قرار وبلاگی - سی و سه از چهل
به وقت شش دیماه هزار و چهارصد و سه، ده زن چهل سال به بالا قرار مهمانی ای گذاشتند بر مبنای دوستی وبلاگی.
وجه اشتراک همگی، ده زن جاافتاده، تحصیلکرده و تلاشگر که از خوانندگان یک وبلاگ بودند/هستند.
حرفهای مشترکی برای زدن داشتند. تجربیاتی از تحصیلاتشان، کارشان، بچه داری، ازدواج و همسرانشان، پدر و مادرشان و.... .
خیلی راحت دربارهی خودشان حرف میزدند، ظاهرا اینقدر پخته شده اند که به قضاوت کردن دیگران از خودشان اهمیتی نمیدهند، و آنقدر خام نیستند که دیگری را قضاوت کنند. نتیجه این رشد، امنیتی بود که باعث میشد بدون خودسانسوری حرف بزنند و براحتی با هم شوخی کنند.
اگر قرار باشد آدم در جمع دوستانهاش مدام نگران نظر دیگران باشد و ناچار به تظاهر و خودسانسوری باشد، چه دلیلی دارد این دورهمی؟ چه فایده ای دارد اینهمه زحمت و تلاش برای هماهنگیها و به هم رسیدن؟
آنچه که از این جمع ناشناخته و دوستی جدید برایم ارزشمند بود، حس امنیتی بود که همهامان در جمع داشتیم.
مرسی از خودمان، ما زنان که با همه ی فشاری که بر دوشمان است، با همه ی مسؤولیتی که داریم، خستگی ناپذیر راهمان را ادامه میدهیم و حواسمان هست ادامه ی این مسیر نیاز به انرژی دارد. این دورهمی یکی از همان راههایی است که بعد از آن با انرژی به زندگی روزمره امان برمیگردیم، برای مقابله با خستگی و فرسودگی.
چقدر عالی.
امیدوارم بقیه حاضرین جمع هم از تجربه حضورشون در این جمع در وبلاگ خودشون حرف بزنند.
این بخش از نوشته تون رو دوست داشتم و باعث شد بهش فکر کنم:
خیلی راحت دربارهی خودشان حرف میزدند، ظاهرا اینقدر پخته شده اند که به قضاوت دیگران از خودشان اهمیتی نمیدهند، و آنقدر خام نیستند که دیگری را قضاوت کنند.