شاید ادب و هوش لازم و ملزوم همدیگه هستند!
اف اف خونه ی مامانم اینا زده شد، مامان رفت اف اف را جواب بده صدای خانمه پیچیده شد که با یه حال آمرانه ای گفت در را باز کن اومدم واحد طبقه دوم را ببینم! تو دلم گفتم چقدر تند حرف میزنه!!! مامانم در را باز کرد.
دو دقیقه بعد دوباره صدای زنگ خونه و صدای همون خانم که تقریبا داره داد میزنه و به مامانم میگه چرا کسی نمیآد به من واحد را نشون بده؟ بنگاه به من گفته واحد ده را بزنم ! من از این طرف به مامانم صدا میرسونم این فکر کرده سرایداری! مامانم هم سریع پشت اف اف میگه خانوم من که سرایدار نیستم وظیفه ی بنگاه بوده که با شما میاومد واحد را نشونتون میداد! خلاصه مامانم به خانمه گفت صبرکن الان میام پایین.
+ این ساختمان را بابا اینا ساخته اند و خودشون تازه تو یکی از واحدها نشسته اند و خیلی از طبقاتش هنوز خالیه
+ اف اف گوشی نداره، دکمه ی کال داره میزنی و صدا رو اسپیکر پخش میشه بخاطر همین من میشنیدم
+موندم تو هوش خانمه که چطوری فکر کرده واحد سرایداری واحد ده است؟ خانمه علاوه براینکه بی ادبه، کم هوش هم هست!
+حالا اصلا سرایداری، تو باید اینطوری حرف بزنی؟
از خدا جوییم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف حق