یه مامان که نمیخواد فقط مامان باشه

وبلاگ نویسی بر اساس روزانه هام و فکرهام و زندگی ام

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

خب براتون بگم که من اصلا هیچ سالی را تا الان نه تدارک سفره هفت سین دیده ام و نه شب یلدا :)) حالا به طرز عجیبی به هر دوی اینها ارادت خاصی دارم :) اما خب برای من مفهوم اینکه خونه ی خودمون باشیم را نداشته هیچ وقت و با این استدلال که ما که خونه نیستیم حتی هفت سین هم نچیده ام هیچ وقت.

امسال مامان و بابام تهران نیستند، عصر داداش بزرگم بعنوان آخرین تلاشش باز بهم زنگ زد که پاشید بیایید اینجا، شب یلدا دور هم باشیم، همین جا هم بخوابید فردا میرید خونه ی خودتون. وااای که همچین داشتم وسوسه میشدم، اما خب ساعت شش و نیم گذشته بود و دیدم به زمانبندی نمیرسیم و برخلاف میل باطنی ام گفتم نه نمیشه و دعوتش را رد کردم. 

دیگه بلند شدم مقدمات شب یلدا را فراهم کردم و آقای شوهر هم غروب رفته بود برای بچه ها کادوی شب یلدایی گرفته بود (بله، ما هر سال به سه مناسبت کادو میدیم، تولد، یلدا و نوروز. این مناسبت های تقویمی مثل روز دخترو پسر و ... را هم اصلا محل نمیدهیم که هیچ، کلا باهاش با این مدلی که جا افتاده مخالف هم هستم). خلاصه شب یلدا را پاس داشتیم چه پاس داشتنی :)) یهو به خودم اومدم دیدم باید باور کنم ما خودمون یه خانواده ایم! و من و آقای شوهر داریم برای بچه هامون خاطره میسازیم! دقیقا همین! ما براشون خاطره ساختیم.

البته که بودن در کنار خانواده ها خیلی خوبه، اما یه موقع هایی تا توی موقعیت خاصی قرارنگرفتیم بعضی چیزها را متوجه نمیشویم. امشب دیدم ما یه خانواده هستیم که خودمان میتونیم بعنوان یک خانواده یه رسم را با همه ی آدابش برگزار کنیم :) 

+خخخ چقدر عنوان پستم الکی هیجان کاذب داره :))

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۹/۱۰/۰۱
زری ..

نظرات  (۵)

مبارک باشه. دو رهم جمع بودن خوبه ولی خب اگر کسی نباشه شما و بچه ها یک خانواده کامل هستین.  تبریک میگم و فکر نمیکنم که اصلا دیر باشه.

پاسخ:
ممنونم ترانه جان، یلدای شما هم مبارک باشه و براتون سرآغاز زمستونی شاد باشه. آره دیگه دیشب فهمیدم واقعا خودمون یه خانواده ی کاملیم و پتانسیل برگزاری جشن را داریم:)) فدااات

چه جالب بود واسم :)

تو خیلی مستقلی من هیچ وقت فکر نمی کردم تصور یه خانواده رو از خودتون از این جنبه نداری.

 

گرما و شادی کانون خانوادتون بیش باد :)

 

پاسخ:
چه جالب صبا، الان کامنتت را خوندم تازه در مورد خودم متوجه شدم من اصلا خوشی ها و شادی ها را دوست ندارم تنها باشم، اما اگر کاری بود مثلا مثل اسباب کشی, خونه تکونی،  همچین براحتی تریپ استقلال میگیرم که خب زندگی خودمونه و باید خودمون انجامش بدهیم:))
مرسی عزیزم برای تو هم شادی و شادی وشادی ارزو میکنم  

چقدر خوب که برای بچه هاتون خاطره میسازید و سبک خاص خودتون رو دارید. یجورایی یاد خانواده ی خوشبخت جک و ربکا تو سریال this is us افتادم. امیدوارم شاد باشید همیشه.

پاسخ:
اتفاقا با یکی از دوستانم همین صحبت خاطره سازی و نوستالژیک سازی بود پریشب؛ آره بنظرم این یکی از هدیه هایی هست که هر والدی میتونه برای آینده ی بچه اش بهش بدهد، برای وقتی که اینقدر بزرگ شد که دلش بخواد به یه چیزهایی ارزشمند چنگ بندازه. آخ آخ از این سریال:) باید حتما حتما ببینمش ... شروع میکنم

مبارکه یلداتون چه شب قشنگی داشتید کنار هم چقدر ایده هدیه شب یلدا خوب بود الگو برداری مینمایم حتما. ولی من برخلاف شما چون از خانواده دورم  خیلی وقتا تنهایی برگزار کردیم این مناسبت هارو و حتی خودم میزبان بودم حالا کار خاصی هم نمیکنم از نظر دیزاین و اینا ولی بلاخره دو تا ظرف خوراکی و اینا میچینیم برای خالی نبودن عریضه

پاسخ:
آره واقعا کادوی شب یلدا را خودم هم دوستش دارم. میدونی کلا حس جشن مانند میده :)) آره انشاالله برای دختری ات بگیر:)
میزبان بودن تو شب یلدا را خیلی دوست دارم بنظرم از مهمونی های دیگه حس خیلی بهتری داره :) بر شما هم مبارک باشه

همش زیر سر این کروناس والا

پاسخ:
اتفاقا اومدم بگم از محاسن کرونا، بعد یاد یه مطلبی افتادم که وقتی خانواده هایی عزیزانشون را با این بیماری از دست داده اند خیلی بی انصافی  یا شاید بشه گفت زشت باشه بگیم فلان چیز جزیی از محاسن این بیماری است :( و با خودم گفتم واقعا هم شرم آوره

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی