشه هیچ کسی مسؤولش نیست مگر خودم، اما قبول مسؤولیت با نبخشیدن خودم فرق داره، باید بتونم خودم را ببخشم در عین حال که مسؤولیت کارم و اشتباهم را میپذیرم. تو مترو با یه دختره که با هم امتحان داده بودیم، حرف میزدم و من حالم خیلی خراب بود(که هنوز هم که ساعت سه نصف شب هست و  از حال بد از خواب بیدار شدم، خرابه) بقدری این حال خرابی هست که ته ته ذهنم فکر میکنم من مستحق زنده بودن نیستم (باورتون میشه تا این حد خودم را ملامت کنم؟) که این دختره گفت من نمیدونم چرا این اشتباه را کردم و سر لیسنینگ و رایتینگ منتظر برگه جداگانه کاغذ برای چکنویس بودم که بهم بدهند و وقتی ندادند هم نکردم بهشون بگویند و مخصوصا سر لیسنینگ شروع کردم روی میزم نوشتن! بعد با خنده گفت خب حداقل روی اون کاغذ که روش رمز ورودمون به امتحانمون بود مینوشتم نهایتا پاک میکردم که خب اصلا درستش هم همین بود و کفتنند که از همین برگه برای چکنویس استفاده کنید اما این دختر متوجه نشده بود، در عین حال که ناراحت بود و از طرفی هم فوق العاده دختر مسؤولیت پذیری بود لحنش نسبت به خودش به هیچ وجه سرزنشگر نبود ( از کجا فهمیدم مسؤولیت پذیر هست این که تو سن ۲۲ سالگی تنها بیاد تهران برای کار کردن و گفت این یکماه اخیر پنج و نیم صبح بیدار میشده که برسه سر کارش و تو مترو و با خستگی درس خوندن و کار کردن و حتی همون موقع ساعت نه شب گذشته بود که امتحانمون را داده بودیم و با خستگی و تو اون بررررررف فکر نکرد خب با اسنپ یه کله بره خونه، دقیقا مدل من که با اسنپ بیایی تا مترو بعدش با مترو تا خونه) میخوام بگم از مفت خوری و الافی نبود که خودش را شماتت نکنه، مسؤولیت پذیر هست اما شماتت گر نیست. این خیلی مهمه! باید یاد بگیرم که این دو تا از هم جدا هستند. در عین حال که خودم را مسؤول اشتباهات و برنامه هام میدونم اما نباید خودم را برای اشتباهاتی که مرتکب میشوم شماتت کنم. برای من این دو تا کاملا برهم منطبق هستند، همین الان هم هنوز نتونستم بفهمم که قبول مسؤولیت بدون شماتت و مجازات(مخصوصا روانی) چطور ممکنه؟ هنوز نمیدونم چطور میتونم خودم را از این ذهن مجازاتگر رها کنم، اما میدونم که باید اینکار را بکنم. من با همه ی تلاشی که این سال‌ها کردم نتونستم به اون نتیجه ی مطلوب برسم، اصلا بعضی از اشتباهاتم واقعا اجتناب پذیر بودند و تنها خود من مسؤولشون هستم اما اگر من از ابتدا زیر بار این زحمت و تلاش نمیرفتم آیا اصلا و اساسا این اشتباه رخ میداد؟ نه! خب پس آیا باید این آدم تلاشگر را تحسین کرد که از منطقه امن خودش خارج شده و حاضر شده تلاش کنه و یا باید تنبیه کرد که چرا در طول مسیرش مرتکب اشتباهی شده؟ اینطور که بهش نگاه میکنم برام قابل قبول تر میشه که باید بتونم خودم را دوست داشته باشم و با خودم مهربان باشم. دوست داشتن خودم باید یه موضوعی باشه فارغ از نتیجه ی کارم. 

۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۰۱ ، ۲۳:۵۳
زری ..

یه موقعهایی فکر میکنم چقدر پر انرژی ام و میتونم دوباره شروع کنم به خوندن و نقاط ضعفم را تقویت کنم و بروم دوباره امتحان بدهم و نمره خوبی بیارم، یه موقعهایی حس میکنم وااای چقدر خسته ام و چقدر بی توانم و اصلا در خودم توان ادامه دادن را نمیبینم، میترسم از دوباره شکست خوردن. عقلم بهم میگه اینهمه آدم تونسته اند پس تو هم میتونی، منابع درست را انتخاب میکنی و اینقدررررر گوش میدهی و اینقدررررررر میخونی که لیسنینگ و ریدینگ برسه به نقطه اطمینان و اصلا همون بشه مرحله ای که نقطه قوت کارنامه ات بشه، اما دلم میترسه و خسته هست و میگه تو رو خدا ولم کن، عقلم میگه ولت کنم بعدش چکار کنیم؟ چکار میشه کرد؟ قلبم میگه نمی‌دونم اما دست از سر من بردار، من دیگه طاقت و توانش را ندارم، عقلم میگه باشه یه کم خستگی در کن بعد دوباره شروع میکنی، قلبم میگه نههههههه من خسته تر از این حد ها هستم که با یه خستگی در کردن حالم جا بیاد، درضمن یه جورایی از شکست دوباره میترسم، اینجا دیگه عقلم میگه پاشو خودت را جمع کن یعنی چی میترسی از شکست؟ قلبم میگه فقط دلم آغوشی را می‌خواد که در اون احساس امنیت و حمایت کنم، عقلم هم فقط تو این نقطه با قلبم موافق میشه. 

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۱ ، ۱۹:۲۲
زری ..

سلام، امیدوارم همگی خوب باشید 

خب من دیروز امتحان ایلتس آکادمیک را دادم و امروز صبح هم پاشدم برم کارت ملی ام را بگیرم که شش ماه پیش گفتند آماده هست و نرفته بودم بگیرم و دو هفته پیش اس ام اس زدند مه ظرف ده روز کاری بیا بگیر:)) که صبح پاشدم کلی رفتم اون کله تهرون که دیدم کسی نیست و ظاهرا جمع کرده اند و هیچ کسی هم نمیدونست کجا رفتند! و فقط یه کاغذ زده بودند که تا اطلاع ثانوی نیستیم! خدایی نوبرند! عصری هم گرفتم خوابیدم که خستگی امروز و دیروز که امتحان بود در بره، واقعا بهش نیاز داشتم، دیروز بعد از امتحان شوهر و بچه ها اومدن پارک ساعی که تا من امتحانم تموم میشه پرنده های پارک ساعی(یکسری قفس داشت قدیم) را ببینند که الان اونها نبودند و خب ما نمیدونستیم، خلاصه امتحانم را دادم و رفتم تو پارک پیداشون کردم و بعد از ده دقیقه راه افتادیم رفتیم سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه مامانم اینا برای روز پدر:) تو ماشین به دخترم میگم زندگی خیلی عجیبه اون دفعه اونقدررررر حالم بعد امتحان بد بود و این سری اینطوری پذیرفته ام که شکست بخشی از مسیر هست و اگر قرار باشه کش بدهم بقیه زندگی ام را الکی درگیر میکنه و  ساعت‌ها و روزهام از دست میره!   تا شب اونجا بودیم و برگشتیم خونه دیگه سریع خوابیدم، امروز هم که تا عصر ساعت سه بیرون بودم، همون صبح آبگوشت را گذاشتم و برگشتیم خونه ناهار آماده بود:) 

از غروب که از خواب بیدار شدم  شروع کردم رایتینگ تسک را از سایت لیز بخونم که دیگه دیدم نه خونه خیلی کثیفه، با کلی غرغر و اعصاب خوردکنی جارو‌کشیدم، چهارشنبه که من رفته بودم امتحان اسپیکینگ بدم به اقای شوهر گفتم یه جارو درست حسابی بکش تا من میام، اما من نمی‌دونم چرا فقط وسط فرش ها را میکشه! امروز حارو میکنه پسفردا همه جا کثیفه! ای بابا! خب درست همه جا را بکش!!! خلاصه کلی غر زدم و جارو کردم گفتم فردا صبح دیگه بلند شدم خونه تمیز باشه عصبی نباشم و بشینم سر امتحان جنرال که یکشنبه هفته آینده هست. بعد از حارو هم رفتم حمام الان هم ساعت دوازده شب هست ده دقیقه ای میشه از حموم اومدم و هنوز سرم خیسه فقط شال بافت کشیدم به سرم که احتمالا قبل خواب سشوار کنم که سرما نخورم، لوبیا قرمز خیس کردم و گوشت و سبزی از تو فریزر گذاشتم بخچال که فردا صبح برای ناهار قرمه سبزی بذارم:) این چند روز دیگه هم بخونم و یه کم تایپ هم تمرین کنم انشاالله یکشنبه اون امتحان هم تموم بشه، بیشتر از رایتینگ برای لیسنینگ دلشوره دارم، دیروز خیلی برام شنیدن سخت بود:( این مدت تو خونه اوضاع لیسنینگ بهتر بود اما دیروز سر امتحان اصلا خوب نبودم حالا امتحان کامپیوتری هفته آینده مطمئنم با توجه به اینکه باید تایپ کنم اوضاع سختتر و بدتر هم میشه:( 

‌خیلی خوابم میاد! 

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۰۱ ، ۰۰:۱۲
زری ..

اوووووف رسما بگم که پنیک زدم:( الان نیاز دارم یکی بیاد بهم بگه دونت پنیک :))) 

خب عارضم خدمتتون که هفته آینده امتحان ایلتس آکادمیک دارم، هرچند که از روال خوندن خودم راضی نیستم، که البته چیز جدیدی نیست و من همیشه همینطورم:( اما خب از اونجایی که یک ماه و نیم پیش برای این امتحان وبت نام کرده بودم الان حداقل تو وضعیت پنیک نیستم، فقط استرس هست. اما یه حرکتی دیشب زدم که اون منشأ اصلی این حس پنیک هست:( چه کردم؟ طی یک حرکت انتحاری برای یه هفته بعد از این امتحانم یه امتحان جنرال کامپیوتری رزرو کردم:( دلیلش هم این بود که با معلق کردن وضعیت آزمون های ایلتس در ایران، همه ثبت نام ها بسته شده و فقط سنتر هایی که جای خالی دارند کماکان باز هستند و من هم احتمالا نمره آزمون جنرال لازمم میشه و داشتم سایت ها را چک میکردم بعد دیدم عه آزمون کامپیوتری جنرال دو تا تاریخ بازه، اون موقع  فقط فکر کردم برای رایتینگ باید تایپ کنم که درجا فکر کردم یک هفته بین دو تا امتحان‌ها فاصله هست و تایپم هم که فاجعه نیست به هرحال یه کاری اش میکنم، اما امشب فکر کردم وااااااای لیسنینگ را چه کنم؟ و یا حتی ریدینگ!!! الان یاد این قسمت ها میافتم رسما دهنم خشک میشه و نفسم بالا نمیاد! مخصوصا لیسنینگ، اون قسمتهایی که باید یه کلمه هم نوشت و گزینه ای نیست. شنیدن بقیه متن و تمرکز تایپ برام اصلا راحت نیست:( تو لیسنینگ اون ده دقیقه پایانی برای واردن کردن جواب‌ها را نداره و ظاهرا بین هر بخش برای نوشتن جواب‌ها یه تایمی هست اصلا نمی‌دونم چطوریه و چطور باید آزمون را هندل کرد. باید بگردم یه سایتی پیدا کنم که یه ماک با یه ویدیو از این آزمون داشته باشه درست و حسابی ببینم اصلا آزمون چه مدلیه! 

واقعا نمیفهمم چرا اصرار دارم اینطوری خودم را تو فشار و اضطراب و حال بد قرار بدهم:( 

+ اگر کسی تجربه ای یا اطلاعاتی از ایلتس کامپیوتری داره، ممنون میشم بهم بگه. 

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۰۱ ، ۰۰:۱۲
زری ..