یه مامان که نمیخواد فقط مامان باشه

وبلاگ نویسی بر اساس روزانه هام و فکرهام و زندگی ام

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

- از اون برف آبان ماه تا این برف آخر دیماه، یه مشت درد و غم و بغض بهمون اضافه شده:( 

- امروز یه کلیپ از مجموعه سخنرانی های تد گوش میدادم، دختری که در۱۳ سالگی از کره شمالی فرار کرده بود، حرفهاش یه جاهایی خیلی تکان دهنده بود. میگفت شما وقتی دلسوزی میکنی یا حس همدردی داری که آن را آموخته باشی و انسان‌ها فی ذاته این حس‌های والای انسانی را ندارند و اینکه اگر شما هیچ وقت آزاد نبوده باشی اصلا نمیتونی همچین مفهومی را تصور کنی! حالا پس چرا این و خواهرش فرار کرده بودند؟ دنبال یه کاسه برنج و فرار از گرسنگی! میگفت اونجا اصلا مفهوم عشق رمانتیک وجود نداره شما فقط یک عشق میشناسی اون هم عشق به رهبر! میگفت همیشه به ما میگفتن رهبر بخاطر ما گرسنگی میکشه و ما همیشه غصه ی اون را میخوردیم و من بعد از فرار وقتی دیگران بهم گفتند رهبر تو عکس ها از همه چاق تر هست متوجه شدم اون چاقه!!! یعنی تبلیغات جلوی چشم‌هایم را گرفته بوده ! و در آخر گفت اگر برای حقوق بشر ماهایی که بیرون از کره ی شمالی هستیم هیچ کاری نکنیم، اونهایی که اون داخل هستند اصلا متوجه نیستند در بند هستند و آزادی چه مفهومی داره. هیچ وقت اینطور به این قضیه نگاه نکرده بودم اینکه یه سری مفاهیم اگر برای ما بدیهی شده بخاطر آموختن اونهاست وگرنه فی ذاته بلد نبوده ایم! این خیلی معنی اش وحشتناکه! یعنی میشه خیلی مفاهیم فاشیستی را با یه زر ورق شیک خوشگلش کرد و به خورد مردم داد! حالا این زر ورق میتونه دین و مذهب باشه! حفاظت از مام وطن باشه! حفاظت از خون شهدا باشد! اعتقاد به اینکه ما خوب تریم و یا بر حق هستیم! اینطوری میشه که به خودمون میآییم و میبینیم انگار یه عده ای عصبانی اند و دارند داد میزنن که چرا فلان گروه سرکار هستند و ما نمیریم سر کار که ما هم مثل اونها بگیم خوب حالا نوبت ماست و شماها باید ماست هاتون را کیسه کنید! اینجاست که واقعا باید خرد جمعی در راس امور باشد و مدام نظرات مختلف همدیگه را تعدیل کنند و عملا مردم وامدار هیچ گروه یا حزبی نباشند.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۱۰/۲۹
زری ..

نظرات  (۳)

۲۹ دی ۹۸ ، ۲۲:۴۱ ربولی حسن کور

سلام 

کاملا حق با شماست 

گاهی هم مردم اون قدر دیر متوجه اشتباهشون میشن که دیگه بی فایده است 

پاسخ:
میدونید آقای دکتر بنظرم برای اینکه مردم به موقع و با دقت تصمیم بگیرند و‌جلوی اشتباهات بیشتری گرفته بشه، تنها راهش اینه سطح مطالعه ی جامعه بالا بره و ما مردم عادت کنیم به فکر کردن و شک کردن.منظورم از مطالعه فقط کتاب و مقاله هست وگرنه تیکه پیامهای تلگرامی و فورواردی که عمق ندارند اصلا فایده نداره.  نمیدونم این نسل جدید چطوری اند اما ظاهرا اینها بچه های پرروتری هستند و شکاک تر

من میگم جمهوری اسلامی، کمونیستی مثلا اسلامی هست، واسه همین چیزاست:(

 

از وقتی با دوستای چینی م آشنا شدم، کلا وحشت کردم از تشابه تک تک ارکان حکومت:(

پاسخ:
اینها الگوبرداری شون از چهارتا کشور بدردبخور که نیست! تازه تو همین الگوبرداری هم میگردند هر چی داغونتر:(

دقیقا همین طوره. ما اگه کتاب نخونیم، اگه از دنیای بیرون به نحوی اطلاع پیدا نکنیم، هیچ وقت به تغییر اوضاع فکر نمی کنیم. اصلا نمی دونیم اوضاع بهتری هم هست! 

میریم تو چارچوبایی که بالاسریا سعی دارن ما رو توش بگنجونن. در رو میبندن رو تمام تفاوت ها، محدود میشیم به رسانه های داخلی و میشیم همونی که اونا میخوان! در حالی که این درست نیست به هیچ وجه

پاسخ:
واااای لاندا، دقت کردی یه وقتهایی یهو متوجه ی خودمون میشیم و میبینیم مثلا فلان دیدگاه یا رفتار یا فکرمون متاثر از فلان مطالعه هست! اینطور موقع ها کیف میکنم وقتی متوجه ی سیر تغییر میشوم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی