یه مامان که نمیخواد فقط مامان باشه

وبلاگ نویسی بر اساس روزانه هام و فکرهام و زندگی ام

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

این روزها وبلاگهای دوستانی که خارج از ایران هستند را هر روز می خونم که شاید نوشته باشند فلان تجمع بوده و برای دفاع از ایرانی ها رفتند و شرکت کردند و یا هر چیزی دیگه… اما میبینم هیچ خبری نیست… نمیخوام طلبکار باشم اما میبینم که هیچ کدوم به هیچ جاشون نیست، همه سخت مشغول روزمرگی هاشون هستند و احتمالا برای ارتباط با خانواده هاشون چند روز اول دچار مشکل شدند و بعد داخل ایرانی ها یه فی تر ش کن خوب نصب کرده اند و خدا رو شکر اون مشکل هم رفع شده، اما همین دوستان که از ریز خیلی اتفاق‌هاشون مینویسند و مینوشتند حتی نخواستند خاطرشون را به ذکر این مشکل مکدر کنند! نمی‌دونم شاید توقع من بیجا و زیادی هست اما وقتی با خودم فکر میکنم این تجمع ها در کشورهای دیگه هست که میتونه افکار عمومی مردم بقیه دنیا را حساس کنه و به تبع آن دولتمردانشان مجبور بشوند گامی در حمایت از مردم ایران بردارند، میتونه معنی اش این باشه که اینهمه زحمت و خون به هدر نرود، اونوقت میشه که با خودم میگم پس من هم حق دارم از هموطن هام دلگیر بشم که اگر ببینم تو زندگی روزانه شون گیر کرده اند و ماها را به هیچ جاشون نگرفته اند؛( میخوام بگم شاید واقعا هم بعضی ها که رفته اند اونقدرها هم دلشون پیش مردم کشورشون نیست وگرنه که حداقل یه نیم خط میتونستند بنویسند برای اعتراض به وضعیت موجود و متوجه کردن کشورهای دیگه و تاثیرگذاری بر افکار عمومی خارجی در فلان تجمع شرکت کرده اند، نمیخوام بگم همه کسانی که اونطرف هستند باید اینکار را بکنند بله هر کسی مختاره هر تجمعی که دوست داره شرکت بکنه یا نکنه، اما نمیفهمم اگر واقعا نارضایتی ای دارند شرکت در یک مراسم در یک کشور آزاد بدون ترس از باتوم و گاز اشک آور، حداقل کاری هست که میتونند انجام بدهند، پس عدم شرکتش معنی اش چیه؟ از این حداقل ها هم کوتاهی کردن دیگه معنی اش چیه؟ قضیه همون دم خروس هست و قسم حضرت عباس! خلاصه اینکه دم همه تون گرم که اینقدر محکم چسبیدید به روزانه هاتون و روزانه نویسی هاتون بدون اینکه ذره ای خللی در روتین همیشگی تون ایجاد بشه! حقیقتا اینهمه پشتکار در انکار و نادیده گرفتن مردم و شرایط موجود از طرف شماها که در یک کشور آزاد زندگی میکنید و ترس از اطلاعات و سه پاه را ندارید برام عجیبه! شاید باید بگم خوشابحال شمایان که هم مرزها را فیزیکی درنوردیده اید و هم روحی روانی تعلق ها را بریده اید. سرتان سلامت و دلتان خوش و روزگارتان پر رونق و پر از آرامش، زندگی در کشوری با استانداردهای بالا گوارای وجودتان، فقط لطف کنید وقتی همه آب‌ها از آسیاب افتاد و سیطره ی خفقان محکمتر شد لبان مبارک را به همدردی با ما درون مرز باقی ماندگان نگشایید که دم خروستان امروز روز رقصان هست. 

+ در جواب به جملاتی مانند اینکه من سیا- سی نیستم و سیا-- سی نمینویسم، فقط میتونم بگم اینها حداقل شریان های حیاتی هست.  

موافقین ۰ مخالفین ۳ ۰۱/۰۷/۱۷
زری ..

نظرات  (۲۵)

۱۷ مهر ۰۱ ، ۲۲:۳۹ کامشین مبینان

زری جان من خیلی به این موضوع فکر کردم که چرا بعضی از دوستان از برابر مسائلی که در جریانه واکنشی نشان نداده اند. خودم را جای آنها گذاشته ام و گاهی هم به این نتیجه رسیده ام که شاید من هم بلند نمی شدم بروم تظاهرات، شاید من هم چیزی نمی نوشتم اما نتیجه گیری من به درد عمه ام می خوره! وقتی که من دقیقا می دونم و تجربه کرده ام که جنس دریافت خبر در خارج از کشور  با جنس دریافت خبر از داخل ایران تفاوت داره و از قضا آنهایی که خارج از ایران هستند، اگر دلشون با رژیم فعلی نباشه، بسیار بسیار عصبانی و خشمگین تر از ما هستند. داریم می بینیم که آنه ما را به ترسو بودن، مدارا کردن و چیزهای بدتر متهم می کنند و در اینستاگرام مدام استوری، لایو یا چه می دونم آپدیت از اخباری که ما دسترسی بهش نداریم می گذارند که باور نکنید ماجرا ختم شده و داغ هنوز تازه است.

من هم مثل تو- البته شاید به صراحت نگفته باشی - فکر می کنم آن دوستان  خارج نشین که کماکان به روزمره نویسی ادامه می دهند در دل با نظام مشکلی ندارند. مگه بار اوله زری جون؟ ما آبان و  مصیبت بهمن 98 داشتیم، ماجراهای نیشکر هفت تپه سال 99 بود، اعتراضات سال 1400 هم گذشت و الان هم که بیا و ببین....اما این روزمره نویسان عزیز حتی از دور لنگش کم هم نگفتند! واکنش و اینها که بماند. شاید وقتی قاسم سلیمانی مرد بعضی ها دست به کیبورد برده باشند. یادمه یک آیدای هزار و یک شب بود که نویسنده خیلی خوبی در فضای بلاگ بود. ده سال پیش یک بار نوشته بود برای آشنا شدن با روحیه هر وبلاگ نویسی اول پست های خرداد و تیر هشتاد و هشت طرف را می خوانه بعد که قشنگ روشن شد با چه کسی طرفه سراغ بقیه نوشته هاش میره. ما هم باید حواسمون باشه و تاریخ امروز و نوشته های امروز این دوستان را فراموش نکنیم. 

من میگم بیا و مثل من انتظارت را از این جماعت پایان بیار. کاریش نمی شه کرد.  مهم این هست که ما می توانیم حرفمون را بنویسیم و با هم به اشتراک بگذاریم. 

پاسخ:
کامشین جان ایکاش میاومدن میگفتن لنگش کن نه اینکه اینطور بی تفاوت انگار نه انگار اتفاقی افتاده باشه!؟ بابا یعنی در حد خرید فلان کالا و فلان برنامه ی روزانه شون که در پست هاشون مینویسند این موضوع با اینهمه حاشیه هاش هیییچ جایگاهی نداشت؟
چقدر حرکت اون وبلاگنویس جالب بود که میگفته اول میرم پست های هشتاد و هشت را میخونم و بعد میرفته سراغ سایر پست ها، حقیقتا برای من هم این رویکردها و رفتار دوستانی که میخونمشون در دسته ببندیشون تو ذهنم تاثیر داره و به نوعی ناخودآگاه میروند تو دسته ی عافیت طلب ها.
  بنظرم این دفعه با دفعات قبلی فرق داره از این جهت که حتی چهره های معروف خارجی هم به موضوع حساس شده اند و همه ی اینها میتونه حمایت بین المللی را بهمراه داشته باشه. 
دقیقا همینطوره باید بعد از هزار بار بالا پایین کردن تو ذهنم به این نتیجه برسم که انتظاری نمیتونم ازشون داشته باشم. 
۱۷ مهر ۰۱ ، ۲۳:۳۷ محبوب حبیب

زری جان به نظرم فضای وبلاگ اصلا فضای خوبی برای قضاوت نیست. با خواندن یک بخش از زندگی طرف نمیتونی در مورد بخش های ننوشته قضاوت کنی. چه بسا کاری می‌کنه ولی نمی نویسه. 

یکی از همین خارج نشینانی که توصیف کردی، صریحا میگه سیاسی نمی نویسم. اومد توی وب من مثلا نوشت آره من نظرم اینه و اونه و ....

و دیدم مثلا توی وب صبا و ... 

ولی هیچ وقت خودم رو طرف قضاوت در فضای مجازی قرار نمیدم. به نظرم تصمیمش هم تا حد زیادی عقلانیه‌. با کسانی که نمی شناسی و نمی شناسند تو رو و ... آخرش بعیده بحث مفیدی بشه کرد. الآنم می بینی چقدر انگ چسباندن باب شده و ..

 

من خودمم آدم فضای مجازی نیستم. خوشم نمیاد ازش به دلایل مختلف. 

کار عملی در بطن جامعه و رودررو حرف زدن رو بیشتر ترجیح میدم. 

 

این فقط یه مثال بودا.

 

خلاصه انگیزه برای ننوشتن زیااده. خیلییی زیاد.

قضاوت نکنیم. 

پاسخ:
حرف من این نیست که تحلیل سیاسی بنویسند اما همونطور که از روزمره هاشون مینویسند یعنی این مسایل حتی ذره ای وارد روزمره هاشون نشده؟ یا تعمدا درموردش نمینویسند؟ حقیقتا من اصلا با عبارت قضاوت نکنیم مشکل دارم، اصلا نمی‌دونم معنی اش چیه و حد و حدود قضاوت کردن یا قضاوت نکردن چیه و چه چیزهایی را در بر میگیره یا نمیگیره؟! اما مطمئنم اینطوری نیست که هیچ حرفی نزنیم که مبادا طرف را قضاوت نکرده نباشیم! 
بله انگیزه برای ننوشتن زیاده و اینطوری میشه که آدمی که مینویسه کارش و حرکتش ارزشمند میشه. البته از نظر من
وقتی میبینم چهره های خارجی در دفاع از جوانان ایرانی و برای توجه افکار عمومی کشورشون دست به اقدام زده اند متوجه میشم واقعا این چیزها ربطی به سیا سی بودن نداره بیشتر وجدان بیدار میطلبه، و هر حرفی دیگه توجیه هست بنظرم.
۱۸ مهر ۰۱ ، ۰۰:۴۶ محبوب حبیب

در خصوص اون مورد تعمدا نمی نویسه. 

به این معنی نیست که عملی هم انجام نمبده.

ولی فضای مجازی، فقط مجازیه. یک برش از یک زندگی. فقط همین. نه بیشتر. زیاد جدی نگیریدش به نظرم. 

در. مورد سایر انگیزه ها، خبری ندارم.

پاسخ:
محبوب جان متوجه میشم منظور شما چیه، قبول دارم به هر دلیلی هر کسی هرطوری دلش بخواد رفتار میکنه اما به خودم حق میدم وبلاگی را که چندین ساله خوندم و به واسطه ی خوندنش بخش‌های زیادی از زندگی خواننده را میشناسم( ولو همان چیزهایی را که خودش دلش میخواسته که خواننده هاش بدونند) الان بعد از بیست روز طوری روزانه نویسی کرده انگار این بخش از تاریخ برش خورده و اصلا وجود نداشته!!! نمی تونم مثل شما بگم من که از همه چیز خبر ندارم پس قضاوت نکنم یا توقع نداشته باشم، حقیقتا به خودم حق میدهم که منتظر بودم اینهایی که میخونم واکنشی به این قضایا نشان بدهند نه اینکه اینطور به گونه ای همه چیز را انکار کنند که انگار از دنیا بیخبرند و آب از آب تکون نخورده:( 
۱۸ مهر ۰۱ ، ۰۰:۴۹ محبوب حبیب

البته یک موجی در فضای مجازی شکل گرفته، همش وجدان بیدار نیست متاسفانه. 

همراه شدن یک موج عظیم از سلبریتی های خارجی با یک اتفاق در کشوری که تا به حال نمی دانستند کجای نقشه هست، مردمش از روی شتر اومدن پایین یا نه!!!، همه اش آزادگی نیست. 

اونم انگیزه های مختلفی پشتش هست. حتی مالی!! 

پاسخ:
دقیقا همینه که میگی وقتی به قول تو تا پریروز نمیدونستند که ما تو خیابون هامون با شتر راه میریم یا هرچی، بعد با واکنش ها و توضیحات یا هر حرکتی دیگه متوجه بشوند انگار داره یه اتفاق هایی غیر عادی یه گوشه ی دنیا میافته و به لطف توییتر و یوتیب درجا با سرچ یک کلیدواژه کلی اطلاعات میگیرند این همون چیزی هست که توجه ی افکار عمومی دنیا به مساله را میسازه. شما کسی که کاری نمیکنه را میگی قضاوت نکنیم چون ما از همه زندگی اش خبر نداریم، کسی هم که کاری میکنه را میگی ما که از نیت و انگیزه اش خبر نداریم انگیزه ها متفاوته حتی مالی! خب دوست عزیز اینطوری که نمیشه هر چیزی را یه طوری از زیرش سر خوردن:) من تاثیری که رفتارهای دیگران در کل بر یک موضوع میذاره را مورد توجه قرار میدم، البته که متوجه هستم باید هوشمند بود و بر جریان اشراف داشت که تا میشه بازی نخورد اما با این رویکرد این مدلی شما عملا انگار با لباس مجلسی بایستیم کنار و فقط نظاره کنیم که دیگران چطور یا با همکاری هم کاری را پیش میبرند یا یه عده ای دیگه به زعم خودشون با زبل بازی کاری نمیکنند تا کارها تموم بشه:) و ما هم با ژست خودفرهیختگی داریم به قول خودمون تحلیل می‌کنیم! 
خلاصه اینکه انگیزه ی ناروای کسی که کاری کرده، کار نکردن کسی دیگه را هیچ توجیهی نمیکنه.
۱۸ مهر ۰۱ ، ۰۸:۱۰ کامشین مبینان

زری جان ببخشید من در متن پرغلطی که نوشته ام لنگش کن را نوشته ام لنگش کم! 

آره اونها حتی در این حد هم مطالب روز را شایسته توجه نمی بینند. 

به قول غربی ها دور بودن از اخبار هم یک جور Luxury به حساب میاد. 

 

پاسخ:
خواهش میکنم کامشین جان ار فحوای متن معلوم بود که کلمه مورد نظر چی هست. ممنونم 
دقیقا آفرین! یه مدل دیگه این لاکچری بودن که ما اینقدر فرهیخته هستیم که همراه موج نمیشویم که بازی نخوریم و فلان…. و مدام فقط تحلیل های یک بام و دو هوا کردن

۱۸ مهر ۰۱ ، ۰۹:۲۴ محبوب حبیب

به نظرم تحلیل آدمها که چه فکری دارند، ژست روشنفکری گرفتند یا نه یکی از مواردی است که تله ارتباطی محسوب می شود.

حرف را نقد کنید نه گوینده را. 

و اینکه احساس تان در. مورد شخصی چیست مناسب روزهای ملتهب که نفرت پراکنی در اوج خودش هست، نیست. 

برای خودش محترم است ولی لطفاً فعلا نگهش دارید و سعی کنید باعث جلوجلو قضاوت کردن و گوش نکردن نشود. به خودم هم میگویم. 

هر انسانی احساسات دارد، غم، خشم، نفرت و ... ولی به نظرم من این روزها بایست بیشتر کنترل شود و بیشتر محتاط بود در قضاوت کردن. 

زمان برای دسته بندی آدم ها در دسته های مدنظرتان هست. خط کشیدن روی دوستی ها و ... هست. کماانکه خود من هم آدمم و این کار را میکنم. اما سعی میکنم به بعد موکولش کنم نه حالا. 

پاسخ:
نه محبوب جان، متوجه هستم که آدمها سیاه و سفید نیستند، خاکستری اند. قلم برنداشتم در راستای نفرت پراکنی و یا خط زدن رابطه ها و دوستی ها. 
۱۸ مهر ۰۱ ، ۰۹:۳۲ ربولی حسن کور

سلام

من شخصا جرات سیاسی نوشتنو ندارم

و راستش نمیدونم اگه خارج از کشور بودم هم جرات نوشتنو داشتم یا نه؟

به هرحال قصد داشتم بیام ایران و برم

اما طبیعتا از کسی که توی سفر به یه کشور دیگه بزرگترین دغدغه اش پیدا کردن رستوران حلال باشه انتظار سیاسی نوشتن هم ندارم

پاسخ:
سلام، پس چطور وقتی که هواپیما را زدند هیچکدوم ما برنگشتیم بگیم خوب میموندند ایران! چرا اصلا باید بروند کانادا زندگی کنند و حالا که رفتند خونشون گردن خودشون! اون موقع همه فکر کردیم همه ما تو اون هواپیما بودیم که باهاشون سقوط کردیم ... دارم فکر میکنم واقعا این ما هستیم که با غم و اندوه عجین شدیم و دوستان خارج نشینمون خیلی خوب بلد شدند از زندگی سهم شادی هاشون را درو کنند. 
۱۸ مهر ۰۱ ، ۱۰:۲۴ محبوب حبیب

چقدر احتمال میدید کسی که خارج از ایرانه دیگه برگرده؟ حتی به فرض انقلاب هم بشه. 

طرف چقدر هزینه داده ، عمر، انرژی برای جا افتادن در. یک فرهنگ جدید و زبان جدید و شغل جدید و خانه و.. ...

درصد خیلیییییی کمی هستند که حاضرند باز زندگی شون رو در معرض یه تغییر اساسی قرار بدن و برگردند. 

خلاصه خیلی به اشخاص اینطوری کاری ندارم به این دلیل. 

یعنی برای من  ایران نشین منفعتی ندارن. چرا برم دنبال روانکاوی شون؟ چرا اینطوری کردن چرا اینطوری نکردن؟ 

ایرانی تاثیر گذار فعلا من و تویی هستیم که داخل ایران زندگی میکنیم. اگر بریم خارج هم محدوده نه برای تمام زندگی. اگر کاری میکنیم داریم به یه ایرانی خدمت می کنیم و ...

حتی به نظرم خارجی ها کمک شایانی نیستن آخرش. شاید نهایتا کاتالیزور باشند ‌‌‌‌‌واگر ما بخواهیم انقلاب کنیم، این کار اونها باعث بشه فشار به دولت فعلی بیشتر بشه و ... خلاصه سرعت بدن در امری که میخواد شکل بگیره. الان به قدر کافی فضا شتاب زده هست. شتاب بیش از حد چیزیه که باعث هرج و مرج میشه. اصل گم شده این روزها. توییت ها و پست های اینستایی شدن شدبدا رادیکال و تند رو.  به کی امان نامه بدیم به کی ندیم!! کی خونش حلاله و ...

این وسط دنیا بیاد زوم کنه روی چی؟ 

 اصل کار من و توییم  . ماییم که فرهنگ مون ایرانیه، ما با هم یک جامعه ایم. ما قراره دولتی داشته باشیم از خودمون و ... ماییم که باید موج آفرینی کنیم. 

پاسخ:
مگه اون اروپایی که میاد تو یه بیانیه شرکت میکنه و میگه زنان ایرانی استحقاق توجه و حمایت ما را دارند قراره بیاد ایران زندگی کنه که همچین کاری میکنه؟ در مورد تاثیر گذار بودن، به هیچ وجه با حرفت موافق نیستم که فقط مایی هستیم که داخل ایرانیم، واقعیت اینه همه هم میدونیم هر حرکتی به هر شکلی و هر طریقی هر نتیجه که گرفته در راستای افکار عمومی بوده. حتی همون انقلاب سال 75 خودمون. مطمین باش اگر موافقت قدرت های دنیا نبود حتما مسیر به شکلی دیگر رقم میخورد. 
۱۸ مهر ۰۱ ، ۱۰:۳۳ محبوب حبیب

یه بنده خدایی نوشته بود از تجمعات شون که ( تورنتو بود فکر کنم) هم مثلا کردها یه طرف بودن، جدایی طلب ها یه طرف، سلطنت طلبها یه طرف و ... حتی حاضر نبودن پیش هم باشند.

خلاصه هنوز تعریف واحدی از ایرانی که میخواهیم نیست. 

پاسخ:
من هم توقع گل و بلبل و اتحاد نداشتم ... یک عمر تخم نفاق کاشته شده :( 
۱۸ مهر ۰۱ ، ۱۲:۲۴ ربولی حسن کور

همه از سرعت بالای تحولات غافلگیر شدن انگار

اما فکر نکنم دیگه بشه این جریانو نگهش داشت

پاسخ:
صبح دیدم یکی از سرداران نظامی گفته بود بسیج و سه پاه و ار تش همه با هم در برابر اغتشاشگران بسیج هستند! با خودم گفتم یا ابوالفضل مگه این مردم چی تو دستشون دارند که اینها اینطوری با تمام قوا مقابلشون با هم بسیج شدند!؟ امیدوارم خون کمتری از مردم ریخته بشه ... واقعا ستم هست

سلام عزیزم

من انتظار داشتم شما که داخل هستین، حداقل یه پست در مورد این اعتراضات اخیر بگذارین، که نگذاشتین 

پاسخ:
پست گذاشتن ما که داخلیم چس ناله ای بیش نیست :( وسط قطع شدن اینترنت و قطع بودن حتی پیام رسانها من حتی واتساپ و یا هر اپ دیگه ای در گوشی ام کار نمیکنه. فقط دسترسی ام به همین سایت های داخلی هست که فیل تر نشده اند اون هم در ساعاتی که اینترنت باشه. عملا گوشی موبایلم برای چک کردن ایمیل و تماس گرفتن و اس ام اس زدن استفاده میشه. واقعا انتظار داشتی بیام چی بگم؟ هر پستی از دوستانی که  تو این مدت در این مورد نوشته بود حتما کامنت گذاشتم و خودم هر چند که بعد از بیشتر از یکماه که دستم به نوشتن نمیرفت و حقیقتا از خودم خجالت میکشیدم که بیام بنویسم هنوز تو دغدغه های روزانه ام و خوشی های خودم و بچه هام دارم غلت میزنم، نهایتا وقتی که اومدم و نوشتم پستی که گذاشتم در مورد همون موضوع بود نه اینکه مدام و هر روز بیام از روزانه هام بنویسم بدون اینکه حتی گذرا اشاره ای بکنم که در یه نقطه ای از دنیا که بر حسب جبر زندگی با من قرابت داره همچین اتفاق هایی افتاده و فلان و فلان .... این حجم از نادیده گرفته شدن بود که بهم فشار آورد. 
۱۸ مهر ۰۱ ، ۱۹:۰۰ محبوب حبیب

نه که اصلا تاثیری ندارند. نقش کاتالیزور در یک ترکیب و واکنش شیمیایی رو دارند. نباشند هم ترکیب یا تجزیه رخ خواهد داد ولو قدری کندتر نسبت به بودن اینها. 

ولی اساس این ترکیب رو من و شمای ایران نشین می سازیم. 

خوب و بدش هم توی چشم ما میره‌. ما قراره نتیجه رو روزانه بچشیم. 

واسه همینه که ماییم که اصلیم به نظرم و اونها فرعند. 

پاسخ:
موافق نیستم با نظرت، بنظرم یک مهره ی اساسی هستند

سلام زری عزیز خوشبحالت اینقد انگیزه داری واقعا من غبظه میخورم من دانشجو دکتری هستم و متاهل، اینقد شرایط قاراشمیش مملکت روم فشار آورده میخام انصراف بدم واقعا راه درست و غلط رو تشخیص نمیدم فک میکنم باید از زندگیم بزنم واقعا ب انگیزه احتیاج دارم و کسی ک بگه راه درست اینه کاش یکی کمک کنه

پاسخ:
سلام، آوا جان همه ی ما یه موقعهایی اینقدرررر کم میاریم که اصطلاحا دیگه تموم میشیم و حس می‌کنیم چقدررر من تهی هستم اما چه میتونیم‌بکنیم چاره ای نیست باید ادامه داد:( مخصوصا اگر بچه داسته باشی و دختری که هر روز بدون استثنا از معلمهای مدرسه اش بگه که مدام دارند تو مخشون می‌کنند که شما بد و پر از ایراد هستید و اصرار دارند که بچه ها را پر از احساس گناه و سرخوردگی بکنند! همه ی اینها باعث میشه که مدام به خودت به سوزن با جوالدوز بزنی که پاشو یه کاری بکن:( من هم کم نبوده موقعیتهایی که کم آوردم و تردید کردم و البته هنوز هم همینه اما خب به بادیه رفتن، به از نشستن به باطل … به قول بابام یه خستگی در کن و دوباره شروع کن. موفق باشی

سلام زری جان خوبی؟ من به نظرم فضای وبلاگ متفاوت از شبکه های اجتماعیه به قول تو ما اینجا از جزییات زندگی و فکر و دغدغه و مشکلات روحی و ... مینویسیم بدون اینکه ترس از شناخته شدن و قضاوت شدن توسط آشناها  داشته باشیم چطور این موضوع میتونه جایی نداشته باشه تو روزمره هامون. هیچ کاری هم نکنیم مگه میشه بهش فکر نکنیم پس ننوشتن ازش صد درصد تعمدیه. راجع به ایران نبودن هم بگم که حد اقل برای منی که تازه رفتم تمام لحظاتم با چک‌کردن خبر میگذره نمیدونم چقدر باید بگذره تا آدم بیخیال و بی حس بشه نسبت به کشورش و‌مردمش

پاسخ:
سلام، بله ارغوان جان به قول یکی از دوستان ننوشتن هم کاهی اوقات بیان کننده ی نظرات فرد است. لزوما نباید به صراحت نوشت. 
شاید هم بی حس نشدند نفعشون در انکار این سروصداها هست! شاید دلیلش نبودن در ایران نیست. نمی‌دونم والله
۱۸ مهر ۰۱ ، ۲۱:۲۲ it doesn't matter anymore

فکر میکنم خیلی از کسانی که کامنت میذارن اصلا نفهمیدن شما چی گفتی. شما گفتی چرا این خارج نشینان در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت نکردن و چون روزانه نویسی میکنن اگه شرکت میکردن خب از تغییر برنامه هاشون معلوم میشد (حتی اگه مستقیم نمینوشتن که شرکت کردن). اونوقت خیلی ها دارن تو کامنتها میگن به فلان دلیل و بهمان دلیل طرف نمینویسه. خب بابا ننویسه، آخر هفته است بیکاره بره تو راهپیمایی دو تا شعار بده اعلام همبستگی کنه بیاد خونه. بگذریم که یکی شون سال 98 از آبان مطلقا چیزی نگفت به روش هم که آوردن گفت من سیاسی نیستم، بعد سر ماجرای کتلت فریاد آآآآه ای ایران من چه ظلم ها بر تو شد سر داد. اتفاقا تو وبلاگ شما هم نظر میذاره.

پاسخ:
نه من نمیگم لزوما باید بروند، گلایه ام از این بابت بود که چطور تونستند تا این حدددد خودشون را سانسور کنند که حتی در روزانه نویسی هاشون به هیچ وجه اشاره ای به این موضوع نکنند، حالا هر مدلی که درگیر بودند، در طریق اولی هم می‌شد حضور در تجمع های اعتراضی خارج از کشور. در هر صورت قلمأ و قدمأ ! اما این دوستان همچییین تعمدی داشتند که هیچی نگویند، مثلا امکان داشت و داره که برای قطعی آب خونه مامانشون در ایران بنویسند اما برای قطعی اینترنت مامانشون هم دیگه ننوشتند:) اینطور که اینها هیچی ننوشتند اگر روزگاری پژوهشگری بخواد از روی صفحات وبلاگ اینها تاریخ نگاری کنه امکان نداره متوجه ی همچین رخداد بزرگ و پر هزینه ای برای جان ایرانیان بشه، اینقدر که این دوستان محکم بدون ذره ای سهل انگاری این موضوع را حذف کرده اند. 

۱۸ مهر ۰۱ ، ۲۲:۴۵ آوای درون

سلام. من هم درکشون نمیکنم زری خانم. کسی که از مسائل خیلی فرعی زندگی روزمره اش مینویسه، و تحت فشار و ترس بابت نظر دادن نیست، مشکل نت نداره، ننوشتنش از اوضاع این روزها و تقلیل دادن وضعیت فعلی از یک بحران اجتماعی و جامعه شناختی به یک موضوع سیاسی، قابل درک نیست.

پاسخ:
سلام. دقیقا، ممنون که اینقدر پخته و شسته رفته شرایط را و لپ مطلب را نوشتی. 

حالا اونها که اگه بنویسن فارسی مینویسن  و خارجی ها متوجه نمیشن. ما همکارمون ماموریت رفته بود اتریش و آلمان . ما یه شرکت خصوصی هستیم و نه دولتی. بعد تو حوزه صنعت و معدن هر کس ازش می پرسیده تو ایران چه خبره و مهسا چه طوری کشته شده  میگفت خودمو به نفهمی میزدم که  آره اسمه دختره رو شنیدم  اما من خیلی در جریان امور نیستم. چون تو تهران زندگی نمی کنم این شلوغی ها فقط تو تهرانه. 

تازه این همکار ما هیچ نمود مذهبی و سیاسی هم نداره. و البته مدیر یکی از واحدهای صنعتی شرکته. یعنی اینقدر جرات نداشته تو کشور خارجی اونهم پیش چندتا مهندس حرف بزنه

یاد آون کارشناسهای ترک افتادم که زمان شلوغی های ترکیه اومده بودن محل کار برادرم. برادر میگفت وقتی ازشون پرسیدم تو ترکیه چی میگذره کامل  توضیح داده که حرف حسابشون چیه و آخرش هم اضافه کرده اردغوان پدر سگ میخواد ترکیه رو هم بکنه مثل ایران

پدرسگش رو هم گفته بود از خودم اضافه نکردم  

پاسخ:
اتفاقا منجوق جان خیلی دوست داشتم خطاب بهشون بگم اینجا که در بلاگستان همه چیز را انکار میکنید، اگر تو زندگی روزانه تون یکی از همکاران و اطرافیانتون ازتون در مورد کشورتون و اتفاق هایی که میافته سوال بپرسند چی میگید؟ مثل اون بنده خدا که میگفت گوجه سر کوچه ما ارزونه کی گفته گرونه؟ جواب میدید؟ 
فقط اون تیکه اش که با حرص گفتند می‌خواد بکنه مثل ایران؛( دلم برای خودمون سوخت که به چه قهقرایی  رفتیم 

زری جانم 

اولا کامنت آقای دکتر خیلی خوب بود نمیدونم درباره ی کی بود ولی واقعیت اینه که هرکی میاد خارج لزوما به بلوغ سیاسی و فکری نرسیده . 

درثانی من فکر میکنم هرکی واکنشی نداره به این جریانات یا از خودشونه یا به هر دلیلی میترسه . برای من موضوع همینقدر صفر و یکه و هیچ بهانه‌ ی دیگه ای هم برام قابل درک نیست . گروه اول که هیچی ولی من گروه دوم و درک میکنم . حق بده بهشون. اوضاعی درست کردن تو این سالها که یکی هیچ کار خاصی هم نکرده رو میگیرن و بعدم معلوم نیس چی میشه که اون وسط کشته میشه . این مردمی که میرن تو خیابون جرئتی دارن که واقعا هرکسی نداره و نمیشه از همه توقع داشت اینطوری شجاعانه برخورد کنن . 

متاسفانه خیلی ها هم هستن که جز گروه اولن اما تا اتفاقاتی مثل این نیفته نمیفهمی که جریانشون چیه .  و‌چقد خوبه که الان مردم به این شعور اجتماعی رسیدن که حتی بین همین سلبریتی ها هم اگه یکی یکم اون وریه سریع پته شو میریزن روی آب و می شورنش میزارنش کنار. 

زری جان من همیشه فکر میکردم هیچ تعلق خاصی به ایران ندارم و همه ی زندگیم فکر میکردم چطوری باید ازونجا بیام بیرون ولی هم برای من هم برای همه ی کسایی که مهاجرت میکنن ایران دغدغه است به هزار و یک دلیل . اره اگه همین فردا انقلاب بشه نمیام ایران ولی وقتی خانواده و عزیزام اونجا زندگی میکنن و ریشه هام اونجاس ، اونجا و شرایط و اوضاعش برام مهمه . هرکس رو اطرافم میبینم همینطوره برای همین اون همه آدم تو برلین پاشدن رفتن تظاهرات . هرکی خلاف اینه یعنی از جای دیگه ای داره سود میبره ! 

پاسخ:
لیمو جان میدونم خارج رفتن نشونه ی بلوغ و رشد نیست. تو پستم هم گفتم من انتظار ندارم هر کسی خارج از ایرانه بلند بشه و بره تجمع و گفتم هرکسی حق داره هر جوری دوست داره زندگی کنه، اصلا بگو بنظرش همه اینهایی که اومدند تو خیابان به قول اون آقا خس و خاشاک و به قول اینها اراذل و اغتشاشگر هستند، اما اینطوری تعمدی هیچی هیچی هیچی درباره ی این موضوعات ننوشتن و سانسور کردنش واقعا چه معنی ای داره؟ یعنی طوری روزانه نویسی هاشون را با حذف این مورد مینویسند که تعجب میکنم چطور میتونند اینطور هموطن هاشون را نبینند؟ حالا بیایند بگویند اتفاقا ما خیلی هم نگرانیم و قضایا را دنبال می‌کنیم اونوقت میخوام بورسم خب چه معنی ای داره که حتی شانسی هم لابلای مطالبات یه نکته در مورد این موضوع از دستت در نرفته و هیچی ننوشتی؟ طوری که این دوستان ما این قسمت از تاریخ را پاک می‌کنند، خود نظام نمیکنه:( واقعا بنظر تو برای آدمی که پاسپورت خارجی داره و کار و زندگی اش خارج از ایرانه اینهمه ترسیدن مفهومی داره؟ 

زری جان همه ما روزهایی سختی رو داریم میگذرونیم چه داخل ایران چه خارج ایران. من به شخصه اعتراف میکنم وقتی میخواستم بیام بیرون فکر میکردم دیگه هیچ وقت حتی اخبار ایران رو هم دنیال نمیکنم. زهی خیال باطل کل این بیست و اندی روز برای اکثر ایرانی های خارج از ایران پر از درد و بغض و اشک بود و تا جایی که تونستن تلاش کردن و میکنن و حداقلش همین تحمعات وسیع هست که تونست صدای ایران رو بلند کنه. هشتگ هایی که باعث شد حداقل همه بدونن جایی به اسم ایران هست و با عراق اشتباه نگیرن.

فعالیت کردن این روزای بچه ها خیلی انرژی میگیره چون باید کنار زندگی نرمال و عادیشون این غم رو تو دلشون داشته باشن و ساعتها بشینن پای هشتگ تو بخون پای عشقشو به وطن

چه داخل چه خارج هم وطن هایی داریم که یا دلشون با نظامه یا اینکه براشون مهم نیست که کاری باهاشون نداریم

مابقی رو بزاریم همونطور که میتونن تلاش کنن مهم هدفه مهم عمل و مسیره شاید به قول خودتون نوشتن اینحا تو محیطی که هممون میدونیم چی به چیه خیلی کارایی نداشته باشه ولی همین بچه ها تو دانشگاهها پرس و پاسخ میزارن که آگاهی جمعی در مورد ایران بره بالا

با خبرنگار ها هماهنک میکنن برای مصاحبه

پوستر چاپ میکنن و نمایشگاه خیابونی میزارن

میشینن پای ایمیل به پارلمان و هر کسی که میتونن ایمیل میزنن پتیشن اماده می کنن و جالبه خیلی خیلی هماهنگ با هم میرن جلو 

به هر دلیلی که نخوان اینا رو بنویسن باز حق دارن

تو این روزای سخت هوای هم رو ب امید روزهای بهتر داشته باشیم و نزاریم انرژیمون جاهای دیگه بره

 

پاسخ:
سلام مینوجان، چقدرررر کامنتت خوب بود، ممنونممم 
الان داشتم با خودم فکر میکردم شاید از بس احساس استیصال و بیچارگی میکردم این پست را گذاشتم و به نوعی پاچه گیری کردم… نمی‌دونم… ممنونم برای کامنتت
۲۰ مهر ۰۱ ، ۱۶:۵۷ در بازوان

زری جان سلام.

از سال ۹۸ یه انرژی خیلی بزرگی از زندگیم رو فقط به خاطر این موضوع هدر دادم. درک نمیکردم چطور بعضیا مسئله به این روشنی رو نمیبینن! مگه کورن؟! بعد از یه زمانی پذیرفتم که اینا یا مزدورن یا پف.... . اگر اولی باشن به زودی مجازات میشن و اگر دومی باشن، همین حالا هم دارن توی لجنی که هستن دست و پا میزنن. 

 

پاسخ:
سلام عزیزم، بنظرم هیچ فرقی نمیکنه جز چه دسته ای باشند چون هیچ اتفاقی نمیافته فقط ما هستیم که عمرمون هدر رفت:( اما ایکاش می‌شد اوضاع طوری بود که آدم‌ها برای خوب زندگی کردن اینقدررر اذیت نمیشدند ….. من هم خیلی دوست دارم بدونم زندگی بدون بغض و استرس و انرژی گذاشتن سر این چیزها چطوری میبود؟

راستش رو بخواهی ما اینجا مثل مرغ سرکنده میریم و میاییم و به ظاهر زندگی میکنیم ولی دلموم اونجاست. تظاهرات هر هفته تو شهر ما برپاست و حضور مردم خیلی خوب بوده ولی نمیدونم تا چه حد میشه زیادترش کرد.یعنی گاهی فکر میکنم تجمع هر هفته تو مرکز شهر که باعث کلی ترافیک میشه برای مدت طولانی تاثیر مثبتی که تا الان داشتیم رو کم کنه. نظر شخصی من اینه که تا الان هر کسی که میخواست بشنوه در ایران چه میگذره؛ شنیده و موثرترین راه کسانی که خارج از ایران هستند امضا پتیشن هست برای دولتهامون که تغییر ایجاد کنند. مثلا ممنوع کردن ورود وابستگان رژیم به کانادا. یا فراهم کردن اینترنت برای مردم. بعدش هم هشتگ زدن و اینکه نگذاریم موضوع فراموش بشه. 

خلاصه که میخوام بگم در زیر این ظاهر آروم زندگیمون، دلمون خونه، و  فکرمون پیش شماست.  

پاسخ:
دقیقا باهات موافقم که نباید این موضوع فراموش بشه، فراموش شدن موضوع یعنی هدر رفتن خون اینهمه آدم 
ممنونم از کامنتت ترنج‌ جان

فکر کنم می‌دونم یکی از کسایی که اشاره کردید کیه، و خوب به نظرم اصلا عجیب نبود این موضوع از طرف اون شخص... آدم های خیلی خیلی مذهبی که خارج از ایران زندگی میکنن و خصوصا در حوزه تک هم هستند، در اغلب مواقع وابستگان حاکمیتند! و به قول یکی از کامنت های همین پست، اینقدر تکلیفشون مشخصه، که واقعا جای حرص خوردن نداره

خلاصه که اولا گور پدرشون، رها کن! دوم اینکه این روزها خیلی مراقب خودت باش زری عزیز:)

 

 

 

 

 

پاسخ:
نه سین عزیز واقعا مخاطب خاص نداشت این پست، اما در مجموع چون از فضاهای مجازی خودم را دور نگه داشتم و صرفا یکسری وبلاگها را دنبال میکنم از اونجاییکه زمان نسبتا طولانی ای هست که آدم یه وبلاگی را بطور مداوم میتونه و از طرفی دیگه به قول معروف مشتری پر و پا قرص میشه:) دیدن اینهمه بی تفاوتی برام قابل هضم نبود.
واقعیت اینه ظاهرا انواع و اقسام دلایل و توجیهات وجود داره، لزوما مذهبی بودن نیست. 
ممنونم عزیزم شما هم مراقب خودت باش:)

بحث آرامش و عدم تعلق نیست! 

 

بستگی به شخصیت آدمها داره! آدمهای زیادی هستند که همه جوره خودشون رو سانسور میکنند که کمترین تنش بواسطه اونا ایجاد بشه!

اون کسی هم که از این شرایط هیچی نمی نویسه داره با زبان بی زبانی فریاد میزنه من از جنجالی که دور و برمن و بواسطه وبلاگ من ایجاد بشه می ترسم. چون عقایدش هر چی باشه یه عده موافق هستند و یه عده مخالف! 

من به شخصه این رویکرد رو تایید نمیکنم! چون با ترس و انفعال و سکوت ذاتا مشکل دارم! و مثلا از اینکه ۴ نفر بیان تو وبلاگ من و با من و با هم بحث کنند هم نه تنها واهمه ای ندارم! که استقبال هم میکنم چون اینجا درسته که خیلی دوستان رو میشناسیم ولی همه به نوعی ناشناس هستیم و بیان عقاید آسونتر هم هست! 

 

ولی خب به نظرم تمرکزت رو از ۴ تا وبلاگ نویس که هیچ نظری ندارن بردار! :) 

پاسخ:
دقیقا صبا جان اینطوری سکوت و سانسور کردن بنظرم به نوعی عافیت طلبی هست و حقیقتش بنظرم ما که اینجا هستیم سرمون به خطره اما دیگه اونهایی که پاسپورت یه کشور خارجی را دارند دیگه چه توجیهی داره؟ 
میدونی وقتی طولانی مدت وبلاگی را میخونی انگار بخشی از زندگی ات می‌شوند و نمیشه نادیده اشان گرفت. اما بطور کلی بله، حق با تو هست.

خوب زری خانم خود شما هم از ۲۰ شهریور تا ۱۷ مهر هیچ پستی نذاشتین که. عملا خودتون هیچ عکس العملی نشون ندادین و فقط در زیر پستهای صبا و بقیه کامنت گذاشتین. بعد دارید به بقیه ایراد میگیرید.  در ضمن بچه های خودتون کوچکترن و هنوز دبیرستانی و دانشجو نشدن وگرنه اینطور بی پروا حرف از اعتراض و نترسیدن و هزینه دادن نمیزدید. اگه مثل ما هربار بچتون کلاس داشته باشه و  بره دانشگاه ده بار ازش خبر بگیرین و تا خونه نرسیده نگران باشید، منصفانه تر قضاوت میکنید.

پاسخ:
ف برای چندمین بار توضیح میدم منظور من از این پست حذف عمدی این موضوع در پست ها و کامنتها بود، به صراحت هم در و کامنتها و متن پست گفتم. لطفا همین پست و کامنتهاش را بخوانید میبینید چندین مرتبه گفتم که من نمیگم همه باید بروند و یا فعال باشند، حتی نمیگویم چرا بقیه در این خصوص پست نمیذارند، حرف من اینه کسی که داره روزانه نویسی میکنه و از ریز ماجراها مینویسه حتما و تعمدا این ها را حذف کرده، حذف این اتفاق ها در روزانه نویسی ها معنی اش چیه؟ حتی از یه اشاره جزیی هم تعمدا خوداری کردن یعنی چی؟ 
در مورد قسمت دوم کامنتت، من هم دخترم دبیرستانی هست و اتفاقا پیاده برمیگرده خونه و در مسیر مقنعه اش را از سرش میاندازه دور گردنش، نه فقط دختر من که تقریبا خیلی از دخترهای دبیرستانی اینکار را میکنند مخصوصا در مسیر برگشت به خونه عموما صبحها مرتب تر میروند مدرسه:) اتفاقا دیروز به یکی از دوستانم میگفتم که اینقدر برای دخترم میترسم که یه موقع اگر یکی از این مزدورها جلوی بچه را بگیرند و حتی بهش تذکر بدهند! مخصوصا که خب قدش هم بلنده ولی ما که مادریم میدونم اینها یهویی قد کشیده اند و هنوز بچه اند! خیلی برای دخترم میترسم اما نمیخوام حس سرکشی را ازش بگیرم و بترسونمش، هر روز دلم شور میزنه و از این جهت با شما همدرد هستم. اتفاقا این روزها خیلی به مامانم هم فکر میکنم که وقتی من با برادرم تو سال‌های ۷۶ و بعدش تجمع ها را می رفتیم بیچاره چقدر دلش شور ما را میزد ولی ما بی پروا بود…. فقط حیف حیف از اینهمه جوونی و انرژی که تو این مملکت جاش را به ترس و استرس و بغض داده

سلام زری جان،

بعنوان کسی که خارج از کشور زندگی میکنه ولی مطلب سیاسی توی وبلاگش نمینویسه میخواستم نظرم را بدم. بنظرم قرار نیست من نوعی تو وبلاگم توضیح بدم تو کدوم برنامه سیاسی رفتم، مثلا من تو اکثر تجمعات شهرمون شرکت کردم اما تو وبلاگم چیزی ازش ننوشتم. چون وبلاگ را جای مطرح کردن اینجور فعالیت هام نمیدونم. اینستاگرام کمابیش فعالترم که شما اینستا را بدلایل خودتون غیر فعال نگه داشتید. یعنی زری جان همینطور که شما دلایل خودتون را برای نصب فیلترشکن و اینستا و غیره دارید، من نوعی هم دلایل خودم را دارم که تو وبلاگم چیزی در این مورد بنویسم یا نه. پس حرفها و حرکتها انجام میشه اما قرار نیست تو پلتفرمها و شیوه های دیگران باشه. 

پاسخ:
آسمان جان من اول پستت را خوندم و بعد دیدم اینجا برام کامنت گذاشتی، به همین دلیل صحبتها اومد پای پست خودت. اما بطور کلی باز هم بگم منظور من مشخصا آدم‌هایی هست که حواسشون هست به هیچ وجه در این خصوص کلمه ای حرفی نزدند نه در فالی پست و نه در قالب کامنت. بقیه صحبتها هم که تو پست خودت صحبت کردیم و البته در کامنتهای همین پست هم هست 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی