یه مامان که نمیخواد فقط مامان باشه

وبلاگ نویسی بر اساس روزانه هام و فکرهام و زندگی ام

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

پایانی بر نمایش ضعف

چهارشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۹، ۰۴:۱۴ ب.ظ

 زنان بعنوان جنس ضعیف! خودشان تا کجا و چه اندازه این موضوع را پذیرفته اند؟

پرده ی اول؛ یادمه تو دانشگاه مقطع فوق لیسانس برای ناهار رفته بودیم سلف، یکی از بچه ها اومد در بطری دوغ را باز کنه یه ذره زور زد نشد، اومد بلند بشه که بره عوض کنه دستم را دراز کردم و بطری را ازش گرفتم، یه ذره با فشار در بطری را پیچوندم و باز شد، یام نیست یه کار دیگه چی بود که باز من براش انجام دادم، یه گروه چهار نفره بودیم، با شوخی و خنده رو کرد به بقیه و گفت امروز با یه مرد اومدم ناهار! (منظورش من بودم)

پرده ی دوم؛ زمان بارداری اولم، میرفتم کلاس های زایمان در آب، یادمه مربی کلاسمون گفت این چه افتخاریه که زن ها با افتخار میگویند من نمیتونم، من میترسم از زایمان طبیعی. گفت آیا واقعا نتوانستن و ترسیدن مایه ی افتخار هست؟ 

پرده ی سوم؛ یه موقعیتی پیش اومد با یه آقایی از آشنایان با هم رفتیم بازار تره بار اصلی (اونجا کلا میوه ها را جعبه ای میفروشند)، رفتیم تو یه غرفه و چند مدل میوه خریدیم که روی هم پنج شش تایی جعبه میوه شد، ایشون یه جعبه را برداشت رفت سمت ماشین و به من گفت شما پیش این جعبه ها بایست، چهار پنج ثانیه ایستادم بعد با خودم فکر کردم خب چه کاریه مثل مترسک بایستم اینجا، چهل پنجاه قدمی با ماشین فاصله داشتیم و راحت میشد بار خرید شده را دید، یه جعبه را برداشتم و رفتم سمت ماشین و سایر جعبه ها را هم کمک کردم یعنی حداقل خرید خودم را تا پای ماشین بردم.  

پرده ی چهارم؛ به پیشنهاد دوستم، یه مطلبی برای صفحه ی اینستاگرام گروه اجتماعی اشان نوشتم، بعد از اینکه من مطلب را برایش فرستادم، ایشون برای نمونه و اینکه آدرس صفحه را داشته باشم لینک یکی از مطالب را برام فرستاد. مطلب نوشته ی مادری بود که سه روز درگیر تب بعد از واکسن نوزادش بوده بود و این مقطع زمانی سه روزه را تعریف کرده بود، خب صادقانه اصلا خوشم نیومد و فکر کردم ای بابا چه تشکیلات و جنبشی باید راه بیفته برای تأمین آرامش این زنان، بهش گفتم من از این نمایش ضعف خوشم نمیاد، البته که خیلی با هم صحبت کردیم و من تا حدودی نظرم تعدیل شد، یعنی حداقل پذیرفتم که یک حرکت اجتماعی لزوما از یک مسیر جواب نمیگیره و همه جور قشر و همه نوع مطالبه ای در آن وجود داره و برآیند تمام اینها بمرور منجر به تغییر خواهد شد، هر چند که هنوز هم روش انتخابی من بیان ضعف و سختی کار و وظیفه نیست.

پرده ی پنجم؛ دختر یکی از دوستانم به تازگی ازدواج کرده، این دوست من خودش شاغل هست و ادم مستقل و با اعتمادبنفسی است. ازش در مورد دخترش و کارش پرسیدم که گفت بعد از ازدواج دیگه سر کار نرفته، شوهرش گفته چه کاریه خودت را خسته کنی؟ من دوست دارم تو سرحال و شاداب باشی. من نمیخوام تو را خسته ببینم. به دوستم گفتم به دخترت گفتی این سرحالی و شادابی به چه قیمتی هست؟ متوجه هست که چه چیزی را از دست خواهد داد در ازای این کار نکردن و وابستگی مالی به شوهر؟ 

پرده ی ششم، پرده ی هفتم، پرده ی هشتم، .... بقیه ی موارد را شما ها بگید ... همه مون چقدر نمونه های زیادی دیده ایم از زنانی که خودشون را از قسمت تولیدکننده ی جامعه حذف کرده اند و نقش اجتماعی اشان محدود شده است به یکسری کلاسهای صرفا آموزشی، باشگاه و ... که عملا برای هزینه ی آنها هم وابسته به شوهرانشان هستند .  

+به بهانه ی روز زن این مطلب را نوشتم. 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۱/۱۵
زری ..

نظرات  (۶)

۱۶ بهمن ۹۹ ، ۰۱:۱۳ نرگس باران

میدونم اینها رو میدونین، کلی میگم: توانایی بدنی آدم ها فرق داره. حتی مرد ضعیف هم داریم. من به شخصه ذاتا کم زورم! در بطری رو نمیتونم راحت باز کنم و همیشه مثلا تو قطار میدادم هم کوپه ها باز کنن. سری آخر یک ماه پیش بود. سر جلسه امتحان. هر چی زور زدم باز نمیشد! کسی هم کمکم نکرد! تهش باز شد ولی باور کن تا دو سه روز بعد یه تیکه کوچیک کف دستم کبود بود! یعنی قشنگ سیاه شده بود!

جعبه میوه، وسایل سنگین و ... رو شاید بتونم‌انجام بدم، اما بعدش واقعا دچار مشکل میشم. که حتی همسر هم فهمیده ادا نیست و میگه تو نمیخواد کاری بکنی! چون دیده که مثل مادرش پر زور نیستم و دچار مشکل میشم . یا یه بار به شوخی میخواست با پاش منو بزنه، خواستم با دستم پاشو بزنم کنار، استخون انگشتم تق صدا داد و ترک خورد! کمبود کلسیم و استخون های نازک!

سر کار رفتن هم بستگی به روحیه زن و مرد داره! من خودم دوست دارم برم سر کار. اینطوری روحیم بهتره. الان همسر هم اینو فهمیده و پایه است! یکی دیگه بره سر کار حالش بد میشه. شوهرشم خوب پول میده بهش! بدون منت. اصلا کل مدیریت پولا دستشه! خب چرا نمونه خونه؟ 

محض زن بودن و مرد بودن، فرمول خاص خودش رو نداره! آدم ها متفاوت اند با نیازهای متفاوت

پاسخ:
با قسمت اول کامنتت موافقم فقط یک ‌نکته را اضافه کنم، اینکه واقعا مخالفم از اینکه بعضا زن ها از ابراز ضعیف بودن برای دادن حس قدرت به مردها استفاده میکنند. 
در مورد قسمت پایانی کامنتت، مخالفم. سر کار رفتن و منبع درآمد داشتن از دید من یک ضرورته، شاید یک‌ مقطعی زن نتونه بره سر کار به هر دلیلی، این فرق داره با اینکه از اساس اصلا بهش فکر هم‌نکنه! خب من با اون قسمت پول دادن بدون منت هم مخالفم، البته دو تا بحثه یکی اینکه چه مدت باید بگذره تا یک زن بفهمه آیا منتی بر سرش هست یا نه؟ و موضوع دوم با فرض اینکه بدون منت باشد، اصلا و اساسا کار و درآمد داشتن از دید من بخشی از هویت و حیثیت هر آدمی هست. باز هم میگم من میدونم شرایط اشتغال تو جامعه مون چطوریه، اما فرق داره اینکه یه نفر شاغل نباشه اما جویای شغل باشه با کسی که بگه وظیفه ی شوهرم هست من را تامین کند و اصلا تو فکر کار کردن نباشه.

من با اینکه به اسم زن بودن نخوایم یه کارهایی رو انجام بدیم و ادای لوس بودن و زن ریحانه هست و ... رو دربیاریم که کاملا مخالفم.

ولی از اون طرف هم بیشتر واسم مهمه که آدمها متفاوتند. مرد و زن هم نداره. مرد حساس هم داریم چه برسه به زن حساس. مرد کم زور و ... .

من با برند سازی عقاید مخالفم. با نسخه کلی پیچیدن. آدمها متفاوتند. باید تفاوت هاشون رو دید و پذیرفت. 

پاسخ:
موافقم، شکنجه که نیست؛؛) میدونم قبول داری که ابراز ضعف ها هیچ جای مباهاتی نداره.

توانایی های جسمی و روحی در هر دو جنسیت متفاوتند. منهم قبول ندارم به زعم زن بودن، نمیشه یا نمی توان و یا نباید بعضی کارها رو انجام داد.

شخصاً نود درصد از کارهای تعمیری خونه مون را خودم انجام میدم. ولی خب زور بازوم زیاد نیست و گاهی از پسرم کمک می گیرم. 

پاسخ:
دقیقا من هم نظرم همینه، هر کسی هر کاری از توانش بر میآد باید انجام بده، هر جا هم واقعا نشد خب یکی دیگه باید وارد بشه، اما اینکه از همون اول بگیم این کار مردونه هست یا زنونه است، را نمیپسندم و از اونطرف از اون نمایش تیتیش مامانی بودن زنها حالم بهم میخوره که عموما هم با هدف اینه که به مردهای اطرافشون حس قدرت بدهند.
۱۹ بهمن ۹۹ ، ۱۱:۵۲ ربولی حسن کور

سلام

فکر کنم شما تنها لینک وبلاگم بودین که تا به حال براش کامنت نگذاشته بودم (یا گذاشتم و یادم نیست؟)

به نظر من هر آدمی اول یه آدمه با یه سری از ضعف ها و توانائی ها و بعد یه زن یا یه مرد

خدائی من توی کارهای فنی وحشتناک مشکل دارم و هیچ وقت نتونستم یاد بگیرم حالا اسمم مرد خونه است که باشه!

اما از اون طرف بعضی ها هم هستن که از اون طرف بوم میفتن یادمه دختری با افتخار به خواستگارش گفته بود من اصلا آشپزی بلد نیستما! طرف هم رفت یه دوری بزنه و برگرده!

پاسخ:
سلام، تقریبا چهار پنج تایی کامنت ازشما دارم :) 
بله با شما موافقم که همه ی ماها یکسری ضعف ها و توانایی ها داریم، یکسری علاقمندی ها داریم که شاید با اون ذهنیت جنسیت زده ی جامعه همخوانی نداشته باشد. همه ی اینها قابل قبوله. دقیقا معنای ثانویه ای که میشد از پست من گرفت همین بود که لزوما مرد بودن به معنای قدرتمند بودن، فنی بودن نیست و زن بودن بودن هم لزوما معنی اش این نیست که باید بپذیرد که نیاز به تکیه گاهی مردانه دارد. 
بله دقیقا این خانوم هم از همون هایی بوده که فکر میکرده ضعیف بودن و بی عرضه بودن هنر هست! فقط آقا دیده این ضعف ایشون هیچ حس قدرتی به مرد نمیده گفته برم یه دوری بزنم برمیگردم:)) اما اگر این ابراز و نمایش ضعف باعث میشد بازوهای آقا را قلمبه کنه، نیازی به دور زدن نداشت :)))

خیلی خیلی درک میکنم اینی که نوشتید رو

من هم خیلی توی این سالها روی خودم کار کردم که هر ابراز  ضعفی رو ادا و اطوار نبینم و بپذیرم که همه زنها به اندازه من قدرت بدنی ندارند!

یا مثلا اگر موقع پیاده روی کسی کند راه میاد واسه این نیست که داره خودش رو لوس میکنه! 

و یه چیز خیلی بهتر که یاد گرفتم اینه که اگر زورم می رسه چیز سنگین بلند کنم، دلیل نداره حتما این کار رو بکنم و بعد تا ۱هفته با کمردرد بسازم :D

اینکه هر کسی چه نقشی توی یه زندگی دو نفره بر عهده بگیره به نظرم یه انتخاب خیلی شخصیه، اما اینکه شوهری به زنش بگه نرو سر کار (حالا با هر توجیحی) اصلا از دید من

قابل پذیرش نیست

پاسخ:
آره قبول دارم من هم باید یه کم روی خودم کار کنم که هر ابراز ضعفی را ادا اطوار نبینم:( نمیدونم چرا اینقدر جلوی این رفتارها گارد دارم. 
بله با قسمت آخر کامنتت موافقم هیییچ توجیهی نداره مردی برای زنش تعیین کنه سر کار برود یا نه. و از اون بدتر زنی که بیان میکنه که شوهرم دوست نداره کار کنم و ..... اوووووف این پذیرش زنان برام ثقیل تر هست.

من خودم کلاً آدمی هستم که خیلی کارها رو خودم انجام میدم ولی فکر میکنم در پرده سوم گاهی لازمه که آدمها از نگرانیها و دردسرهاشون بنویسن. من خودم به عنوان زنی که سالها تنها زندگی کرده؛ کار کرده، همه کارها و بارهاش رو خودش دست تنها انجام داده؛ فکر میکنم هیچ کاری به سختی بچه داری نیست. 

پاسخ:
فکر کنم منظورت پرده ی چهارم بود؟نه؟ میدونم خیلی گارد دارم در برابر این آدمها، میدونی یه جورایی فکر میکنم اینها دنبال تغییر بنیادین اجتماعی نیستند فقط میخواهند ثابت کنند، حالا که جامعه مادری بودن را به ما واگذار کرده و ما از خیلی جاهای دیگه جا مانده ایم الان داریم بزرگترین و طاقت فرساترین کار را انجام میدهیم. میدونم خیلی خشن در برابرشون گارد گرفته ام.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی