وقتی که بعضی آدمها خودشون را محور دنیا میبینند:(
1- صبح از خواب بیدار شدم، آقای شوهر گفت از این توالت استفاده نکنید، همسایه پایینی گفته راه آب بسته شده و آب فاضلاب برمیگرده تو توالتشون. قرار شد حواسمون باشه فقط از اون یکی توالت استفاده کنیم.
2- دو ساعت بعد همسایه اومد بالا که باز هم آب میزنه بالا، بهش گفتم اما ما از این توالت استفاده نکردیم!
3- یک ربع بعدش باز همسایه اومد بالا، که میشه کلا شیر فلکه ی آب را ببندید! فکر کردم منظورش فلکه ی آب اختصاصیِ توالت هست، بهش گفتم ما اصلا از این توالت استفاده نکرده ایم ها! گفت نه! شیر فلکه ی آب کل ساختمان را! گفتم باشه! و بستمش.
4- نزدیک سه ساعت، از ساعت ده صبح تا نزدیک های یک بعد از ظهر بدون آب سپری کردیم! میخواستم برا ناهار غذا بپزم که فکر کردم مرغ و برنج پختن آب میریزه، باشه کوکو سبزی بپزم.
5- آقای شوهر اومد خونه و اومد دستش را بشوره گفتم فلکه آب را بستم، فلکه را باز گرد. اومد دست بشوره بهش گفتم یه ظرف بذار تو سینک که آب نره تو راه آب! همسایه میگه آب برمیگرده تو خونه شون! (هر چند مشکل ایشون توالت بود اما من محض احتیاط گفتم تو آشپزخونه هم رعایت کنیم)
6- آقای شوهر گفت، دو ساعتی هست که مشکلشون حل شده! وقتی برگشتم خونه اول رفتم دم خونه شون!
7- آقای شوهر گفت همسایه گفته آقایی که اومده فنر زده گفته پوشک بچه انداخته بودید و
گیر کرده تو راه آب!!! اقای شوهر پرسیده مگه پوشک را درآورد؟ همسایه گفته نه! فنر زد رد کرد، رفت!!! حالا چطوری فهمیده پوشک بچه بوده؟؟؟ (خودم یاد این دستگاه های اندوسکوپی معده افتادم، که یه دوربین سرش هست و میفرستند پایین تو معده که ببینند اون تو چه خبره )
نتیجه گیری: هنوز تو حیرتم از این حجم بیشعوریِ همسایه؛ اولا که وقتی میآیی میگی فلکه آب را ببند و من میبندم چرا فکر نمی کنی وقتی مشکل خودت حل میشه، باید بیایی به من بگویی که فلکه آب را باز کن! ثانیا چطوری فکر کردی ما پوشک بچه مون را انداختیم تو راه آب، بعد از بالا رد کرده و اومده بعد از سیفون توالت شما گیر کرده!!! چرا ذره ای فکر نکردی مشکل گیر کردن سیفون توالت شما، نتیجه ی اشتباه خودتون باشه؟
واقعا. چقدر بی ملاحظه.