یه مامان که نمیخواد فقط مامان باشه

وبلاگ نویسی بر اساس روزانه هام و فکرهام و زندگی ام

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

یک روز کاری،قسمت یک- چهارده از چهل

سه شنبه, ۶ آذر ۱۴۰۳، ۱۱:۵۷ ب.ظ

 

دیشب نسبتا خوب خوابیدم. صبح هنوز هوا تاریک بود که با صدای فندک گاز بیدار شدم. بعدش هم صدای شیر آب که ندیده میدانستم مهندس دارد چایی دم میکند. 

هنوز تو تختخواب بودم که پسر بزرگتر برخلاف هر روز، امروز شاد و سرحال اومد و خودش را رو تخت تو بغل من جا داد. باورم نمیشد بدون گریه کردن آمده تو اتاقم! پیشدستی کردم و سر شوخی را باز کردم، گفتم قراره امروز بروی هفتاد تا غلط تو دیکته بیاری؟ :)) از بس هر روز و هر روز صبح را با گریه ی این پسر شروع کرده‌ایم، دیگه همه جور ترفند و روشی را باهاش امتحان کردم که تا حدودی استرسش را کم کنم. 

پسرم خندید و چاله های گونه اش پیدا شد. سرش را کشیدم به سمت قفسه ی سینه ام، روی موهای سرش را بوسیدم. 

نمیدانم از خواب خوب دیشب بود، از خوشحالی و گریه نکردن پسرم بود یا از هر چیزی که من هم شاد و سرحال رفتم تو آشپزخانه. تا غذای گربه ها را بدهم و لیوان بزرگم را پر چایی کنم بچه ها آماده شدند و از خونه رفتند. 

لیوان چایی در دست برگشتم تو اتاق و افتادم به جون لپتاپ برای پیدا کردن یک فایل قدیمی از سربرگ. چند مدلی سرچ کردم و نتیجه ای نگرفتم حدس زدم که حتما فایل در لپتاپ قدیمی هست. فکر کردم یک سربرگ جدید طراحی کنم راحتتر از این است که بروم لپتاپ قدیمی را بیاورم و آن را بگردم. دست به کار شدم با کمی آزمون و خطا نهایتا درست شد، اسمم سمت راست، در وسط آرم کانون وکلا و در آخر سمت چپ، تاریخ و شماره و پیوست . 

برخلاف تصورم درست کردن سربرگ، کلی ازم وقت گرفت. هنوز صبحانه نخورده بودم و گرسنه شده بودم. رفتم آشپزخانه و با دیدن نان بربری روی میز آشپزخانه گرسنگی ام بیشتر شد. دو تیکه بزرگ بربری تازه برداشتم، روی آن پنیر مالیدم و با چند تیکه گردو برگشتم به اتاقم، پشت میز کارم. 

بنظر من، یکی از بهترین دستاوردهای اینترنت دورکاری است. هرچند که قبلا این اعتقاد را نداشتم، هنوز هم برای کارمندها بنظرم دورکاری نقطه ی ضعف و احتیاط است. ولی برای کسانیکه خودکارفرما هستند، عالی است. چند سال پیش زمان رییس جمهور ا.ن بحث دورکاری بین کارمندان زن و مخصوصا کسانی که بچه کوچک داشتند پررنگ شد. یک روز با دوستی که در کتابخانه ملی کار میکرد تلفنی حرف میزدم که فهمیدم تصمیم دارد درخواست دورکاری بدهد. خیلی تلاش کردم که منصرفش کنم و هر طور شده حضوری برود. دوستم خسته تر از این حرفها بود که دلایل من را گوش بدهد و قبول کند.  شوهرش که از روی حرفهای دوستم متوجه ی حرف و نظر من شده بود از آنطرف خط صدایش آمد که میگفت لابد دوستت خودش بچه ندارد. دوستم گفت چرا بچه دارد، اتفاقا دو تا هم دارد. چند سال پیش دوستم را دیدم، بیکار بود و درصدد راه انداختن شغل شخصی خودش.  بنظر من زنها در هیچ مقطعی از زندگیشان، به هیچ دلیل قانع کننده یا غیر قانع کننده ای نباید کارش را از دست بدهد. هنوز هم فکر میکنم تمام این حرف‌ها برای حذف زنان از جامعه بود و هست. نان و پنیر و گردو تمام شده بود، با لیوان خالی چایی برگشتم آشپزخانه تا لیوانم را پرکنم، خیلی وقت بود صبحانه اینقدر بهم نچسبیده بود. 

 

 

موافقین ۱ مخالفین ۱ ۰۳/۰۹/۰۶
زری ..

نظرات  (۳)

زری جان بچه ها کلاس چندم هستن؟ وقتی گفتی با گریه پانشد من فک کردم خیلی کوچولو باشه. مگه تا سن مدرسه هم کریه میکنن بچه ها؟ 

پاسخ:
این پسرم کلاس دومه، ایشون به خاطر مدرسه اش گریه میکنه، وگرنه با گریه بلند نمیشد:/ یکروز برای دیکته، یک روز برای شعر حفظی و خلاصه هر روز یک بهانه ای هست.

چه قشنگ نوشتی که زنها در هیچ مقطعی از زندگیشان نباید کارشان را از دست بدهند. منم دقیقا همین عقیده رو دارم. 

من کلا دورکاری رو دوست ندارم. برای من یک حسن کار اینه که لباس مرتب میپوشی، ماشینت رو برمیداری، توی راه هرچی دلت بخواد گوش میدی، میرسی محل کار، با آدمها حرف میزتی، مرتب و صحیح پشت میز می‌نشینی و بعد برای استراحت میای خونه ات. حس میکنم دورکاری،  کار و استراحت رو باهم قاطی میکنه

پاسخ:
دقیقا همینطوره متاسفانه کار و استراحت آدم قاطی میشه. و‌خیلی هم سخته که بشه این مرز را نگه داشت. درست میگی همه ی چیزهایی که برای بیرون خونه کار کردن گفتی عالیه! دقیقا روتین دلنشینی هست. اما خب بیا شرایطی را در نظر بگیریم که تو شلوغی اتوبوس و مترو، هزینه های بالای رفت و آمد و داشتن بچه کار کردن بصورت فرسایشی مغز آدم را بسابه، و زن مجبور باشه بین کار کردن از خانه و یا کنار گذاشتن یکی را انتخاب کنه! هرچند که در ایران دورکاری زنان منجر به حذفشون میشه و یا بعضا وقت و بیوقت کار تحویل بدهند که کارفرما ازشون راضی تر باشه

دورکاری اصلا راحت نیست. من اگر بچه داشتم فکر نمی‌کنم انتخابم دورکاری بود. الان شرایطم متفاوته که دورکاری می‌کنم. 

پاسخ:
عزیزم‌شما اصلا شرایطت متفاوته:) موقعیت هلند را با ایران مقایسه نکن، من و تو داریم از دو دنیای کاملا متفاوت حرف میزنیم :)) 
بیا فکر کن اگر بچه داشتی و یا باید کار را کنار میگذاشتی و از محیط کاری بمرور حذف میشدی یا بچه را کنار میذاشتی! بچه را که دیگه نمیشه پسش داد:)) پس میشد کنار گذاشتن کنار:( 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی