به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل ...
سلام سلام
امروز دومین روز کنفرانس بود، یه استادی از دانشگاه میشیگان ارایه داشت و البته یه پروفسور از کره که یادم نیست سمتش چی بود، بعد از ارایه ی اصلی صحبت کردند. سه ساعت و نیم بود. خیلی آروم صحبت میکردند و اینکه اسلایدهای استاد آمریکایی خیلی کمک کننده بود اما واقعا برای من خیلی سخت بود خیلی خیلی خسته شدم:(
با اینکه اصل موضوع برام آشنا بود و جدید نبود اما مشکل اساسی ام در گوش دادن به انگلیسی اینه که ذهنم نمیتونم ساختار جمله و کلمات را تو خودش نگه داره به گونه ای که وقتی یک جمله تموم شد بتونه استنتاج کنه که جمله چی بوده و چی میخواسته بگه و اینکه در مرحله ی بعدی چند جمله را کنار هم نگه داره و به مفهوم اصلی برسه. بخاطر همین ضعف درک من از سخنرانی خیلی پایین میاد. البته امروز با خودم فکر میکردم یادمه سال اول ارشد یکی از درس های اصلی امان با یه استادی بود که خیلی لهجه ی خاص شمالی داشت و البته بنظر من آدم باسوادی هستند، اما نمیدونم چرا انگار در پایان همه ی کلماتش حرف "ش" اضافه میکرد! اووووف فکر کنید درس سخت باشه و استادش هم لهجه ی نامفهوم داشته باشه! یادمه اون موقع هم خیلی سعی میکردم همونجا تو کلاس بفهمم چی میخواد بگه و بعد از چند جلسه کاملا مشکلم رفع شد در حالیکه بچه هایی بودند که کلاس را ریکورد میکردند! دلم میخواد وقتی انگلیسی گوش میدهم شالوده ی مطلب تو دستم باشه! هی هی آرزو بر جوانان عیب نیست
در مجموع از خودم راضی ام، از اینکه تا اینجا پیش اومدم و به هر حال درگیر مباحث هستم حس خوبی دارم، به هرحال چاره ای دیگر نیست، یا باید وابدهم یا همین طور ادامه بدهم. باشد که به نتایج دلخواه منجر شود
تا جمعه کنفرانس ادامه داده، فردا قراره چند ساعت قبل از کنفرانس بهمون ایمیل بزنند و یه موضوع برای مذاکره به هر گروه بدهند، افراد گروه هم گفتند بصورت رندوم انتخاب میشوند. بعد باید در یه پلتفرمی مثل اتاق های مذاکره که لینکش را قبلا بهمون داده اند، در مورد اون موضوع حقوقی باگروه مقابل مذاکره کنیم و نتیجه یه چیزی مثل یه قرارداد فیمابین دو گروه میشه. یعنی یک گروه میخواد امتیاز بگیره و اون یکی سعی میکنه در ازای امتیازهایی که میدهد یکسری منفعت بگیرد. حالا فعلا نمیدونم موضوعات چی باشند اما خب کلیت کار این هست و اینکه پیرامون دارایی های فکری یک شرکت هست، مثل علامت تجاری، پتنت. و احتمالا مذاکره بستن قرارداد لیسانس باشد.
آهان همون روز اول که ایمیل های تایید و تکمیلی را بهمون دادند، گروه بندی امان کردند و گفتند در مورد چالش های کشورمون تو زمینه حقوق مالکیت فکری یه مطلب بنویسیم بعد با همگروهی هایمان مطلب را مرتب کنیم و نهایتا یه ایمیل بهشون بزنیم و یک نفر هم انتخاب کنیم که تو یکی از روزهای کنفرانس مطلب مشترک گروه را ارایه بدهد:)) خب خود این هم چالش جالبی بود، یه گروه واتساپی تشکیل دادیم و روی مطالبمون صحبت کردیم و اون هم جمع شد و ارسال شد. هشت نفریم تو هر گروه که از ایران من هستم و یه دختر دیگه که دکتری در یک رشته ی مهندسی داره، خیلی خوبه تنها نیستم هی لابلای جلسات میاییم تو واتساپ فارسی با هم ابراز هیجان میکنیم خخخ . فقط من و ایشون هستیم که تو گروهمون از یک کشور هستیم، بقیه افراد هرکدام از هر کشور جداگانه هستند. چون قرار بوده چالش ها نزدیک هم باشه بر اساس قاره تقسیم شده ایم. کلا ظاهرا شش گروه هستیم. هند سه گروه!!! یک گروه آسیا، یک گروه اروپا،یکی هم آفریقا. جالبه برام چین به اون بزرگی فقط یک نفر تو گروه ما هست، اونوقت این هندی ها سه گروه هستند! خیلی زیادندددددددد
هفته ی پیش با دو تا از دوستان رفتم اطراف تهران، صبح رفتیم تا غروب برگشتیم، یکساعت و نیمی پیاده رفتیم و همینقدر هم برگشتیم. مسیر فوق العاده زیبا بود عاااااااالی عااااالی درختها پاییزی، زرد قرمز و سبز کمرنگ، رودخونه هم که بود! ما هم سه شنبه رفته بودیم که وسط هفته بود و فقط چند نفری دیگه بودند عاااالی بود خیلی خوش گذشت خدا رو شکر. شب به آقای شوهر گفتم جای قشنگی بود بیا یه بار با هم برویم گفت باشه :) اما خب فرداش دیدم واااای چقدر پاهام خسته هست:) دیگه خلاصه موضوع به فراموشی سپرده شد
دختری الان نزدیک بیست روز میشه که رفته مسافرت :) احتمالا هفته ی آینده ی برگرده. دلم براش تنگ شده اما خب دلم نمیخواد من بهش بگم برگرده، امروز بهش گفتم هر وقت خواستی برگرد، انتخاب و تصمیم نهایی با خودش
عکس پاییز گردی هفته پیش را براتون میذارم :) راستی یادتونه تو پست قبلی گفتم الان چند تا پاییز هست که دلم میخواد برم گردش و نشده و نرفتم :))) من همیشه فکر میکردم من آدم سفرلاکچری نیستم اما نمیدونم چی شده که الان اینقدر دلم سفر لاکچری میخواد :)) گفتم این هم اینجا بگم، امتحان کنم ببینم جور میشه؟!
سلام عزیزم.
مشکلت در دنبال کردن سخنرانی ها و حرف های انگلیسی کاملا طبیعی هست.
من یادمه روزهای اول من از بس تمرکز میکردم بفهمم ملت چی میگن عضلات گردنم منقبض میشد و مدام احساس خستگی و کوفتگی داشتم!!
بعد به یکی از دوستام که اونم همزمان با من اومده بود گفتم من اینجوری هستم گفت من رفتم MRI هم دادم! از بس درد داشتم!
پس بدون این روند زمان میبره و یه شبه اینا درست نمیشه ولی خب به مرور زمان بهتر میشه!
من حس کردم چقدر کنفرانسه سخته مباحثش! البته خب فیلد تخصصی شما هست و من ازش خیلی دورم! شاید واسه همین همچین حسی گرفتم!
چه خوبه که اون دختره هست :) بعد اون خانم با دکترای مهندسی یه همچین کنفرانسی به چه کارش میاد؟
دختری همه کلاس هاش آنلاین هست؟
بعد یعنی اینقدر مستقل هست که خودش مدرسه ش و کاراش رو همه جوره تنهایی انجام میده؟
پاییزگردی خوبی داشتی :) خوشمان آمد :)