یه مامان که نمیخواد فقط مامان باشه

وبلاگ نویسی بر اساس روزانه هام و فکرهام و زندگی ام

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

مادر یک نوجوان بودن چه شکلی است- سه از چهل

جمعه, ۲۵ آبان ۱۴۰۳، ۰۲:۱۱ ب.ظ

دخترم تو بحران جوانی است و من نمیدانم چه کنم! فکر کردم بهتر است از یک مشاور کمک بگیرم تا این روزها بگذرد، تا راهش را پیدا کند و حالش بهتر شود و من هم از این نگرانی دربیایم.... فعلا که با مشاور پیش میرود و من هم سعی میکنم باهاش مراعات کنم.

کلاسهایش زیاد هستند و هر کدام جداگانه نیاز به تمرین دارند و خودش میگوید فرصتش کم است. درس‌های مدرسه را دوست ندارد و خودش را و من را اذیت میکند تا آنها را بخواند. با دینی و قرآن و مطالعات اجتماعی بیشترین درگیری را دارد و با عربی کمی کمتر. کلاس موسیقی را میرود و تمرین نمیکند. از تمرین نکردن حالش بد است و از کلاس رفتنِ بدونِ تمرین حالش بدتر. با من بداخلاقی میکند و داد میزند. هرچقدر مراعاتش را میکنم بلندتر و بدتر بداخلاقی میکند تا جاییکه من هم طاقتم تمام میشود و سرش داد میزنم و آنوقت شروع میکند به گریه کردن، به پهنایِ صورت اشک میریزد و من دوباره شروع میکنم به همدلی کردن که دخترم به من هم حق بده، من هم آدمی هستم با هزاران مشکلات خودم، با من اینکار را نکن و اینطور حال خودت بدتر و بدتر میشود ...پایبندی به همین برنامه‌های کوچک باعث میشود حالت بهتر شود، تا موفقیت هایِ کوچک بدست نیاوری حالت خوب نمیشود ... مدام شکست پشت شکست حالت را بدتر و بدتر میکند. میگوید دیگه کلاس نمیروم میگویم حس کار نیمه تمام حالت را بدتر میکند.... خواهش میکنم سازش را بردارد و فقط برای نیم ساعت تمرین کند ... شروع میکند به فریاد کشیدن که از اتاقم برو بیرون! میایستم و هیچ نمیگویم نگاهش میکنم و این دفعه بلندتر جیغ میکشد و بلندتر گریه میکند. از اتاق میام بیرون ... میایم سمت اتاقم و با صدای بلند داد میزنم اینقدر قیافه ی آدمهای شکست خورده را به خودت نگیر ...روی تخت مینشینم و زل میزنم به لپتاپ که صدای ساز از اتاقش میاد. چشمانم را میبندم و نفسی عمیق میکشم، با هر ضربه ای که بر تنبک میزند ذره ای از غم تلنبار شده بر قلبم برداشته میشود .... گهگداری مکث میکند و من دلنگران منتظر میمانم که باز صدای تمرینش را میشنوم یا خسته میشود و ساز را میگذارد کنار ...  

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳/۰۸/۲۵
زری ..

نظرات  (۲)

با مشاورت پیش برو ولی تجربه نشون میده زیاد گیر ندیم به بچه ها خیلی از مشکلات ما و اونا حل میشه، درس و موسیقی رو بسپریم به معلم و استادش. اگر مدرسه و استاد موسیقی کارشون رو درست انجام بدن و بچه نتیجه انتخاب‌هاش رو ببینه کار ما راحت میشه.

در مورد درسهاش حق داره بچهف همه درس ها ضمونشون شده دینی. فارسی دینیه، عربی که واویلا، اجتماعی دینیه، پیام دینیه، قرآن هم که معلومه واقعا محتوای درس ها خیلی متحجرانه است.

پاسخ:
همینطوره عزیزم با همه ی حرفهایت موافقم.

چقدر خوب نوشتی. انگار عینا این لحظه‌هایی که توصیف کردی رو خودم زندگی کردم.

من بچه ندارم. فکر می‌کنم سخت‌ترین کار دنیا بچه‌داری باشه. اونم تو این وضعیت و توی مملکتی که تنفر می‌باره از سیستم آموزشی‌ش. حق دارید. هم تو هم دخترت. و گناه دارید. هم خودت هم دخترت.

پاسخ:
ممنونم فروغ جان از کامنتت. 
بله متاسفانه همه مون حق داریم. 
مشاورش حرف خوبی بهم زد، گفت بیا فکر کن همه ی این چیزها با یک درصدی بهتر یا بدتر درست میشه، ولی آنچیزی که مهم است و باید مراقبش باشید رابطه ی خودتون با هم هست و  اینکه میتونید با هم حرف بزنید. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی