یه مامان که نمیخواد فقط مامان باشه

وبلاگ نویسی بر اساس روزانه هام و فکرهام و زندگی ام

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

پایان یک فصل، آغاز فصل بعدی است-بیست از چهل

سه شنبه, ۱۳ آذر ۱۴۰۳، ۰۹:۵۱ ب.ظ

امروز کار بزرگی کردیم، هم من و هم دوستم که موکلم هم بود. 

بعد از نه ماه چالش و کلنجار رفتن من و خودش با شوهرش، کلنجار رفتن خودش با خودش و بالتبع همراهی من با او،  موفق به  گرفتن بخشی از مهریه و بخشش بخشی دیگر از مهریه، گرفتن وکالت در طلاق از شوهرش و حضانت فرزندش شدیم. 

امروز بعد از یک جلسه ی تقریبا پنج ساعته و کلی بحث و نهایتا تنظیم و امضای توافقنامه، به دوستم گفتم بعنوان یک دوست هم ناراحتم و هم خوشحال. مثل اینست که دوستت یک دندان خراب در دهان دارد، از اینکه این دندان خراب را کنده است و به سایر دندان‌ها آسیبی نمیرساند برایش خوشحالی، ولی از اینکه جای یک دندان در دهانش خالی هست و به هرحال به نوعی یک ضایعه است برایش ناراحتی. اما بعنوان وکیلت برایت خوشحالم، راضی هستم که توانستیم پرونده را با دقت بالا و نتیجه ی عالی انجام دهیم. 

امروز پرونده ی یک زندگی بیست و سه ساله بسته شد. 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳/۰۹/۱۳
زری ..

نظرات  (۱)

۱۸ آذر ۰۳ ، ۰۸:۲۵ آوای درون

بعد از بیست و سه سال زندگی مشترک.... چه سخت.

پاسخ:
بله 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی