برونگرایی در فضای مجازی - بیست و هشت از چهل
من آدم برونگرایی هستم. این به این معنی است که برای ارتباط گرفتن با آدمها زیاد احتیاج به فکرکردن و حساب کتاب کردن ندارم، سر صحبت باز میشود و من هم خیلی راحت نظرم را میگویم. همان چیزی را که میگویند قبول میکنم و خیلی دنبال دریافت لایه های پنهان کلامشان نیستم. در یک موقعیتهایی چیزهایی حس میکنم و به قول معروف شاخکهام تکون میخورد ولی تا وقتی خود طرف مقابل به صراحت آن را بیان نکرده باشد، اصل و مبنا را بر آن نمیگذارم. خودم هم وقتی چیزی را میگویم دقیقا منظورم همان است که بیان کردهام.
خصلت دیگری که دارم، عملگرا و نتیجه گرا بودن است. در هر مسألهای دنبال راهحل هستم تا به نحوی شرایط را بهبود دهم. حالا این خصلتها را با همدلی کردن با آدمها با هم میکس کنید. شخص برونگرایی که همان چیزی را که میشنود باور میکند و احساس همدلی شدیدی دارد ولی دلش میخواهد راهی برای برونرفت از آن مشکل بیابد.
این برونگرایی منجر به یک معضل جدی میشود و آن نظر گذاشتن زیر پستهایی هست که میخوانم.
چرا میگویم معضل؟ توضیح میدهم؛ همه ی این خصلتها را با هم درنظربگیرید که دوستی در کانال یا وبلاگش مطلبی را بنویسد، اولا فکر میکنم نظر میگذارم، ثانیا فکر میکنم همه ی چیزی که گفته همین است و حرفش را جدی میگیرم بنابراین نظر خودم را صادقانه همان چیزی که هست میگذارم و سر سوزن فکر نمیکنم باید نظر تأییدی و مثبت بگذارم که در حلقه ی اطرافیان خوشایند نویسنده باشم، ثالثا اگر نیاز به همدلی داشته باشد تمرکز من بیشتر بر اینست که حالا چکار میشود کرد، نه اینکه با فرستادن چند قلب و بوس و بغل مراتب همدلی خودم را بیان کنم و تمام، همه ی اینها باعث میشود خواندن مطالب دوستان و کامنت گذاشتن برای آنها برایم چالشی شود، مخصوصا که من مطالب زیادی میخوانم و معمولا نمیتوانم بیتفاوت رد شوم.
دیروز در کانال دوستی زیر پست مربوط به کنسرت فرضی پرستو احمدی، کامنتهای زیادی بود که در تایید نویسندهی کانال این خواننده و آهنگسازش زیر سوال رفته بودند. نه در دفاع از این خواننده و ترانهساز، بلکه در رد این رویکرد و بی استدلال حرف زدن کامنت گذاشتم و چندین کامنت ردوبدل شد، از اینکه نزدیک به یکساعت صرف این موضوع شد ناراحت نیستم چون من وظیفه ی خودم میدانستم نظر مخالفم را دربارهی این مدل حرف زدن درخصوص یک موضوع اجتماعی بیان کنم ولی از اینکه صاحب کانال فکر کند که فضای کانالش را از یکدستی دوستانهاش درآوردهام ناراحتم! ظاهرا آدمها دوست دارند صرفا کامنتهای تأییدی بگیرند و من به دلیل همهی ویژگیهایی که بالاتر گفتم احتمالا آن شخص کامنتگذار دلپذیر نیستم. باید یادبگیرم این برونگرایی را کنترل کنم و مخصوصا در مورد پستهای شخصی نظر مخالفم را مطرح نکنم-شما بخوانید بمرور یاد بگیرم اصلا نظر نگذارم-، در مورد پستهای اجتماعی هنوز خرده احساس مسؤولیتی دارم که مانع از بیتفاوتی میشود.
در آخر هم بگویم چقدر وبلاگها و کانالهایی که کامنت آن بستهاند را دوست دارم:))))
بنظرم درمورد مسائل اجتماعی ، مثل حرکت شجاعانه پرستو احمدی، اتفاقا کار خوبی میکنی که نظر میدی. اتفاقا بنظرم هر جایی آدمهایی مثل شما نیاز داره که جسور و بی پروا حرف بزنن تا نویسنده حواسش باشه که مخاطب شعور داره و برای هر ادعایی توجیهی باید داشته باشه!